ترک های بختیاری

نورعلی مرادی بئوار الیما

در مطلب” لایه نگاری جامعه بختیاری ;یک سرزمین پنج ملت” ,در فیسبوکم ,که به مهاجرت و اقامت ارمنی ها , گرجی ها , ترک ها , عرب ها و تاجیک (فارس )در خاک بختیاری پرداختم , گفتم که بختیاری نه نام قومیت که نام سرزمین است که آن نیز نام اش را از”بختیار ” سردودمان و نیای اولین حکمران بختیاری بعد از اتابکان لر , درحد صفویه , اخذ کرده است همچنانکه نام کهگیلویه امروزی , از نام گیلویه , سردودمان و نیای حکمرانان آن سامان وام گرفته است و این امری معمول بوده و هست مثل سرزمین عثمانی یا مملکت سعودی که همگی نام سردودمان این دو خاندان هست که این ممالک به نام آنها خوانده شده است.
ازهمین رو ما همچنانکه قالی بختیاری داریم که منسوب به این خطه است یا کوه های بختیاری که رشته کوهی است در این خطه یا کباب بختیاری که منسوب به این خطه است , همچنین لر بختیاری , ارامنه بختیاری و ترک بختیاری …

آیا همه ترکان جنوب ایران , قشقایی اند ؟!
نکته حایز اهمیت در باره طوایف ترک زبان در مناطق لرنشین بختیاری چه چهارمحال و چه فریدن و چه مناطق لر نشین کهگیلویه , ممسنی, بویراحمد و بقیه نقاط ایالت فارس و حتی کرمان (ایل ترک زبان بوچاقچی ), تمایل و بدعتی نو ظهورهست از سوی پانترک ها ,در چند دهه اخیر که هرچه ترک زبان در صفحات جنوب ایران هست را برای اینکه در زیر یک شعار و یک پرچم برای مقاصد سیاسی خود متحد کنند , همگی را منسوب می کنند به ایل قشقایی که صد درصد از لحاظ تاریخی به هیچ وجه سندیت ندارد .
بسیاری از این ترکان پیش از ظهو تشکیل اتحادیه ایلی قشقایی در منطقه بوده اند . برخی از آذربایجان یا بهتر بگوییم از قفقاز آورده شده اند (ترک های فریدن همراه ارمنی ها و گرجی ها , از قفقازآورده شده اند ) بسیاری از خراسان آمده اند .(ترک های بختیاری بیشتر طایفه بلوردی که از ابیورد خراسان آمده اند ) برخی از ترکمن های خراسان هستند که نادرشاه به منطقه آورده است (من جمله محب علی بیگ بیگ از رؤسای طایفه قلچه ای به همراه قبیله اش به بختیاری آمده در منطقه شهرک امروزی ساکن شدند )یا ایل بچاقچی کرمان اساسا جدا از اتحادیه ایل قشقایی و ایلی مستقل از طایفه افشار بوده است . همچنین طوایف ترک زبان بهارلو و اینانلو ,هیچ وقت خود را با اینکه ترک زبان بودند ولی قشقایی ندانسته و اصلا در مخالفت با ایل قشقایی بود که به همراه طوایف لرباصری و ایل عرب ,اتحادیه ایلی “خمسه” را تشکیل دادند.

