ایل باصری ؛از ایلات کهن لرتبار,در ایالت فارس

نورعلی مرادی بئوار الیما

متحیر کننده و مایه شگفتی است که ایده ولوژی مرکزگرا و تمامیت خواه پان فارسیسم (با نام دروغین پان ایرانیسم )حاکم بر ایران دراین یکصد سال معاصر , که یکی از مهمترین مستمسک ها و بهانه ها و ابزارهای تحقیرش, نسبت به دیگر قومیت های ساکن در ایران, چه ترک وکرد و ترکمن و عرب و چه لر و بلوچ و غیره , به رخ کشیدن سابقه و پیشینه زندگی عشایری قبیله ایی و کوچرو و خانه بدوش بودن قریب به اتفاق جمعیت این اقوام غیر فارس زبان در ایران تا دوره معاصر بوده که همین امر , مایه فخرو مباهات پان فارسیسم و افتخار به تاریخ ۲۵۰۰ سال زندگی یکجانشینی و شهرنشینی پارس ها (فارس ها )نسبت به دیگر اقوام ایرانی برشمرده می شده است .
همچنانکه همین پان ایرانیسم (قوم گرایی فارس ) همیشه درتوصیف حکومت رضاخان و همچنین تبرئه کردن رضاخان از جنایات اش بخصوص نسبت به دیگر اقوام بخصوص قوم لر , ابراز می داشته و می دارند که: وی یعنی رضاخان , به دوران ملوک الطوایفی و نظام قبیله ایی اقوام غیر فارسی زبان پایان داد !
حال همین پان فارسیسم, به ناگاه در قلب استان فارس و در دشت پاسارگاد , یک قبیله فارس زبان کشف یا بهتر بگوییم جعل میکند بنام ایل پاسارگادی که به مرور زمان ایل پاسارگادی تبدیل شده به ایل باصری ! ؟ (حال آنکه ,سابقه نام “باصری “از یکی دو قرن فراتر نمیرود .)


اما شکی نیست که این ایل قبلا با هرنام کهنی که خوانده می شده , درحقیقت نه فارس و فارس زبان , بلکه از ایلات کهن لرتبارایالت فارس اند و در ایالت فارس پراکنده اند .بخشی از آنان را حتی رضاخان پس از سرکوب ایلات فارس و منجمله ایل باصری , به ورامین تبعید کرده .غالبا به گویشی لری صحبت می کنند. هرچند دو سه طایفه آن به عربی و ترکی صحبت می کنند !
واین مشخصه همه ایلاتی هستند که درایالت فارس داخل در اتحادیه ایلی شده اند . یعنی شما همچنان که در تمامی ایلات قشقایی و خمسه و عرب ,یا طوایف لرزبان می بینید یا طوایفی که نام لر دارند یا طوایفی که به نام یکی از طوایف لر مشهور اند .همچنین در تمامی زیر شاخه های این اتحادیه ایلی و کنفدراسیون های ایلی ., شما باز ممکن است یک طایفه ترک یا عرب یا لر ببینید !
امااینکه به یک طایفه فارس زبان با زندگی قبیله ایی بربخورید , محال است .البته هستند طوایف لرو روستانشینان لری که به جهت هم مجاورت و هم خویشاوندی زبانی لری با فارسی و دیگر زبان های ایرانیک ,و همچنین تاثیر زبان فارسی به( جهت آنکه زبان دین و دولت و مدرسه و مسجد و منبر بوده ),یا اینکه از زادگاه خود بریده و در محاصره یک محیط کاملا فارسی زبان قرار گرفته باشند , فارسی زبان یا نیمه فارسی زبان شده اند (مثلا لرهای کرمان )که زبان شان به فارسی نزدیک شده و لری -فارس گشته , اما وجود یک طایفه کاملا دری زبان (فارس زبان ) آن هم با زندگی قبیله ایی , آن هم در فلات ایران , محال است .در فلات هندوکش و پامیر “افغانستان و تاجیکستان ” که خاستگاه قوم تاجیک (فارس به تعبیر امروزی)و زادگاه زبان دری (فارسی به تعبیر غلط رایج ) اما محتمل هست .
چرا که این زبان , یعنی دری , که خاستگاه اش خراسان یعنی افغانستان و ماورالنهر بوده , بعد از اسلام و قرون چهار و پنجم , آرام آرام , از طریق شهرها و نخبگان شهری( و نه روستاها و عشایر ) در فلات ایران و بین جماعت شهری گسترش یافت و هرگز زبان مردمی ,خاصتا زبان مردم روستایی و بخصوص زبان مردمان عشایری نشد و نبوده است . هرگز
اما ایده ولوژی پان فارسیسم , در قرن معاصر , در خاستگاه خود ایالت پارس (البته به تصور خود چرا که خاستگاه زبان دری ( فارسی ), خراسان است و نه ایالت پارس ) و در روستای آرامگاه کورش , دست به جعل یک ایل فارسی زبان به نام ایل پاسارگادی می زند و آنان را بازماندگان پاسارگادی و فارس اصیل می خواند ! حال آنکه فارسی(در حقیقت دری درست و فارسی غلط مصطلح است ) بومی استان فارس نیست و تا قرن هفتم حتی بزرگانی چون حافظ و سعدی , زبان مادری شان نه دری بلکه گویشی پهلوی و شبه لری بوده است ! آنچنانکه حافظ شیرازی گلایه می کرده که :
زشعردلکشی خافظ کسی بوداگاه.
که لطف طبع سخن گفتن دری داند!
چرا که اهل ایالت فارسی منجمله شیراز , پهلوی زبان بوده و دری یعنی فارسی, نمی دانستند !

