چرا لرزبانان روستایی (در چهارمحال..) و شهری (در دزفول, شوشتر, ملایر , دشتستان …)خودرا لر نمی پندارند ? شرحی کوتاه بر مفاهیم” لر ” و ” روستایی” و “لنجانی” در سرزمین بختیاری

نورعلی مرادی بئوار الیما

۱

“… و از شعب” لر” این اقوام اند: کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی …
اما قوم ساهی آرسان ارکی بیهی و دیگر دیهاء مارود اگر” چه زبان لری دارند اما لر اصلی نیستند”، بلکه ” روستایی” اند …
(حمدالله مستوفی ؛ جغرافی‌دان، قرن هشتم )

مطالعات جامعه شناسی توضیح می دهد که آن بخش از جوامع کوچ نشین و عشایری, که دست از کوچ نشینی بکشد پس از یکجانشنینی و طی پروسه روستانشینی و شهرنشنی , از عصبیت های جامعه عشیره ای و تعلقات قومی عشیره ای خاستگاه خویش, کم کم فاصله می گیرند و پس از یکجانشینی و زندگانی روستایی و شهری , عملا خود طبقه ای متمایز از جامعه همتباران هنوز ایلی عشایری پیرامون شان می شوند که این تمایز زیستی اجتماعی , تا آنجا پیش می رود که هویت قومی که خاص جامعه ایلی است که طایفه به طایفه خود را می شناسد و می شناسند, در جامعه روستایی و شهری گم می شود . مطالعات جامعه شناسی , قوم شناسی این سیر را در همه جوامعی که پیشینه عشایری داشته و دارند همچون عرب و ترک و کرد , دنبال و مطالعه کرده است .

منجمله قبایل ترک(ترکمن) پس از فتح سرزمین روم شرقی و تاسیس امپراطوری عثمانی , کم کم بخشی از قبایل ترک دست از کوچ نشینی برداشته , جذب زندگانی روستایی و سپس شهری شدند و با عشایر ترک فاصله گرفتند آنچنانکه مردمان شهری هرگز خودرا ترک نمی دانستند بلکه خود را “عثمانلی” می خواندند و ترک فقط به عشایری که هنوز کوچرو بودند اطلاق می شد .

همچنین پس از آنکه قبایل عرب , امپراطوری بزرگی را برانداختند بخش وسیعی از آنها دست از بیابانگردی برداشتند و ساکن روستا ها و شهرها شدند , کم کم مردمان روستایی- شهری پدید آمد ند که با عرب بادیه نشین فاصله اجتماعی عمیق داشت آنچنانکه اصطلاح ” اعرابی ” مفهوم بدوی بودن یافت و معرف هویت صحرا گردی بود !(أَعْرَابِیَه : حالت و چگونگى ( الأَعْرابی ) است مانند چادر نشینى و بادیه نشینى .)

ما این اختلاف تعبیر را در اختلاف مفهوم اصطلاحات کرمانج و کرد می بینیم . کرد هنوز مفهوم صحرا بشینی را در خود را و کرمانج مفهوم رعیت و ده نشین است . کما اینکه از آنجا که همیشه کرد ( عشایر ) به جهت قدرت جنگی بر کرمانج (رعیت) غلبه و حاکمیت داشت , اقا ها و میرها , که ات طبقات عشایر کرد بودند , خودرا کرمانج نمی خوانند !
چنین سیر تطور و تحول معنایی در واژه ” لر “را نیز مطالعات مردم شناسی -جامعه شناسی پاسخگو است .

۲

مادربزرگ روستایی من و همه مردم روستای زادگاه من. آلیکوه ( هاله کوو ) با قدمتی حداقل چندصدساله از دوره صفویه , همگی از طایفه شهماروند , منتسب به طایفه اسیوند از باب هفت لنگ شاخه ایی از لرهای بختیاری بودند . با اینحال وقتی که در آغاز بهار بقیه طایفه ایل اسیوند من جمله طایفه گادوش که طایفه مادری من بودند در کنار روستای ما خیمه می زدند مادر بزرگ روستایی من می گفت : لرها آمدند !!

وقتی من می پرسیدم مگر من و شما لر نیستیم ؟ می گفت نه ! ما روستایی هستیم و خاکی, عشایر لر هستند ا و بادی ! خاکی و بادی اسیوند شیوه زندگی شان اساسا متفاوت بود هرچند که به یک زبان اما با اندکی اختلاف لهجه صحبت می کردند . مثلا همه تیره گادوش اسیوند برای نفی جمله ” م ” بکار می بردند” موردار , مونس , مچمنس” > بر ندار ! نندازش. تکونش نده ) و شهماروند اسیوند “ن ” بکار می بردند”نوردارس , نونس , نچمنس ” .

منطقه روستایی نشین بختیاری از پشتکوه بختیاری آغاز وتا روستاهای کاج و اردل ودستنا و شلمزار و تشنیز و سر تشنیز و خراجی , بلداجی , اورجن (بروجن ), گهرو ,گینه کون ( جونقان) , هوشگون ( هفشجان) , سرشگون (سورشجان ), گوجان , پردنگون ( وردنجان ) , پیل اوا (فیل آباد ) تا به دهکرد ( شهرکرد ) و بالاخره قهفرخ (فرخشهر ) و گردنه رخ تا مرز لنجان اصفهان را را شامل می شد . یعنی منطقه ایی که امروز چهارمحال بختیاری خوانده می شود اما در اصطلاح لری و کهن ” سرحد بختیاری ” و ایلااق بختیاری ” و مردمانش سرحدی , ایلاقی و روستایی خوانده می شدند .