ترک های بختیاری


ترک های بختیاری تا چند دهه پیش , که جریان ترک گرایی قشقایی از طریق فضای مجازی , انتشار یابد , هیچ وقت خودرا ترک قشقایی نمی خواندند بلکه ترک بختیاری می خواندند و لباس و موسیقی آنها نیز همانند لرهای بختیاری بود و در این اواخر هست که یک پروژه هویت سازی مشترک و طرح یکسان سازی , از سوی پان ترک ها به راه افتاده که ترک های بختیاری نیز همانند ایلات فارس ( قشقایی ها , ایل خمسه ,) مثلا کلاه دوگوش برسر بگذارند
(که خود این کلاه دو گوش , اساسا ربطی به قشقایی نداشته و در مناطق لرنشین مسبزق به سابقه بوده و فقط بعد از قانون اجباری تغیر لباس دوره رضاشاه , که بیشتر لباس طبقه خوانین را هدف قرار داده بود برخی خوانین , به ناچار لباس های رایج طبقات پایین را “رایج و منتشر و معمول و رسمی ” کردند .نه اینکه خود آنها را اختراع کنند آنچنانکه به غلط در بین مردم شایعه است .همچنانکه در بختیاری چوقا ی شبانان و برزگران و طبقه معمول جامعه لر را , یکی از خوانین لر , بین طبقه خود رواج داد و تشویق کرد و بین همگان رایج شد و جای شال قبا را گرفت. درایلات فارس نیز , کله دو گوش که قبلا بین طبقات عوام رایج بود , یکی از خوانین , آن را بین همگان رواج داد .
من مفصل تر درباره این موضوع , در مطلبی تحت نام ” لباس قومی ” , خواهم نوشت که هرچند لباس قومی , از نگاه ناسیونالیسم پوپولیستیو عوام گرا , فاکتور بسیار مهمی در همگرایی و نمایشات ملی قومی است اما در واقع فاقد اصالت تاریخی درازمدت مستمر هست .بی شک مهمترین عنصر هویت قومی , نخست تاریخ مشترک آن قوم و زبان آن قوم است )

همچنین در مطلبی دیگر در فیسبوکم زیر عنوان “چارمال /چهارمحال بختیاری کجاست ” نوشتم که سرحد /ایلاق/ یا چارمال یا چهارمحال بختیاری یا همان محال اربعه بختیاری , از حاصلخیزی و پرآبی به هند کوچک مشهور بوده از همین رو , همیشه مورد طمع حکام مرکزی مقصد بسیاری از مهاجمین و مهاجرین بخصوص قبایل ترک و مغول ترکمن و همچنین رعایای لنجونی/تاجیک یا همان فارس زبان از گوشه و کنار ایران و بخصوص دهات و قریه های اصفهان به امر حکام مرکزی و گاه به خواست اتابکان لر و ایلخانان بختیاری بود ,از همینرو اندک اندک ترکیب جمعیت قومی این بخش بختیاری دستخوش تغییر شد .


؟ترک های قشقایی
ترک های قشقایی به جهت همسایگی با بختیاری درموارد متعدد , از اتحادیه ایلی خود بریده و یا ایل بختیاری پیوسته یا در منطقه بختیاری ساکن شده اند
منجمله در سال ۱۲۹۵ ق.،نجفقلی خان کشکولی،حاج بابا خان درّه ‏شوری و جعفر قلی بک فارسیمدان،با دوازده هزار خانوار قشقائی،از ترس و ظلم‏ داراب خان قشقائی،حاکم انتصابی و مورد حمایت معتمدالدّوله،به خاک‏ بختیاری فرار کردند. از میان آنها،طایفهء درّشوری،روابط دوستانه با ایلخانی‏ داشتند و از او اطاعت می‏کردند.سردار ظفر،نوشته است:«حاج بابا خان، رئیس آنها[درّه‏ شوری ها]از فدائیان پدرم بود و همه ساله‏[نزد ایلخانی‏]می ‏آمد.»
حسینقلی خان ایلخانی،قشقائیها را پناه داد،از میزدج( میزده ) تادهکرد آنها را اسکان‏ داد.
این اقدام ایلخانی بختیاری حاج حسینقلی خان بختیاری ، همچون دیگر اقداماتش , منجمله پناه دادن به محمّد حسین خان بویر احمدی؛ موجبات خشم و دشمنی ، معتمد الدّوله حاکم فارس که قیمومیت طوایف قشقایی و بویراحمدی را بر عهده داشت گردید و دخالت در حوزه حکومتی خود انگاشت . همین امر بعدها یکی از دلایل قتل ایلخان بختیاری بدست ناصرالدین شاه و به دسیسه معتمد الدّوله حاکم فارس شد .

