نورعلی مرادی بئوار الیما
” به عهد مغولان , به امر هلاکو خان مغول , اتابک لر شمس الدّین آلب ارغون برادر تکله و فرزند هزار اسب از اتابکان لر بزرگ , به عنوان حاکم لربزرگ ابقا شد. .. در دوره شمس الدین قوانین مغول در سرتاسر قلمرو لر بزرگ اجرا گردید و بعضی از شیوههای زندگی و رسوم اجتماعی مغولی از جمله ییلاق و قشلاق در لرستان متداوّل گردید و اتابک شمس الدّین آلب ارغون همانند مغولان اردوگاه تابستانی و زمستانی داشته است . آنچنانکه به شیوه مغولان رسم ییلاق وقشلاق کردن در میان ساکنان منطقه لربزرگ رایج شد و اتابک زمستان ها را در مال امیر( ایذه) وسوسن وتابستان ها را در زردک ( زردکوه ) می گذراند .”
نقل قول موثق بالا به توسط همه همه مورخان عهد مغول و پس از آن مکتوبا روایت شده منجمله :
*-جوینی، عطاملک، (۱۳۷۰)، تاریخ جهانگشا (به تصحیح محمد بن عبدالوهاب قزوینی)، تهران: امیر کبیر.
*-خواندمیر، غیاث الدّین، (۱۳۶۲)، تاریخ حبیب السیر فی حقایق الاخبار البشر (زیر نظر دکتر محمد سیاقی)، تهران: کتابفروشی خیام.
*-کتبی، محمود، (۱۳۶۴)، تاریخ آل مظفر (به اهتمام و تحشیه عبدالحسین نوائی)، تهران: امیرکبیر.
*-غفاری قزوینی، قاضی احمد، (۱۳۴۳)، تاریخ جهان آرا (به کوشش مجتبی مینوی)، تهران: کتابفروشی حافظ.
*-خواندمیر، غیاث الدّین، (۱۳۶۲)، تاریخ حبیب السیر فی حقایق الاخبار البشر (زیر نظر دکتر محمد سیاقی)، تهران: کتابفروشی خیام.
*-مستوفی قزوینی، حمدالله، (۱۳۶۴)، تاریخ گزیده (به اهتمام عبدالحسین نوایی)، تهران:امیرکبیر.
*-نطنزی، معین الدین، (۱۳۶۶)، منتخب التواریخ (به تصحیح ژان اوبن): تهران، کتابفروشی خیام.
*-بدلیسی، امیر شرف خان (میرشرف)، (۱۳۴۳)، شرفنامه (تاریخ مفصل کردستان)(با مقدمه و تعلیقات محمد عباسی)، تهران: مؤسسه مطبوعاتی عطایی.
این روایت تاریخی همچنین توسط همه مورخان و جامعه شناسان و مردمشناسان غربی معاصر نقل و تایید شده است منجمله :
*-اشپولر، برتولد، (۱۳۶۵)، تاریخ مغول درایران (سیاست،حکومت وفرهنگ ایلخانان) (ترجمه محمود میر آفتاب)، تهران: شرکت انتشارات علمی وفرهنگی.
*مینورسکی؛ولادیمیر. لرها و لرستان از دیدگاه مینورسکی. ج. ۷. علوم انسانی «ایران شناخت»، ۱۳۷۶. ۱۶۰ تا ۱۸۳. بازبینیشده در ۲۷ نوامبر ۲۰۱۴.
* لمبتن،آن. (۱۳۷۲)، تداوم وتحول در تاریخ میانه، ترجمه یعقوب آژند، تهران، نشرنی.
*۵- بویل،جی.آ، (۱۳۷۱)، تاریخ ایران از آمدن سلجوقیا ن تا فروپاشی دولت ایلخانان، ترجمه حسن انوشه،تهران، امیرکبیر.
*ــ اِمان , دیتر : بختیاری ها در پویه تاریخ
* دیگار ؛ ژان پیر . فنون کوچ نشینان بختیاری
* اینگه دمانت مورتنسن. کوچنشینان لرستان. انتشارات پژوهنده .ترجمه :محمدحسین آریا.ص۶۸ دفتر ۱۱ص۱۹
*استاین,؟:(گودرزی ص۱۳ به نقل از کوچ نشینی امان الهی مبانی ثروتی).