پرسش اینجاست که ایل باصری ,که بدون شک همچون همه ایلات دیگر درطول زمان و براثر حوآدث و جنگ ها , ییلاقات و قشلاقات خودرا , یا ازدست داده یا تغییر داده ودقیقا مشخص نیست ازچه زمان در منطقه پاسارگاد اطراق میکرده و سپس در همانجا تخت قاپو شده است ,حال اگر به جای این ایل لر اما فارس وانمود شده , مثلا یک طایفه ترک زبان یا یک طایفه عرب در پاسارگاد خیمه می زد و سپس تخت قاپو می شد , پان فارسیسم یا همان پان ایرانیسم پارسی گرا و پارس محور , فکر کنید با چه معضل پیچیده و ایده الوژیکی مواجه می شد و چگونه می خواست وجود آن قبیله ترک یا عرب را در کنار پاسارگاد توجیه کند ؟
کما اینکه دربرخی متون متاخرسیاهان خارجی از ایل باصری ساکن مشهد مادرسلیمان, مشهد مرغاب، مشهد ام‌النبی(بعد پاسارگاد خوانده شد ) به عنوان ایلی عرب که منشا از منطقه بصره عراق دارند هم یاد شده است ؟! شاید به خاطر آنکه از مجموعه اتحادیه ایل عرب خمسه بوده یا برخی طوایف زیر مجموعه باصری عرب زبان اند )
و حال که یک ایل لرزبان(باصری), باشنده آن حدود هستند , و مضاف برآنکه تبلیغات پان فارسیسیم از اساس سعی بلیغ در پارسی وانمود کردن لرها و اینکه لری یک لهجه فارسی است داشته , معذالک و با این همه , ناسیونالیسم فارس از بودن حتی یک ایل لری درکنار پاسارگاد , ناخرسند و ناخشنود بوده , به همین جهت برای این ایل لر , یک تبار حقیقتا فارسی سرهم و جعل کرده بدین مضمون که : ایل باصری , در اصل پاساری ؟و پاسارگادی؟ نام داشته و تنها قبیله فارس و فارسی زبان در روی کره زمین و درفلات ایران و درکنار مقبره پاسارگاد است ؟!
(البته فراموش نکنیم که لغت پاسارگاد را زبانشناسان از دل کتیبه های خطی در دوره معاصر , استخراج و رایج کردند و چنین نامی دوهزارسال بوده که رایج نبوده و اسم این قصبه هم به مقبره مادرسلیمان(مشهد مرغاب، مشهد ام‌النبی) مشهور بوده و تخت جمشید هم به تخت سلیمان ! چرا که مردم تصوری از دوران هخامنشی نداشته و گمان می کردند که آنجا تختگاه سلیمان و آن قبر قبر مادر سلیمان هست .و جالب آنکه سپس ناسیونالیسم فارس در یکصدسال پیش دردوره پهلوی اول , نام آنجا را از تخت سلیمان به تخت جمشید و نه تخت کورش یا تخت داریوش تغییر داد ! چونکه در یکصدسال پیش , باز همین ناسیونالیسم فارس که درآغاز راه و ابتدای اکتشافات باستان شناسی غربی بود , هنوز تصور تاریخی و علمی روشنی از کورش و داریوش نداشت , و از منظر اسطوره شناسی افسانه ایی و شاهنامه ایی آنجا را به جمشید افسانه ایی نسبت داد که معادل سلیمان سامی و اسلامی بود .کما اینکه در همان دوران , هنوز اصطلاح کورش از دل خطوط میخی استخراج و رایج نشده بود و اصطلاح فرانسوی سیروس در ادبیات سیاسی و ناسیونالیستی پان فارس ها یا پان ایرانیست های آن عهد رایج بود و سپس اصطلاح کوروش به ادبیات سیاسی و سپس بین عوام رایج شد تاآنجا که امروز یک اسم رایج هست و همه گمان می کنند از ازل این نام کوروش رایج و این فرد شناخته شده بوده است )