من مقاله ای تحت نام “فلارد ؛ سرزمینی که ایلخان بختیاری , جان بر سر پاسداری آن نهاد !” نوشته ام که به مقاومت ایلخان بختیاری حسینقلی خان ایلخانی در برابر دست اندازی حاکم فارس در عهد قاجاری برای تصرف مناطق چارمال /چهارمحال که “سرحد” و”ایلاق”(ییلاق ) بختیاری بوده , پرداخته ام که یا درصفحه فیسبوک من یا همینجا در سایت ولات مطالعه کنید

“فلارد ؛ سرزمینی که ایلخان بختیاری , جان بر سر پاسداری آن نهاد !
  • ترکان/ترکمنان خراسان
    بیشتر این طایفه از ایل افشار و به روایتی طایفه قلچه ای از طوایف ترکمان است . محب علی بیگ بیگ از رؤسای طایفه قلچه ای از طوایف ترکمان از سرداران نادر شاه پس از سرکوبی قیام علیمراد خان بختیاری توسط نادر شاه از طرف وی به عنوان حاکم منطقه بختیاری منتسب و به همراه طوایف ترکمن و افشار به منطقه گسیل شد . تا آن موقع شهر هوشگون ( هفشجان ) مرکز ییلاقات بختیاری بود ولی آنها در قریه لار سکونت کرده و آن را مقر حکومتی کردند و به دین ترتیبب هفشجان برای همیشه از رونق افتاد .
    این قریه که مقر ترکمنان بود شهرک نام گرفت و هم اکنون کیان نام دارد و اهالی اش همه به شیوه ایی ترکی تکلم می کنند .

*ترکان قفقاز و آذربایجان

در دوره صفوی ها در حملات به قفقاز علیه عثمانی , در پی سیاست زمین سوخته , صفوی ها , دست به تخلیه کلیه مناطق سرحدی قفقاز در مرز عثمانی زدند و مخلوطی از مردمان روستاهای ارمنی نشین , گرجی نشین و آذربایجانی نشین و عثمانی نشین کلهم به داخل ایران منجمله اطراف پایتخت در منطقه بختیاری , در کنار لرها مهاجرت و سکونت داده شدند . سابقه سکونت ارامنه و گرجی ها و برخی ترکان بختیاری به این زمان بر می گردد . ارامنه و ترکان هم در چارمال بختیاری و هم فریدن . اما گرجی ها فقط در فریدن بختیاری در منطقه ایی که امروز فریدون شهر خوانده می شود .
از همین رو ترکان فریدن گویا به لهجه ایی متفاوت تر از ترک های قشقایی صحبت می کنند ؟


*ترک های عثمانی در بختیاری
در زمان حکمرانی سردار بی بی مریم بختیاری , از آنجا که وی هم با روس ها و هم انگلیس ها , سرجنگ داشت , در مقابله با آنها مراوداتی با یک نیروی سوم یعنی قیصر آلمان و خلیفه عثمانی برقرا کرد .داستان حضور و سپس نجات لژیون۱۵۰نفری آلمانی به دست سردار مریم و گسیل آنها از مرز عثمانی به آلمان و دریافت مدل شجاعت از قیصر آلمان به پس این شجاعت اش در نجات لژیون آلمانی , زبانزد است .
در آن بحبوحه چند تن از سرکردگان و عساکر عثمانی, و به روایتی طبیبان عثمانی نیز از سوی سردار مریم به مقر حکمرانی اش درکاخ.قلعه قصبه سورشجان (سرشگان ) دعوت می شوند و گویا یکی دو تن آنها در سورشگان ماندگار با اهالی آنجا وصلت کرده اند که بازماندگان آنها باقی اند . در مقر حکمرانی سردارمریم برخی بردگان آفریقایی تبار نیز بوده اند که گویا بازماندگان آنها نیز باقی اند ( خوانین بختیاری متاثر از فرهنگ اشرافی ایرانی ناپسند رایج در مرکز , متاسفانه خدمه بردگان سیاه را نیز به کار می گرفتند و تصاویر این خدمه سیاه پوست درکنار اعضای خانواده دیده می شوند )

*اتحادیه ایلی چهرازی های لر و ترک
*طایفه ترک چهرازی که گویا از قشقایی؟ به بختیاری پناهنده شده و به لر چهرازی از طایفه دورکی می پیوندد وهنوز ترکی صحبت می کنند .
*

