فلارد ؛ سرزمینی که ایلخان بختیاری , جان بر سر پاسداری آن نهاد !

نورعلی مرادی بئوار الیما

فلارد ؛ سرزمینی که ایلخان بختیاری , جان بر سر پاسداری آن نهاد !
پس از محمد تقی خان چالنگ که که منطقه لر بزرگ را به مدت پنج سال ازحکومت مرکزی جدا کرده , اعلام استقلال نمود , به جرات می توان گفت که حسینقلی خان بختیاری , مقتدرترین حکمران بختیاری تا به امروز بوده و قلمرو امروزی بختیاری و هویت لر بختیاری ,امروزه مدیون و میراث اوست . وی پدر سردار اسعد سردار مشروطه و نیای همه بزرگان و خوانین بختیاری عصر معاصر ماست .
حسینقلی خان ایلخانی , قلمرو امروزی سرزمین بختیاری را از دزفول و شوشتر تا درود و الیگودرز و فریدن و تا به پلارد (فلارد ) و سمیرم و تا به بهمئی گسترش داد و تثبیت کرد که مردم آن را خاک بختیاری می خوانند و روزگاری ایالت بختیاری خوانده می شد . ایلخانی بختیاری چنان قدرت گرفت که پادشاه قاجار از ترس آنکه همچون محمد تقی خان چالنگ اعلام استقلال کند , مامور خفیه ایی را به بهانه سفر حج برای جاسوسی قلمرو وی به خوزستان فرستاد که وی گزارش تفتیشات اش را کتابچه ایی تحت نام ” سفرنامه خوزستان عبدالغفار نجم الملک ” به شاه تقدیم کرد و نسبت به خطر استقلال طلبی ایلخان و روابط اش انگلیس به شاه هشدار داد ! شاه نیز به ظل السلطان فرزندش که حکم اصفهان بود دست خط داد که او را با قهوه مسموم کنند و برای آنکه در منطقه بختیاری شورش نشود همانجا در تخت فولاد اصفهان مدفون کنند . بعدها همه خوانین بختیاری در کنار ایلخانی در تخت فولاد اصفهان به خاک سپرده شدند .
حسینقلی خان ایلخانی ,پول زیادی صرف آئینه کاری مسجد و صحن بارگاه امام حسین (ع) کرد که به” صحن بختیاری” منسوب شد . وقتی که طایفه ی عرب عبدلخان, شهرهای شوشتر و دزفول را غارت کردند, حجه الاسلام شیخ جعفر شوشتری نیز دست خطی به حسینقلی خان داد که « اگر تمام طایفه ی عبدالخان را قلع و قمع کنید ثواب آن از قتل یهود و نصاری و ترکمان زیادتر است». حسینقلی خان برای این نبرد محمدحسین خان، عباس قلی خان – پسران امامقلی خان – و نجفقلی خان را همراه هزار سوار از بختیار برای دفع او گسیل کرد . ایلخان بختیاری به ایجاد قنات و گسترش کشاورزی و کارهای عام المنفعه در منطقه ی بختیاری علاقه مند بود چنان که دو سه رشته از قنات های مالمیر” ایذه “را تعمیر کرد. ایلخانی در سال ۱ ۲۵۴ش. / ۱۸۷۵م. یک آب انبار در دشت گل ساخت . ایلخانی مرد ثروتمندی بود؛ در چهار مال وخوزستان املاک فراوان داشت از قلمرو حکومتی اش در خوزستان دویست هزار تومان درآمد داشت. در یک سفر به تهران پانزده هزار تومان هزینه کرد و یا در یک دیدار با ظل السطان پنج هزار تومان به او پیشکش کرد. همچنین در سال ۱۲۶۱ش. / ۱۸۸۲م. مبلغ هشتاد هزار تومان نزد بازرگانان خوزستان امانت داشته و آنان با آن تجارت می کردند. در چغاخور نیز روی تپه ای که ۱۰۰ پا ارتفاع داشت قلعه ای به سبک فرنگی و عنوان مرکز حکومتی ساخته بود که در زلزله های سال ۱۲۵۲ش. / ۱۸۷۳م. به کلی خراب شد.