مردمشناسان ایرانی نیز منجمله :
* دکتر کریمی . اصغر . سفر به دیار بختیاری ص۱۳۳ دفتر۱ ص۱۲۹
* دکتر امان الهی , سکندر
معترف و معتقدند که از قرن هفتم و پس از استیلای مغول در عهد شمس الدّین اتابک لر , به تقلید مغول ها , شیوه زندگی عشایری و ییلاق و قشلاق بر قرار شد !
در زیر به گزیده هایی از این منابع و دلایل شان اشاره می شود :
” بعد از اینکه اتابک تکله به حکم یارغو به سیاست رسید، شمس الدّین آلب ارغون برادر تکله و فرزند هزار اسب به امر هلاکو به عنوان حاکم لربزرگ منصوب شد. او در واقع نخستین اتابکی بود که مشروعیت سیاسی خود را از فرمان ایلخان مغول به دست میآورد. به همین دلیل حکومت اتابکان تابع حکومت ایلخانان شد.و آن گونه که انتظار میرفت مناسبات میان شمس الدین آلب ارغون و هلاکو به مثابه مناسبات میان یک فرامانروا با امیری محلی شد. در دوره شمس الدین قوانین مغول در سرتاسر قلمرو لر بزرگ اجرا گردید و بعضی از شیوههای زندگی و رسوم اجتماعی مغولی از جمله ییلاق و قشلاق در لرستان متداوّل گردید و اتابک شمس الدّین آلب ارغون همانند مغولان اردوگاه تابستانی و زمستانی داشته است.(اشپولر، ۱۳۶۵: ۳۳۶)”
“از این پس جانشینان اتابک تکله از طرف حاکم مغول انتخاب و اتابکان لر بزرگ مشروعیت سیاسی خود را از ایلخانان کسب می کردند. اتابک شمس الدین آلب ارغون – برادر و جانشین تکله- و فرزند او اتابک یوسف شاه به ترتیب توسط ایلخانان مغول هلاکو و اباقا بر تخت نشستند. این دو اتابک برای کسب مشروعیت و حفظ حیات سیاسی خود و ترمیم آسیب هایی که بر اثر لشکر کشی سرداران مغول به منطقه لرستان وارد آمده بود سیاست تسامح و مدارای در قبال ایلخانان در پیش گرفتند و با اظهار ایلی و بندگی و حتی با ترویج قوانین و رسوم مغولی در قلمرو خود و پذیرفتن بعضی از شیوه های زندگی و رسوم اجتماعی مغول همانند برپایی اردوگاههای تابستانی و زمستانی (قشلاق و ییلاق) – اتابکان لر زمستان ها را در ایذه یا مال امیر و سوسن و تابستانها را در زردکوه بختیاری می گذراندند- علاوه بر عمران خرابیها، سرزمین خود را چنان آباد کردند که منابع این دوره از این سرزمین به عنوان «رشک خلد و جنان» یاد می کنند (مستوفی، ۱۳۶۴: ۵۴۴). کارکرد این دو اتابک به خصوص اتابک یوسف شاه در دستگاه ایلخانان بیش از هر چیز دیگری کارکرد نظامی بود تا جایی که اتابک یوسف شاه به خاطر ملازمت درگاه اباقا و نجات جان او در مقابل دیلمیان، لقب بهادر یافت (نطنزی)”
“احداث بخشی از این جاده ها و مرمت وتعمیر آن در زمان اتابکان لر بزرگ دور از ذهن به نظر نمی رسد زیرا در دوره ی اتابک شمس الدّین آلب ارغون(۶۷۲-۶۵۶ق)که به شیوه مغولان رسم ییلاق وقشلاق کردن در میان ساکنان منطقه لربزرگ رایج شد و اتابک زمستان ها را در مال امیر وسوسن وتابستان ها را در زردکوه بختیاری می گذراندنیاز به احداث این جاده را ضرروی می نمود ، لذا جهت تسهیل در امر کوچ اقدام به ساختن این جاده نموده است”