*اتحادیه ایلی ایل لرکی
*لر لرکی و ترک لرکی
لرک منطقه ای در بختیاری در دامنه کوه هلن یا بزمنی در بین مشایخ وروستاهای مسن وسرتنگ وسونک واقع است که مسکن اولیه طایفه لر بختیاری “لرکی”ازشاخه هفتلنگ مال احمدی بوده که با طایفه شیرانی در محل فعلی روستای سرتنگ مسن همجوار بود ه و دارای مراتع سرسبز وچسمه های فراوان برای دامداری بوده ودر این منطقه سنگهایی بوده که نور را از خود منعکس میکرده که به زبان لری منطقه هرجه نور را منعکس کند میگویند ایلرکه(می درخشد ) ونام لرک هم ازهمین ,ی اید . و فعلا منطقه لرک در دست مردم روستاهای مسن سرتنک وسونک میباشد واثار زندگی وامامزاده امیر خالق در لرک به جا مانده ازتاریخ ایل لرکی میباشد .
بعدها بخشی از طوایف ترک قشقایی (و شاید از تراکمه بلوردی خراسان عنی ترکمن های آمده از منطقه ابیورد خراسان ) به منطقه آمده و به عنوان “تفرقه ” ابواب جمعی ایل لر لرکی شده , و همراه آنان به ییلاق و قشلاق پرداختند .از آنجا که نفرات و نفوس قبایل ترک پیوسته به ایل لر لرکی , بیشتر تر بوده . این گمان قوی شده که همه لرکی ها ترک اند در حالیکه بیش از ده الا دوازده تیره از بیست و چهار طایفه تیره اتجادیه ایلی لرکی , اصالتا لربختیاری اند هستند و بقیه ترک .البته همه لری می دانند چون زیر مجموعه ایل بختیاری محسوب می شده اند !

بخشش اراضی خالصه اهواز و هندیجان و زیدونو غیره (عمدتا لرنشین )از سوی مظفرالدین شاه به شیخ خزعل که مبنای دعاوی توسعه طلبانه امروزی پان عرب ها نسبت به اهواز و باقی مناطق شده است !

با نظر به این دو مقاله قبلی(واگذاری اراضی خالصه جات ممسنی به معین التجار) و اشارات بنده در برخی مطالبم , برهمگان است که راه نفوذ عنصر بیگانه و “اسب تروای ” جامعه لرستانات و”پاشنه آشیل ” و “چشم اسفندیار” و نقطه ضعف جغرافیای لرستانات , در همه دوره های تاریخی , همین اراضی مرغوب و زمینهای موسوم به “خالصه ” وروستاییان زراعت کار لرزبان زحمت کش اما مظلوم و غیر جنگاور موسوم به رعیت روستایی(بیشتر برنجکار و سپس باغدار ) بوده که به جهت مرغوبیت و حاصلخیزی آن زمینها و روحیه رعیت مابانه و غیرعشایری ساکنین اش , سلاطین ,و دولت مدراران , آن اراضی را ازچنگ آن مردم بومی بدر آورده و به عنوان اراضی خالصه و متعلق به شاه (دردوره معاصر, متعلق به دولت ), شاه آنهارا به صورت” تیول” به مالکان بزرگ و دولت مردانی که پول و اجاره بیشتری می توانستند از رعیت و زمین درآوردند و به شاه بپردازند , اجاره می داد و درمواردی می فروخت !
درمطلبی که تحت عنوان “چرا ایران عرب و یا کاملا ترک نشد ؟” به امتیاز موقعیت جغرافیایی لرستانات و روحیه جنگاوری ایلات لر اشاره میکنم که همچون سدی هزارسال دربرابر عرب شوی(عربیزاسیون ) فلات ایران از سمت جنوب و ترک شوی(ترکیزاسیون ) فلات ایران ازسمت شمال , چون سدی عمل کردند . درین میان قبایل عرب و ترک , فقط درمناطق دشت و هموار که بومیان اش نه ایلیاتی لر بلکه روستایی و رعیت لربودند و اراضی اش دردست سلاطین بوده , توانسند که جای پایی بازکرده و مستقر شوند !ایالت فارس و ایالت خوزستان دو مصداق گفته هست !
درخوزستان نیز ,پس ازآنکه دردوره افشار , یورش طوایف افشار ستون فقرات جامعه ایلی لر را در خوزستان که تا آن موقع ,چون سدی دربرابر پیشروی عنصر عرب در خوزستان مقاومت می کرد , شکست و این طوایف افشار , مناطقی چون شوشتر و دورق (شادگان امروز عرب نشین ) را ازدست رعیت لرجانکی و قنواتی به در آورد و سپس پس از چندی , خود نیزازانجا رانده و آنجارا به قبایل عرب واگذاشت , کم کم نفوذ اعراب در خوزستان زیاده شد .
نقطه عطف نفوذ عنصر عرب در مرکز خوزستان , واگذاری اراضی و زمین های خالصه اهواز و هندیان (هندیجان ) و زیدون وشوش , چغامیش و ..به صورت تیول از سوی شاه قاجار به شیخ خزعل بود که علاوه رعایای بومی لر , شیخ , رعایای عرب خودرا نیز به منطقه آورد .
جالب آنکه درمناطقی که عشایرلر, بودوباش داشتند , همچون شوشتر و مرز شعیبیه , هرگز پیشروی و استقرار عرب ها , به این سو ممکن نشد , حال آنکه در مناطقی چون ماهشهر و هندیان و.. که غلبه با نه لرهای ایلیاتی بلکه رعیت های لرزبان(ماچولی .معشوری , مهشوری ) ولرهای قنواتی بود, عرب ها کم کم آنچنان قدرت گرفته اند که حتی هویت منطقه را تغییر داده اند .