دربارهء قتل حسینقلی خان ایلخان بختیاری،حرف و حدیث فراوان است.نگاهی‏ به اسناد،منابع و نوشته‏ هائی که دربارهء قتل ایلخانی وجود دارد برای ما روشن‏ می‏سازد که علل و عوامل گوناگون و متعددی همچون کسب قدرت و ثروت‏ فراوان،شرکت در دسته ‏بندیهای سیاسی دربار و دولت قاجار، تا ظن به داشتن رابطه با انگلیس و استقلال طلبی ..در ماجرای قتل او توسّط حاکم اصفهان ظل السلطان فرزند بزرگ ناصرالدین شاه دخالت داشته است. امّا بدون شک یکی از مهمترین عواملی که باعث قتل وی گردید،تحریکات‏ و توطئه‏های معتمدالدوله حاکم فارس عموی بزرگ ناصرالدین شاه بر ضدّ او بوده است.
فرهاد میرزا معتمد الدّولهء فرمانفرما، عموی ناصرالدّین شاه،در سال ۱۲۹۳ ه.ق.پس از آنکه حاکم فارس‏ گردید.،کینه و دشمنی شدیدی با حسینقلی خان ایلخانی‏ بختیاری پیدا کرد و اغلب منابع،اسناد و نوشته ‏ها،از این دشمنی خبر داده‏ اند .علّت‏ دقیق اختلاف و دشمنی معتمدالدّوله و ایلخانی با یکدیگر،حول‏ محور مسائل ذیل بوده است:
۱.پناه دادن ایلخانی بختیاری،به محمّد حسین خان بویر احمدی؛
۲.پناه دادن ایلخانی،به بزرگان قشقایی

  1. جنگ بر سر سرزمین ثروتمند پلارد (فلارد ) در بختیاری
    معتمد الدّوله،با سوار نظام فارس و نیروی قشقائی،به کهکیلویه و بویر احمد هجوم آورد.محمّد حسین خان بویراحمد ،همراه با عدّه ‏ای گریخت و به جانکی بختیاری، نزد ایلخانی پناهنده گردید.نظامیان احتشام الدّوله و قشقائیها،به دنبال او وارد منطقهء بختیاری شدند و در فلارد،خرابی زیادی به بار آوردند..ایلخانی، ضمن اینکه تخریب فلارد را به تهران گزارش نمود،از معتمد الدّوله هم به‏ دولت شکایت کرد و از استرداد محمّد حسین خان بویراحمدی به حاکم فارس، خوداری ورزید و .اصرارهای پی در پی معتمد الدّوله برای بازگرداندن محمّد حسین خان، بی‏ نتیجه ماند.
    ناصر الدّین شاه،برای حلّ این مسئله،خود شخصا اقدام نمود.او،طی نامه‏ها و تلگرافهائی که به ایلخانی ارسال نمود،از وی خواست که حتما خان مذکور را به نزد معتمد الدّوله بازگرداند.امّا ایلخانی بختیاری به دلیل ناسازگاری استرداد پناهنده به دشمنش با آداب و رسوم ایلیاتی،از فرستادن محمّد حسین خان به‏ نزد حاکم فارس،عذر خواست.امّا معتمد الدّوله دست بردار نبود و همچنان‏ اصرار بر استرداد خان بویر احمدی را ادامه داد.او،حتّی از این هم فراتر رفت و ایلخانی را متهم نمود که خداکرم خان بویر احمدی و پسرش محمّد حسین خان‏ را،بر ضدّ وی تحریک کرده است.به گفتهء سردار ظفر،بر سر این مسئله، فرهاد میرزا معتمد الدّوله،با ایلخانی بد شده و بارها به ناصر الدّین شاه شکایت‏ نموده وحتّی وانمود کرد که حسینقلی خان،هوای شاهی در سر دارد.