“اینگه دمانت در خصوص نقش حکومت مغول درگسترش و تغییر وضعیت سکونت بختیاری از یکجانشینی به کوه نشینی و کوچ نشینی می نویسد: “در خلال حکومت اتابکان [لر بزرگ ،بختیاری] تمدن موجود به دست مهاجمان مغول به کلی منهدم گردید.” اینگه دمانت ص۶۸ دفتر ۱۱ص۱۹″
“استاین یکی از پژوهشگران سکونتگاههای ماقبل تاریخ در همین خصوص می گوید: لرها که در چند قرن اخیر نیمه یکجا نشین بوده اند حیات یکجا نشینی داشته اند. (منابع جامعه شناسی، ثروتی ص۲۶۰ گودرزی ص۱۴ – دفتر آبی ص۶”
“دیترامان نیز در مورد شیوه زندگی نیمه کوچ نشینی در قرن هفتم هجری و تأثیر حکومت مغول در رواج کوچ نشینی در بختیاری می نویسد : چنین برمی آید که درحدود قرن دهم میلادی (چهارم هجری) مردمان این منطقه بصورت دسته های کوچک اما متعدد و با طرز زندگی نیمه کوچ نشینی می زیسته اند جالب این است که عشایر کوه نشین با کوچ خود به مناطق دوردست (فارس) خو گرفته بودند. دفتر۲ ص۲۱۵ دیتر۶۳ وی در ادامه می نویسد: خلاصه این که زندگی عشایری پیش از قرن ۱۳میلادی در فارس شکل گرفته است.درمقابل،در بختیاری آن زمان زندگی ونحوه امرارمعاش مردم به شکل نیمه کوچ نشینی بود.تاثیرمغول درنواحی بختیاری بیشترتشکیلات سیاسی– اجتماعی ایل را دربرمی گرفت. دیترامان ص۶۶ دفتر۲ص ۲۱۶
*اصغر کریمی نیز یاد آورمی شود: گویا بیابانگردی و کوچ نشینی این قوم [بختیاری] در زمان استیلای مغول و متأثر از فرهنگ آن ها بوده است. سفر به دیار بختیاری ص۱۳۳ …
” دیتر امان , پژوهشگر آلمانی می گوید : قطع درختان وسیع جنگلها در مناطق لرنشین منجمله بختیاری نشان از زندگی یکجانشنی دارد که لازمه اش قطع متداوم درختان است حال آنکه در زندگی کوچ نشینی فصل به فصل , این قطع درختان متداوم و متمرکز نیست . “
” همچنین وی به آثار کشف بقایای کشت غلات تا ارتفاعات بلنف زاگرس اشاره می کند که حکایت از زندگی یکجانشینی و کشاورزی وسیع در گذشته نه چندان دور بوده است “
همه این پژوهشگران تاکید دارند که اساسا شیوه زندگی عشایر لر , نه کوچ نشینی بلکه نیمه کوچ نشینی مبتنی بر زراعت در ییلاق و قشلاق به همراه دامداری است .
مینورسکی معتقد است که هجوم پارسی های آریایی و سپس مغول ها , سبب شده که بخشی از مردمان ” تهجایی ” و بومی عیلامی تبار لر , شیوه زندگی بین یکجانشینی و بیمه کوچ نشینی را پیاپی تجربه کنند .
“طبق نظریه مینورسکی (۱۹۴۵،ص ۷۳) در دامنه زاگرس مرکزی حکومتهای متعدد و نه چندان بزرگی وجود داشته است . بلندیهای زاگرس در مناطق مرکزی با آبگیرهای فراوان و دره های مستعد برای کشاورزی می تواند کفاف تغذیه سالانه مردم بسیاری را بکند. اما برای کافی بودن محصولات ، استفاده صحیح از زمین شرط است . اقوام هند – آریایی که بدین نواحی روی می آورند ، مجبور بودند که (مانند ساکنان ایلامی) برای امرار معاش خویش ، طرز زندگی نیمه کوچ نشینی را پیشه کنند. این طرز زندگی بی شباهت به نظام زراعت در ییلاق نبود !”