آخرین تیر خلاص که به مالکیت و قیمومیت لرها بر این اراضی شلیک شد توسط پهلوی دوم و طرح انقلاب اصلاح اراضی بود که املاک و مراتع تاریخی ایلات و طوایف لر به اسم اینکه املاک خوانین و فئودال است را به رعیت مهاجر ترک و فارس در چهارمحال و رعیت مهاجرعرب در خوزستان(چغا زنبیل , چغا میش , هفت تپه , شوش , شوشتر, دزفول , امیدیه ) دادند

منجمله ملک و مرتع و اراضی خانواده مادری من و طایفه اوسیوند در گینه کان (جونقان ) که هنوز به نام طایفه مادری ام , تنگ و دره گادوش ” خوانده می شود , به زور تصاحب و به به رعیت ترک داده شد .پس از انقلاب ۵۷ دایی های من به خیال آنکه در بر پاشنه دیگر می چرخد نامه نگاری ها و دوندگی ها کردند تا املاک غصبی در زمان شاه به آنان بازپس داده شود که البته خیال خام و تلاش بیهوده بود


دربرخی ات مناطق نیز چون سرحد بختیاری یا چهارمحال بختیاری , شوربختانه خود خوانین لربختیاری , سبب تغییر هویت لری منطقه شدند یابه سبب ۱-حسن نیت در پناه دادن هزاران خانوار ایلیاتی ترک قشقایی در منطقه و ساکن کردن آنها یا به سبب۲- سیاست گسترش زمین زیر کشت زراعی و عدم تمایل ایلیاتی لر به تخت قاپو و اقامت دوازده ماه در سرحد چهارمحال ! که سرانجام منجر به به زور تصاحب کردن املاک ایلیاتی لر ,و سپس رعیت پذیری از مناطق همسایه و واگذاری آن زمین ها به دیگران شد .
منجمله در دوره حسینقلیخان , ایلخان بزرگ بختیاری در عهد قاجار , آنچنانکه نوشته اند :
“در سال ۱۲۹۵ ق.،نجفقلی خان کشکولی،حاج بابا خان درّه ‏شوری و جعفر قلی بک فارسیمدان،با دوازده هزار خانوار قشقائی،از ترس و ظلم‏ داراب خان قشقائی،حاکم انتصابی و مورد حمایت معتمدالدّوله،به خاک‏ بختیاری فرار کردند. از میان آنها،طایفهء درّشوری،روابط دوستانه با ایلخانی‏ داشتند و از او اطاعت می‏کردند.سردار ظفر،نوشته است:«حاج بابا خان، رئیس آنها[درّه‏ شوری ها]از فدائیان پدرم بود و همه ساله‏[نزد ایلخانی‏]می ‏آمد.»
“—حسینقلی خان ایلخانی بختیاری ،قشقائیها را پناه داد،از میزدج تا دهکرد آنها را اسکان‏ داد.سپس کدخدایان آنها را به تهران فرستاد و دستور کار را به آنها داد.آنان، در طویلهء شاه بست نشستند.لذا شاه،به آنها دستور عزیمت به خوزستان داد،و آنها را به ایلخانی سپرد..”
برخی از این طوایف همچون “تفرقه ” یا “الوپر ” با برخی طوایف بختیاری ,”خینه چو ” همراه شده و ابواب جمعی آنها به کوچ پرداختند (که محتملا بخشی که تحت نام ترک بختیاری و زیرنام ترک لرکی و ترک چهرازی از لر چهرازی و لرلرکی , تمیز داده می شوند , ازآنهایند ).