    سرانجام در سال ۱۳۹۵ ق.مطابق نوشته ایلخانی در کتابچه ی خاطرات ده سال آخر زندگی اش ،این‏گونه حلّ شد:
    «…حسن خان،تفنگدار شاهی با حکم آمد که من،محمّد حسین خان‏ بویر احمدی را،با اطمینان بدهم بفرستم طهران یا به زور او را بگیرم.من هم، قرآن مهر کردم جهت محمّد حسین خان بویر احمدی فرستادم.او هم،سوار شد رفت طهران…»
    امّا معتمد الدّوله،دست بردار نبود شاه اگرچه نسبت به آنها عنایت و التفات نشان داد،ولی هر دو را به نزد معتمد الدّوله به شیراز فرستاد.سرانجام احتشام الدّوله پسر معتمد الدّوله، محمّد حسین خان بویراحمدی را ،شب هنگام خفه نموده و اعلام کرد که اسب او را به زمین زد و کشت. امّا مطابق نوشته ی ایلخانی بختیاری در کتابچه ی خاطرات اش «…بر همه کس معلوم شد،او را احتشام الدّوله،کشت.»
    مسئلهء دیگری که اختلاف میان ایلخانی بختیاری و معتمد الدّوله را بیشتر دامن زد،فرار بزرگان قشقائی به خاک بختیاری و پناه آوردنشان به نزد ایلخانی‏ بود.در سال ۱۲۹۵ ق.،نجفقلی خان کشکولی،حاج بابا خان درّه ‏شوری و جعفر قلی بک فارسیمدان،با دوازده هزار خانوار قشقائی،از ترس و ظلم‏ داراب خان قشقائی،حاکم انتصابی و مورد حمایت معتمدالدّوله،به خاک‏ بختیاری فرار کردند. از میان آنها،طایفهء درّشوری،روابط دوستانه با ایلخانی‏ داشتند و از او اطاعت می‏کردند.سردار ظفر،نوشته است:«حاج بابا خان، رئیس آنها[درّه‏ شوری ها]از فدائیان پدرم بود و همه ساله‏[نزد ایلخانی‏]می ‏آمد.»
    حسینقلی خان ایلخانی،قشقائیها را پناه داد،از میدج تا دهکرد آنها را اسکان‏ داد.این اقدامات ایلخانی،به‏ طور یقین،خویشایند معتمد الدّوله حکم فارس نبود.لذا او،ایلخانی بختیاری را به تحریک طوایف قشقائی بر ضدّ خود، متهّم نمود.
    گرچه آنان( لرهای بختیاری و ترک های قشقایی )،وصلتها و پیوندهای زیادی نیز با یکدیگر داشته‏ اند. و هرچند که ایلخانی،با بعضی از طوایف قشقائی بویژه‏ درّه شوریها روابط دوستانه داشت. اما از آنجا این ایل، در حوزهء حکومتی‏ فارس قرار داشت.به عبارتی،قشقائیها، زیر نظر معتمد الدّوله قرار داشتند.اختلاف و درگیری میان آنها،باعث می‏گردید که معتمد الدّوله از قشقائیها و حسینقلی خان از لرهای بویراحمد و ممسنی و ترک های دره شوری حمایت نماید. دیگر آنکه وقتی که ایلات لر در زمستان از سرحد بختیاری به گرمسیر بختیاری در خوزستان کوچ می کردند , طوایف قشقایی طرفدار حکم فارس , به مناطق سمیرم و بروجن و لردگان بختیاری دست اندازی می کردند .
    مهمترین مشکل و مسئلهء مورد اختلاف میان بین معتمد الدّوله و ایلخانی و به تبع‏ آن بختیاری ها و قشقائیها و ،بر سر منطقه” فلارد و خانمیرزا” بوده است..فلارد،منطقه‏ ای حاصلخیز در بختیاری است که‏ میان سمیرم و خانمیرزا قرار گرفته و هم حاکم فارس و هم حاکم اصفهان، به مالیات آن چشم طمع دوخته بودند . این حساسیّت بر سر فلارد و تلاش برای تصرّف و یا در دست نگهداشتن آن،نشان می‏دهد که آن منطقه، چندان بی‏ارزش نبوده بلکه منطقهء حاصلخیز و پر برکتی بوده است ,ظلّ السّلطان، در خاطرات خود نوشته است که فلارد و خانمیرزا«بادی اش»یعین ایل نشینش، جزو بختیاری است و باید مالیات،به بختیاری بدهد و«خاکی ا ش»،جزو خاک‏ فارس است و باید مالیات،به حاکم فارس بدهد.گارثویت نیز،نوشته‏ است:«معمولا مالیات این منطقه،به وسیلهء ایلخانی بختیاری دریافت‏ می‏گردید ولی به حکمران فارس پرداخت می‏شد.»