” در علل شکل گیری زندگی عشایری و کوچ نشینی در جهان نقطه نظرات مختلفی ذکر شده است. گروهی علل و شرایط سیاسی و اجتماعی را عامل گسترش زندگی چادر نشینی می دانند. در همین خصوص درکتاب سیمای عشایر شرق لرستان آمده است: برخی از دیگر نظرات حاکی است که شرایط سیاسی اجتماعی زمان باعث راندن ده نشینان از روستا و پناه بردن به کوهها و دشت ها شده است و در نتیجه زندگی چادر نشینی بوجود آمده است. گودرزی ص۱۳″
” از بررسی اسناد و منابع چنین برداشت می شود که زندگی نیمه کوچ نشینی زاییده زندگی یکجا نشینی مبتنی بر کشاورزی وزراعت است. با توجه به همین شواهد و قراین باید گفت که از لحاظ بوم شناسی گیاهی، وجود بعضی گیاهان مانند “فلومیس پرسیکا” در منطقه زاگرس بویژه زاگرس میانی – سرزمین بختیاری وقوم لر – شاهدی بر این مدعاست که نیمه کوچ نشینی در زاگرس میانی و سرزمین بختیاری برخاسته از ده نشینی مبتنی بر زراعت و کشاورزی می باشد. به عبارت دقیق تر زندگی نیمه کوچ نشینی بخشی از جمعیت بختیاری یک امر ثانویه و چنانچه در سطور پیشین گفته شد معلول علل و عوامل سیاسی و اجتماعی بوده است. در این زمینه علاوه بر آنچه گفته شد شواهد و قراین دیگری نیز وجود دارد”
به عنوان مثال در زمان حکومت صفویه یکی از مناطق بختیاری که امروزه به بخش بازفت نامبردار است بسیار آباد و دارای روستاهای زیادی بوده است. بطوریکه در حمله افغان ها حدود سیصد وشصت روستای این منطقه توسط سپاه افغان با خاک یکسان شده بود.
دیتر امان در خصوص این واقعه تاریخی هنگامی که بختیاری ها در دفاع از اصفهان و حکومت صفویه به تنهای به مقابله سپاه محمود افغان پرداختند چنین می نویسد:
“از بازفت خبر می رسد که ۳۶۰ آبادی بختیاری در اثر حمله افغانها با خاک یکسان شده است.”… البته شکست بختیاریها موقتی بود و به همین ترتیب استیلای نواحی صعب العبور و کوهستانی بختیاری نه برای پاشای موصل در دراز مدت ممکن بود و نه برای پادشاه افغان . دیتر امان ص۷۱ دفتر۲ص۲۱۹
با توجه به این روایات چنین استنباط می شود که سرزمین بختیاری و لرستان جنوبی (لربزرگ ) در آن زمان بسیاری آباد تر از روزگار ما بوده است و متأسفانه هرگز نتوانست آن عمران و آبادانی دیرین را بازیابد و این امر معلول ، مظالم و سیاستهای ویرانگر سلاطین ایران بوده است به دلیل اینکه علیرغم توسعه نسبی زیر ساختها در دهه های اخیر در منطقه فوق ، هنوز تعداد روستاهای این بخش به ۳۰ روستا نمی رسد.
اینها همه حکایت از زندگی یکجا نشینی در مناطق لرنشین و بویژه بختیاری دارد آنچنانکه در دوره حکومت درخشان اتابکان بر سرزمین بختیاری (لر بزرگ) که منابع زیادی به شرح و توصیف آن پرداخته اند این سرزمین آنچنان آباد بود که بسیاری از گروههای ایرانی و غیر ایرانی مانند اعراب و اکراد که بدلایلی به لرستانات مخصوصا لربزرگ مهاجرت کردند، که به گفته حمد اله مستوفی به دلیل آبادانی و وفور نعمت مورد «رشک بهشت » گردیده بود.بنا به گفته ابن بطوطه سرزمین لربزرگ در دوره اتابکان و بخصوص در بختیاری و در قرن هشتم بسیار آباد و پر نعمت بوده است بطوری که تعداد ۱۵۰ مدرسه یا به عبارت دقیق تر یکصد و پنجاه مرکز علمی دینی و رفاهی وجود داشته که اولین آنها در شوشتر (مدرسه امام شوشتری) و آخرین آنها در قهفرخ( فرخ شهر) واقع در مرز بختیاری و اصفهان بوده است.
نکته مهم که توجه همه پژوهشگران جلب کرده , نیمه کوچ نشینی همراه با زراعت بخشی از لرها بویژه در منطقه بختیاری است که در دیگر اقوام کوچرو چون کرد و ترک و عرب مصداق نداشته است , این جابجایی بین سردسیر و گرمسیر نه فقط برای تأمین علوفه برای چرای دام ، بلکه زراعت غلات و کشت علوفه هم در گرمسیر و هم سردسیر بوده است چرا که همگی لرها بویژه بختیاری هادارای زمین کشاورزی هستند و در هر دو محل علاوه بر دامداری به کشت وزرع نیز می پردازند و دارای مالکیت زراعی هستند واقدام آنها به کوچ از گرمسیر به سردسیر وبالعکس علاوه بر تأمین علوفه و رهایی از سرما و گرما برای برداشت محصولات کشاورزی در این دو منطقه می باشد .