همچنین حسینقلی خان ایلخانی،قشقائی هایی را که پناه داد و از میزدج( میزده ) تادهکرد آنها را با روستایی های لربختیاری ,آمیخته , اسکان‏ داد,آن ترک ها از آن پس بانام ترک های بختیاری , رعایای ایلخانی شدند اکنون نزدیک به بیش از یک قرن هست که آنان با لرها زندگانی و حسن همجواری داشته اند .
(هرچند که امروزه برخی از بازماندگان همین مهمانان عزیز مهاجر در چهارمال بختیاری , امروز , خانه بر صاحب خانه تنگ کرده اند و دشمن خونی ,فرهنگ و هویت لری بختیاری درچهارمحال شده اند و رادیو و تلویزیون و ادارات , دردست همین هاست و فرهنگ لربختیاری به حاشیه رانده شده است .)
در بحبوحه آن سالها و پذیرفتن رعایای ترک , بسیاری از اراضی ایلات لرهای بختیاری(که علفچرو منبع کشت غلات تابستانی آنها (گندم و جو و یونجه ) بود ,بدبختانه توسط خوانین بختیاری به زور به یغما و به رعیت ترک و رعیت تاجیک (فارس ) که خوانین از لنجانات ( اصفهان و نجف اباد و کاشان و ..) می آوردند , واگذار شد .
,منجمله , سرزمین اباواجدادی طوایف اوسیوند (طایفه مادری من )که مناطقی چون میزدج (میزده ) و خود شهر گینه کان (جونقان ) مرکزیت حکومت سردار اسعد بختیاری ., که از اسیوند ها به زور , تصاحب شد و از آنجا رانده شدند .به جز بخشی ازطایفه اسیوند , که هنوز در شهر جونقان و راستاب و …ماندگارند .
همچنین نکته ایی که با بحث ما یعنی اتحادیه های ایلی بین قومیتی بی ارتباط نیست , چنین است که طایفه ما طایفه ما طایفه اوسیوند از باب دورکی شاخه هفت لنگ هست . بخشی از طایفه یا باب دورکی منجمله طایفه ما اسیوند , دو طایفه ترک و طایفه عرب کمری است .
طایفه ترک چهرازی که از قشقایی به بختیاری پناهنده شده و به لر چهرازی از طایفه دورکی می پیوندد وهنوز ترکی صحبت می کند .
بخشی از عرب کمری نیز زیر مجموعه طایفه ما اوسیوند است (البته مساله عرب کمری با ترک قشقایی متفاوت است چرا که ترک قشقایی چون نورسیده است(کمتر یک و نیم قرن ) هنوز هویت و زبان خودرا کم و بیش حفظ کرده اند اما عرب کمری قرن ها از ادغام اش در لرهای بختیاری می گذرد , با همه طوایف بختیاری در آمیخته و وصلت کرده اند و بیشتر لری و کمتر عرب کمری (مخلوط عربی بومی خودشان و لری که برای عرب ها قابل فهم نیست ) صحبت می کنند . ما انها را نه بیگانه که مثل خود محسوب می کنیم و آنها نیز عمیقا خودرا لربختیاری می دانند . بخشی دیگر از عرب های کمری زیر مجموعه طایفه بهداروند هستند و استاد محمد بهداروند پدر آواز و سلطان گوگریو لری بختیاری از مشاهیر طایفه عرب کمری است . منظومه “شول بختیار”, که از حماسه های قدیمی لری بختیاری است نیز در وصف بختیار, پهلوانی از تیره عرب کمری بهداروند هست .

ترک های بختیاری
Scroll to top