    اختلاف و دشمنی بر سر فلارد،روزبه‏ روز شدّت می‏گرفت.در سال‏ ۱۲۹۶ ه.ق.-که ایلخانی در خوزستان مانده و برادرش امامقلی خان ایل بیگی نیزبه مکّه مشرّف شده بود-خوانین قشقائی،به دستور معتمد الدّوله به فلارد حمله‏ نموده و آنجا را غارت کردند. حسینقلی خان،پس از اطلاع از واقعه،به‏ میرزا حسین خان سپهسالار،صدر اعظم-که با وی دوستی نیز داشت-شکایت‏ نمود.لذا در اوّل رمضان ۱۲۹۶ ه.ق.،سپهسالار به معتمد الدّوله چنین تلگراف‏ نمود:
    «خدمت نوّاب اشرف والا،معتمد الدّوله دام اقباله حسینقلی خان ایلخانی، تلگراف نوشته است که نوّاب والا[معتمد الدّوله‏]،امر فرموده‏اند داراب‏خان و خدا کرم خان و محمّد حسین خان،با جمعیّت به سر فلارد بروند و خانواری که‏ از بختیاری در آنجاست،غارت نمایند.تفصیل،چه چیز است؟مراتب را اعلام‏ فرمائید.”
    خلاصه آنکه رقابت بین حاکم فارس و ایلخان بختیاری و همچنین بدگویی های حکم اصفهان از وی در پیش شاه سبب شد که حاکم اصفهان , دستور شاه , ایلخان بختیاری را مسموم ساخته به قتل برساند , ظل السلطان حاکم اصفهان و قاتل ایلخانی در چگونگی مرگ وی چنین نوشت :”
    «حسینقلی خان هم،خود را به” لری” زده بود.با وجودی که همه چیز را خوب می‏دانست،بعضی حرفها،از ذهنش می‏ پرانید که با رعیّتی و نوکری و چاکری،دور بود و حقّ او نبود این اظهارات را بکند.هرچه هم به او نصیحت‏ می‏کردم،بی ‏ثمر بود
  • ﻓﻼرد
    جنوبی ترین بخش, در انتهای نقشه استان چ.م بختیاری منطقه جنگلی و بسیار خوش آب و هوایی است که فلارد نام دارد .
    فلارد که با دو استان اصفهان و کهگلویه و بویراحمد هم مرز است و شامل یک شهر مرکزی “مال خلیفه”( آبادی خلیفه )و چندین روستا است .
    ﺑﺨﺶ ﻓﻼرد در ﺟﻨﻮب و ﺟﻨﻮب ﺷﺮق ﺷﻬﺮﺳﺘﺎن ﻟﺮدﮔﺎن و در استان بختیاری است در ۱۵۰ کیلومتری شهرستان شهر کرد .و از شمال به خان میرزا، از غرب به لردگان، از شرق به سمیرم و از جنوب به کهگیلویه و بویراحمد محدود می‌شود.و از اﺗﺼﺎل ﻓﻼرد و ﭘﺸﺘﻜﻮه ﺗﺸﻜﻴﻞﺷﺪه اﺳﺖ. ﻣﺮﻛﺰ اﻳﻦ بخش ﺷﻬﺮ مال خلیفه ﻧﺎم دارد. دﺷﺖ ﺳﺮﺳﺒﺰ و ﭘﺮ آب ﻓﻼرد در ﻣﺠﺎورت ﻛﻮه ﻫﺎی زﻳﺒﺎ و ﭘﻮﺷﻴﺪه ازﺟﻨﮕﻞ، زﻳﺒﺎﻳﻲﻣﺴﺤﻮر ﻛﻨﻨﺪه ای ﺑﻪ اﻳﻦ ﻣﻨﻄﻘﻪ ﺑﺨﺸﻴﺪه اﺳﺖ.
