نورعلی مرادی بئوار الیما
در تصنیف و ابیات موسوم به “هالوزال “(دایی زال )که از زبان وی ؟در توصیف واقعه کشته شدن نومدآرخان بهداروند (نامدارخان بختیاروند )هست در وصف این سرکرده و قهرمان لر بختیاری , بیتی سروده شده است به این مضمون :
لامِردُونِ فَرش کُنین، ز گُلِ خاشخاش -مَگُوهین نُمدار لُـره، بِگُوینس قزلباش
دیوان خانه را (برای او )از گل شقایق فرش کنید . اورا نه نامدار لر , بلکه قزلباش خطاب کنید !
بی شک اینجا منظور این نیست که اورا لر خطاب نکنید بلکه او را , ترک اش بخوانید ! خیر !
درینجا قزلباش هیچگونه مفهوم تعلق قومی و حتی ایلی ندارد .درواقع اتحادیه ایلی قزلباش , از همان ابتدا چند قومیتی و چند زبانی بود و سپس کم کم حتی مفهوم ایلی خود خودرا ازدست داد و به هر سوار و پهلوان و سرکرده زبده ایی قزلباش خطاب می شده است (گفتیم کما اینکه ترکمن ها ,قزلباش را در مفهوم ایرانی به کارمی برده اند ).
نکته دیگر اینکه , خود لر , در قاموس لغت لری بختیاری , بسته به جایگاه خود , در سه موقعیت , سه مفهوم جداگانه دارد که پیشتر در مطلبی جداگانه شرح داده ام .
۱-“لر”, درمفهوم عموم مردم خودی لر از هر طبقه و هر منطقه دربرابر “دگری یا دیری “یعنی دیگری و غیرلر( ترک و عرب و تاجیک /لنجونی ).
۲-“لر ” به معنی طبقه عوام , مردم عادی و رعایا و رعیت ها دربرابر طبقه اشراف که خوانین و قائد /کاید ها و کی ها وقبلا محتملا امیران و اتابکان بوده اند .
۳-“لر ” در مفهوم ایلیاتی لرزبان در برابر “روستایی” لرزبان, یا ایلاقی / سرحدی ( چه دهاتی لرزبان و چه شهری لرزبان ,روستایی/روسدایی خوانده می شد )
که در این بیت ,مقصود , مفهوم دومی هست و مقصود آنکه نمدار(نامدار ) یک فرد از طبقه عادی و از رعایا نبوده بلکه , پهلوانی مشهوراز سرکردگان قوم خود بوده است .
باید توجه داشته باشید ازانجا که ساختار جامعه لری در منطقه بختیاری ,نسبت به مناطق لرنشین همسایه خود (مخصوصا لرستان فیلی ) متفاوت تر ,دارای زمین های حاصلخیز تر و جمعیت یکجانشین کشاورز بیشتر و بالتبع سکونت شهری و روستایی کهن تری بوده (در خوزستان و در چهارمحال ), از هزاره و سده ها پیش به اینسو , با کلان تر شدن طبقه ده نشین کشاورز و رعیت پیشه و پیشه ور , اندک اندک , میان مفهوم “لر” یعنی طبقه عادی و طبقه اشراف و سرکردگان ایلی و یا زمینداران و مالکان زمین , از یکسو و ازسوی دیگر میان مفهوم “لر ” به معنی طبقه ایلیاتی لرزبان و روستایی یعنی طبقه غیر ایلیاتی لرزبان ., فاصله افتاد .
بعد از اتابکان لر به مرکزیت شهر مالمیر (ایذه ) در خوزستان با قدرت گرفتن ایلخانی بختیاری و انتقال مرکزیت بختیاری از گرمسیر بختیاری (ایذه خوزستان ) به سرحد /ایلاق بختیاری در گینه کآن (جونقان ), واستقرار همیشگی برخی ایلیاتی های لر , برای رعیتی , و تغییر ماهیت خوانین لر از کسوت یک خان ایلی , به یک ارباب زمین دار , محتملا دوباره تغییری در مفهوم لر(لر ایلیاتی ) و خان , و همچنین لر یعنی ایلیاتی لرزبان با روستایی (یعنی ده نشین لرزبان) حتی (غیر لر ) در جامعه لریاتی بختیاری در نواحی سردسیری بختیاری (چهارمحال ) و نه گرمسیری بختیاری (خوزستان ) اتفاق می افتد .
اما همچنان که پیش تر گفته ام , اصطلاح روستایی به معنی “لرزبان یکجانشین ده نشین و شهر نشین غیر ایلیاتی ” قدمتی بوش از هزارسال دارد .آنچنانکه نخستین اشاره صریح از حمدالله مستوفی ؛ جغرافیدان، قرن هشتم است که می نویسد :
.”… و از شعب” لر” این اقوام اند: کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی …
اما قوم ساهی آرسان ارکی بیهی و دیگر دیهاء مارود اگر” چه زبان لری دارند اما لر اصلی نیستند”، بلکه ” روستایی” اند …”
اما در فاصله افتادن بین مفهوم لر (در معنای عموم مردم جامعه لر ) و خان ” و “ایلخان “و “امیر ” و محتملا “اتابک “(در معنای طبقه ممتاز جامعه لر ), شایان گفتن هست که این یک سیر تاریخی در همه جوامع هست و در آن مقاله پیشترک , نیز من مصداق های مشابه آن در جوامع عرب و ترک و کرمانج را مثال آوردم و گفتم که این روند ی مشابه در همه جوامع بوده است آنچنانکه بین مفهوم عرب( هر عربی خواه روستایی خواه ایلیاتی و” اعراب”(یعنی عرب بیابانگرد و غیر متمدن ) و نیز بین کلمه رومی /عثمانی عثمانلی(یعنی شهری و متمدن ) و ترک (یعنی غیر متمدن , ایلیاتی , دهاتی ) و همچنین بین کلمه کرمانج (یعنی رعیت, زیردست , )در برابر آقا (یعنی طبقه بالادست , صاحب و مالک ) فاصله افتاد که دلایل جامعه شناسی داشته و در قرون اخیر و معاصر , ناسیونالیسم های ترک و عرب , آمد و یک روایت یکسان از اصطلاحات عرب و ترک بر همگان , تحمیل کرد بالاخره ..
متن ترانه لری :
هالو زال خو ایگوهه بس بگرین گوش
ای مردم اسبونتونه زین کنین خوتون یراق پوش
هالو زال خو ایگهه مگوین و مخندین
اسبونتونه زین کنین قطار بوندین
سواری ز دیر ایا اوردیس به دیندا
دروازنه بگشین بگوینس بفرما
سواری ز دیر ایا اردی به دینس
لامردون فرش کنین سی بنشینس
لامردون فرش کنین ز گل خاشخاش
مگویین نومدار لره بگوینس قزل باش
مم حسین گلاله سهر بوو ندیده
دیدمس به پشت پیر سرس بریده
ماه پسند مینانه کند وندس ور مل شون
مم حسین مکشین زینس به درغون
ماه پسند مینانه کند وندس به گردن
مم حسین مکشین زینس به پرد