*سبب رواج زندگی کوچ نشینی در بین لرها ؛ مغول ها(و ترک ها ) بودند یا کردها ؟
می توان نتیجه گرفت که نخست زندگی یکجانشینی در روستا و شهرها , شیوه غالب زندگی در مناطق لرستانات از عهد عیلام تاکنون بوده آنچنانکه وجود هزاران روستا و ده ها شهر کهن در منطقه اثبات این مدعاست دوم اینکه زندگی نیمه کوچ نشنی و نه کوچ نشینی , بعدها به تبعیت از شیوه کوچ رویی مغولان از سوی بخشی از مردمان منطقه معمول شد . این را مستندات تاریخی آنچنانکه دیدیم تائید می کند همچنانکه وجود صدها واژه مغولی / ترکی در گویش های زبان لری بویژه بختیاری , همگی به زندگی دامداری و کوچنشینی و غیره مرتبط اند , مؤید این ادعا است ( رجوع کنید به مقاله :اصطلاحات مغولی – ترکی در فرهنگ دامداری لرهای بختیاری همچون : کدوه ( گدوخ -کره خر ) تیشتر (بز غاله ) دواق( سربند عروس ) بلکه ( هدیه و پیشکش ) توشمال- خان . اتابک . ایلبیگ – ایل ( ) .سیرسات ( لوازمات پذیرایی ) الغز ( یالقوز -مجرد )-ورد( یورت – محل اتراق خیمه ها )-
نکته آخر و مهمی که بنده می خواهم به این مبحث اضافه کنم آن است آن است که به جز مغولان که عامل اصلی در راندن بخش مهمی از لرها به سوی شیوه نیمه زراعت – نیمه دامداری , از سوی مستندات تاریخی شناخته شده اند , عواملی سیاسی تاریخی , اقتصادی دیگری نیز قبل مطالعه است .یکی علل تاریخی آنکه همیشه بخشی و نه همه از مردمان عیلامی که در مجاورت دو بخش گرمسیری (خوزستان ) و سرحدی ( چارمال) بودند گرایش به برگزیدن شیوه نیمه زراعت نیمه دامه گله داری بوده است به جهت شرایط جغرافیایی اما هجوم قبایل کوچروی پارسی -آریایی در باستان و همچنین تسلط قبایل مغولان این شیوه زندگی را تشدید می کرد . سوال اساسی آن است که آیا تسلط کوچروی کرد و عرب , هم , بر لر بزرگ و کوچک در روند نیمه کوچ نشینی لرها بی تاثیر نبوده است ؟ عاملی که کمتر به آن توجه شده است . چرا از قرن هفتم هشتم ما با مهاجرت قبایلی از جبل السماق شام به لر بزرگ و لر کوچک مواجه هستیم که اتابکان خود از آنها به شمار می آیند ( اغلب کرد و بعضا عرب ) . هرچند بسیاری معتقدند که این قبایل و خود اتابکان اساسا لرهایی بودند که در جنگ های صلیبی صلاح الدین ایوبی کرد سنی را حمایت کردند اما بعدها صلاح الدین ایوبی اختلاف پیدا کردند هم به جهت رشادت و چالاکی لرها هم به جهت شیعه بودن لرها , آنچنانکه این سلطان کرد و سنی کمر به قتل عام لرها گرفت و آنها که از قتل عام نجات یافتند به لرستانات ( لر بزرگ و لر کوچک ) باز گشتند!