ایل لرباصری تنها نمونه نیست !
-پارس نمایی و فارس نمایی ایل بختیاری در بیشتر متون و بخصوص نقشه های قومی مخصوصا در منطقه حایزاهمییت خوزستان آشکاراست
-فارس نمایی ناگهانی ایل لرکهمره سرخی توسط شهبازی مورخ حکومتی
.وی که شادروان پدرش عبداله خان شهبازی, در کنار دیگر سران لر, به همراه دو پسرش توسط حکومت پهلوی دوم به دار آویخته شده بود , پیشتر در کتاب خود لرهای کوهمره سرخی , ایل سرخی و خود راصراحتا لر می خواند .بعد به یکباره, از لربودن ایل خود تبرا کرده , ایل خودرا به پارسیان باستان و فارس های امروز منتسب کرد !
-کتاب نوشته می شود تحت نام فارسی نهاوندی
.کتاب نوشته می شود تحت نام فارسی شوشتری
-مطلب ها نوشته می شود تحت نام فارسی بروجردی
مقاله ها نوشته می شود تحت نام پارسی کرمانشاهی
-مطلب ها نوشته می شود تحت نام فارسی کنگاوری

طایفه‌های ایل باصری
ایل باصری , اتحادیه ایی ایلی از به هم پیوستن ایلات پراکنده لر بومی ایالت فارس ,به همراه دو طایفه عرب شاه قلی و حنایی و یک طایفه ترک آل قلی است .
طوایف دیگر باصری :کلمبه‌ای, جوچین,لب‌موسی, فرهادی عبداللهی,ایلخاص,کرمی,علی قنبری,ظهرابی, قوقی, میر , کرجه ای تربر , چاربنیچه , کردشولی.که البته کردشولی, همچنان که از نامش پیداست از اکراد یعنی عشایرو ایلات تاریخی لر اصیل ایالت لرستان و ایالت فارس بوده که قبلا خود ایل مستقلی بوده ,سپس پراکنده شدند ,اول بخشی از اتحادیه ایلی قشقایی و سپس به اتحادیه ایلی خمسه پیوستند .

برخی واژگان لری باصری
در این تصویر برخی واژگان گویش ایل باصری نمونه آورده شده که من سرسری تقریبا نوددرصد واژگان را با لری بختیاری و گویش منطقه خودمان ,با اندک فرق تلفظ ,مشابه یافتم ! بی شک با لری (لری ایالت فارس و بوشهر و کهگیلویه و لیراوی و دشتستان و شبانکاره و .. ) یا همان لری جنوبی این همانندی صددرصد هست

کتاب رمان “تیدا “(به لری یعنی چشم مادر ) اثر خانم نویسنده لر ؛ صدیقه خلیلی باصری
موفقیت و دوام کار ایشان آروزی بنده هست

صفحه شخصی نویسنده لر ؛ خانم صدیقه خلیلی باصری
کتاب رمان “تیدا “(به لری یعنی چشم مادر ) اثر خانم نویسنده لر ؛ صدیقه خلیلی باصری
موفقیت و دوام کار ایشان آروزی بنده هست
اسباب خرسندی , خشنودی و سرفرازی بنده هست که ثمره عمری تلاش ام در درجهت خودآگاهی قومی لرها و زایایی و پویایی زبان لری را امروز می بینم .
تیدا ,از نام های لری پیشنهادی بنده در کتاب ” نامنامه لری” بود که دو ,سه دهه پیش در ایران چاپ کردم

اسباب خرسندی , خشنودی و سرفرازی بنده هست که ثمره عمری تلاش ام در درجهت خودآگاهی قومی لرها و زایایی و پویایی زبان لری را امروز می بینم .
تیدا ,از نام های لری پیشنهادی بنده در کتاب ” نامنامه لری” بود که دو ,سه دهه پیش در ایران چاپ کردم .این کتاب را سپس آقای … درایران حتی با مقدمه اش کلا سرقت کرد و به اسم خود چاپ کرد و امروز همه این اسامی و کتاب را به نام او می شناسند (ها ها ) کما اینکه کتاب خودآموز زبان لری من را هم آقای …به اسم خود در کتابش آورد و همه امروز به وی رفرنس میدهند ! همین آدم, باز , افسانه های لری من را هم (عینابا دستکاری خود بنده ) به اسم خود کپی کرد و گفت این رویت هارا از مادربزرگم بیبی گلنسا شندیم ؟!(ها ها )
دیگری هم کتاب را که زحمت من بود را و حتی مقالات اش بدون اسم من و بنام همسرش نشر کرد !
ازانجا که افکار عمومی مخاطبین خود را نمی شناسم و نمی خواهم به منیت و خود بینی و منفعت شخصی بینی متهم و قضاوت شوم ,سکوت میکنم اما سنگین از نگفتنم ..شاید فرصتی دیگر

ایل باصری ؛از ایلات کهن لرتبار,در ایالت فارس
Scroll to top