تقریبا همگی این مناطق ییلاقگاه های ایل بختیاری بود و مردمان این روستاها همگی لرهایی بودند که سده ها و دهه ها پیش شیو ه زندگی ایلی را رها و یکجانشین شده بودند . و این اختلاف مفهوم لر و روستایی از این جا منشا گرفته بود . در ادبیات منطقه بختیاری در قدیم , لر در تقابل روستایی و روستایی در مقابل لر تعریف می شد آنچنانکه ضرب المثل است که :

جنگه لرون کردن , هرگله روستایی یل بردن !
( لرها جنگیدند ,اما خرها (غنایم) را روستایی ها بردند !).

تغییر شیوه زندگی روستایی ها که مردمانی زراعت کار و باغدار بودند از آنها مردمانی جنگ گریز و حیله گر بار آورده بود که این روحیه از سوی ایلیاتی جنگجوی اما بی شیله پیله لر مورد تحقیر بود آنچنانکه هرگز لر ایلیاتی با لر روستایی وصلت نمی کرد . دختر که اصلا نمی داد !

تیفه بالا , تیفه دووون , تیفه مینجا سولتره 
زن وه روستایی مدین, اصل لُر , شیرین تره
(مزرعه بالا , مزرعه پایین , مزرعه وسط سرسبزتره !
به روستایی زن ندید ( لرغیر ایلیاتی) , اصل لر , شیرین تر است )

جالب آنکه همین لر ایلیاتی که با لر یکجانشین وصلت نمی کرد , با ترک ایلیاتی و عرب ایلیاتی به راحتی زن زخاست ( وصلت زناشویی ) داشت و اکراه نداشت !

**خاطر نشان می کنم که در منطقه ثلا ث , لرهای روستایی اطراف شهر نهاوند به مردمان شهر نهاوند , روستایی می گویند و این می رساند که این اصطلاح در زبان لری مفهومی ویژه تر دارد از آنچه در فارسی هست ( نقل از لغت نامه واژگان لری نهاوندی )

نخستین بار حمدالله مستوفی, جغرافی‌دان و مورخ، قرن هشتم به این اصطلاح روستایی اشاره کرده آنجا که در تاریخچه لر و طوایف بزرگ و کوچ می نویسد :

“… و از شعب دیگران این اقوام اند؛ کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی و جز ایشان منشعب شدند اما قوم ساهی آرسان ارکی بیهی اگر” چه زبان لری دارند لر اصلی نیستند” و دیگر دیهاء مارود، لر نیستند” روستایی” اند و این طوایف تا شهور سنه خمسین و خمسمائه هرگز سروری علی‌حده نداشته‌اند و مطیع دارالخلافه بوده در فرمان حکام عراق عجم بوده‌اند.

۳
ما هرچقدر که از مناطق روستایی نشین یعنی چارمال بختیاری دورتر و در گردنه رخ به مرز لنجان اصفهان نزدیک تر می شدیم , زبان لری روستایی ها یا همان ایلاقی ها , از زبان لری تحت ( غلیظ ) دورتر و به فارسی مخلوط تر می شد تا آنجا که در مرز گردنه رخ که و ابتدای منطقه برنج خیز” لنجان” اصفهان عملا هویت لری رنگ می باخت و هویت خالص و زبان فارسی سره آغاز می شد . از همین رو در فرهنگ لر بختیاری ” لنجونی “(لنجانی ) مترادف فارس بود و برای همه غیر لرهای فارس زبان بکار می رفت . چه اصفهانی چه تهرانی چه یزدی !

وقتی داراب افسر بختیاری در منظومه رستاخیز مسجدسلیمان , اصطلاح “ملک لنجون ” یعنی سرزمین لنجان را بکار می برد مقصودش همه مناطق فارس زبان یا به تعبیری همه ایران به جز مناطق لر نشین است آنجا که در انتقاد از علما روحانیون زمان قاجار چنین می سراید :

..یه کاغذ بِنِویسم به تمام علما
که خرابی ئی مِلک،‌ همه وابین زئی سا
عمامت پیچ و پیچه ، دی یِه حرف ِ تو هیچه
اِگوین ’قشِن نَگِرین ، بِگین بِینم که سی چه
به دنیا که اِویِیین ،‌ یه حرف ’خو نَزِیدین
هَمِس ملعون و ملعون ،‌به تدبیر و به حیله اِبِربن مِلک لنجون !


( نامه ایی بِنِویسم به علما 
که خرابی این ملک از شماست 
عمامه ات پیچ در پیچ اما حرفت هیچ 
به دنیا که پا گذاشتید یک حرف خوب نزدید 
همه اش :ملعون ! ملعون ! با تدبیر و حیله , ملک لنجون (سرزمین ایران , مناطق فارس زبان )را می چاپیید !)

این شعر به نزدیک به قرن قدمت دارد ولی انگار همین دیروز گفته شده .

  • در آینده در مقاله ای مفصل زیر نام ” باستان کاوی مفاهیم لر و روستایی; تفاوت بین لر و لرزبان ” به شکلگیری تحول و تطور این دو اصطلاح از بستر جامه شناسی ایلی به بستر جامعه شناسی روستایی و شهری , در جامعه لرستانات و روند مشابه اش در جوامع ترک( عثمانلی روستایی در مقابل ترک ایلیاتی ) و جامعه عرب (عرب کشاورز در مقابل اعرابی بدو و بیابانگرد ) خواهم پرداخت !
چرا لرزبانان روستایی (در چهارمحال..) و شهری (در دزفول, شوشتر, ملایر , دشتستان …)خودرا لر نمی پندارند ? شرحی کوتاه بر مفاهیم” لر ” و ” روستایی” و “لنجانی” در سرزمین بختیاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top