ابن فضل الله العمری معاصر مستوفی در کتاب مسالک الابصار فی الممالک الامصار از حضور اقوام لر در سراسر منطقه شام و حتی مصر خبر میدهد و می گوید چالاکی آنها زبانزد بوده و همین زبردستی و چالاکی آنها صلاح الدین ایوبی را به وحشت انداخت و نامبرده به قلع و قمع لرها پرداخت. حکومت صلاح الدین ایوبی بین سالهای ۵۶۴ تا ۵۸۹ و هم زمان با جنگ های صلیبی بوده است. مناطق مصر و شام جزئی از مناطق درگیر در جنگ های صلیبی بوده اند. تاریخی که حمدالله مستوفی از بازگشت آن طوایف از شام به لرستانات خبر میدهد منطبق با تاریخ حکومت صلاح الدین ایوبی و قلع و قمع لرها بوده است پس به احتمال قریب به یقین لرها بخشی از سپاهیان وی بوده اند که برای مقابله با صلیبیون به مناطق شام و مصر مهاجرت کرده اند اما با اتفاقی که برای آنها در شام و مصر رخ میدهد، شروع به بازگشت به سرزمین خود کرده اند. شاید در طول اقامت و همنشینی با کردان ,به شیوه زندگی کوچ نشینی کردن خو گرفتند و در بازگشت به لرستانات و تسلط قبایل کوچروی مغولان بر لرستانات , عملا اسبابی فراهم شد که گونه ایی از زندگی کوچ نشینی یعنی , نیمه کوچ نشنی همراه با زراعت , در مناطق لرستان رایج شود . قابل ذکر است که , که در مناطق اورامی زبان گوران که از دیرباز همچون لرها یکجانشین بوده اند نیز , پس از هجوم قبایل کرد و تسلط قبایل کرد بر منطقه گوران (اورامان هورامان ) , درست به شیوه لرها در لرستان , ,در اورامان نیز شیوه نیمه کوچ نشینی رایج شده است یعنی زمستان ها در روستا های خود به سر می برند و تابستان ها به هاوارگه ( در لری وار – وارگه) یعنی ییلاقات کوچ می کنند !
توجه داشته باشید که در مناطق لرنشین هزاران روستا ی کهن و ده ها شهر کهن وجود دارد که همگی به گویشهایی از زبان لری صحبت می کنند که نشانگر آن است که مردمان یکجانشین و نیمه کوچرو در لرستانات همه از یک تبار اند حال آنکه در مناطق کردنشین ایران , عراق سوریه و ترکیه , تا یک قرن پیش کوچرو ها همگی کرد و سکنه روستا به ندرت کرد بلکه آرامی زبان , سریانی زبان کلدانی زبان ارمنی زبان , زازا زبان یا گوران زبان اند .
شیوه زندگی نیمه کوچ نشینی یعنی هم زراعت هم گله داری , در بقیه ملت های کوچ نشین چون ترک عرب کرد مسبوق به سابقه نبوده و نشانگر سابقه یکجانشینی مردمان لر عالی الخصوص در لرستان جنوبی (لر بزرگ . بختیاری کهگیلویه , ممسنی لیراوی ) در قرون ماضی یعنی حداقل تا قرن هفتم هشتم بوده است .
از عزیزان دانشجو , پژوهشگر لر که علاقمند اند که به بخش مهمی از تاریخ ملت و سرزمین خود روشنی اندازند , دعوت می کنم که تحت نام تز دانشجویی یا پژوهش شخصی (البته مسلح به سلاح دانش و مستندات علمی تاریخی و تحقیقات پژوهشگران خارجی ) به این مهم یعنی رایج شدن شیوه زندگی نیمه کوچ نشینی از زمان مغول و عهد اتابکان و دلایل سیاسی , تاریخی , اقتصادی آن بپردازند . چرا که این حلقه گمشده , حلقه اتصال ما لرها با نیاکان عیلامی ما در هزاران سال پیش است .البته چند مطلب و مقاله کوتاه از عزیزان را یافته ام که کم و بیش غیر مسقیم به این مهم می پردازد که پس از این پست نشر می کنم.
* در زیر تصاویر سه نوع گاو آهن و مناطق کاربردشان را که توسط نیمه کوچ نشینان لر و نه کوچ نشینان لر که هم زراعت کار هم گله دار اند در سرزمین بختیاری بخصوص در سرحد (ییلاق ) و در گرمه سعر( قشلاق خوزستان ) کاربرد داشته و دارد , نشان داده می شود . دلیل متفاوت بودن گاو آهن ها , تفاوت خاک زمین ییلاقات لرستانات و قشلاقات لرستانات بوده است
نام های اصلی این گاو آهن ( هیش ) در اصل نه اصفهانی یا خوزستانی است بلکه در زبان لری بههیش دارپازنی( گاوآهن شاخ گوزنی )- گاو آهن سرحدی (ییلاقی ) و گرمه سری(قشلاقی ) معروف اند . در متن نام قطعات هیش. خیش یا همان گاو آهن به گویش های لری (مینجایی) لری بختیاری و لری بویراحمد آمده است .
بروهی استاد عالی بی
فره کیفم کرد