    مرکز :
    مال خلیفه
    روستاها:
    سندگان، ابواسحاق، شهریار، گنج، گرداب علیا و گرداب سفلی، شیرمرد، چهارده، دشت پاگرد، کندر، قرح، امیران، میشان سفلی واولیا، ده گلابی، ده سوخته، میلان بابااحمدی و قلعه سوخته و پروز و …..
    ساکنین :
    لرهای بختیاری
    مال احمدی:
    تیره مال احمدی از باب بهداروند هفت لنگ از طایفه منجزی هستند . بیشتر جمعیت آنها در فلارد , در مناطق شهریار ،مال خلیفه،کندر ،امیران،دشت پاگرد، میان طلان،سندگان،خنگ وکلواری و…ساکن هستند .
    این طایفه که اصالتا هفت لنگ بوده , ازجمله طوایفی هستندکه هنگام کشمکش بر سر خاک فلارد بین حکومت فارس و اصفهان از سوی حکام بختیاری به این منطقه عزیمت نمودندو نقش کلیدی در حفظ مالکیت فلارد برای قلمرو خاک بختیاری را داشتند.دشت فلارد به دلیل حاصل خیزی و نیز موقعیت استراتژیکی که داشت مورد طمع حکومت فارس و حکومت اصفهان بود . کما اینکه پس سرکوب لرهای بختیاری و تجزیه خاک بختیاری بین چند استان بالاخره بخش حاصلخیز پادنای سمیرون (سمیرم ) ضمیمه اصفهان شد !
    پادنا منطقه‌ای در جنوب استان اصفهان و از توابع شهرستان سمیرم است. این منطقه مرز میان استانهای اصفهان، فارس، چهارمحال بختیاری و کهگیلویه و بویراحمد می‌باشد. به دلیل وجود زمینهای حاصلخیز و آب و هوای مناسب طی چند دهه اخیر به یکی از قطب‌های تولید سیب در کشور تبدیل شده است. از زیبائی‌های این منطقه همین بس که در پای رشته کوه بلند بالا و همیشه سپید دنا گسترانیده شده. دنایی که افزون بر ۴۰درصد از بهترین و گواراترین منابع آبی کشور را در دل خود جای داده است. وجود چشمه سارها، آبشارها، رودخانه‌های پرآب، پوشش گیاهی و دارویی بی مانند و حیات وحش بی نظیر، از جلوه‌های دناست.
    جلیلی:
    کوچندگانی هستند که از بختیاری های جانکی سردسیر وارد فلارد شدند،سرشاخه جلیلی یکی از بزرگترین سرشاحه های جانکی سردسیر در لردگان است.
    جمعیت عمده جلیلی های فلارد در روستای شهریار است و خانوارهای اندکی هم در روستای دره نامداری ساکن هستند.
    سهید:
    تیره “کی محمودی “از طایفه سهید دینارانی باب از زیر شاخه های هفت لنگ بختیاری است،سالیان درازی در ایذه می زیستند و سرحدشان کوهستان های دیناران بختیاری بود اما پس از ان فلارد را برای سرحد انتخاب نمودند و سالیانی در پای ارتفاعات کوه بابافرج (نزدیک روستای میلان بابا احمدی)می زیستند ،اما سرانجام ابواسحاق (باساقی)را مسکن نهایی خویش برگزیدند.
    عمده جمعیت این طایفه در روستای ابواسحاق زندگی می کنند ،ضمن اینکه خانوارهایی از این طایفه هم در مالخلیفه ساکن شدند.
    بابااحمدی:
    طایفه بابا احمدی یکی از بزرگترین طوایف هفت لنگ بختیاری است که عمده جمعیت این طایفه بزرگ در مسجد سلیمان و کوهرنگ زندگی می کنند.
    خانوارهایی از این طایفه هم فلارد را محل سکونت خویش برگزیدند و چون از منطقه میلان(نام منطقه ای در مسجد سلیمان)به فلارد مهاجرت نمودند نام میلان را برای روستای خویش برگزیدند.
    عمده جمعیت این طایفه در روستای میلان بابااحمدی ساکن است.
    شالو:
    شالو از لحاظ نسب شناسی منتسب است به رده دینارانی باب هفت لنگ بختیاری . و به اصطلاح یکی از “چار کُر دالو” می باشد. سهید و شالو برادر بوده اند پلی قدیمی در مالمیر (ایذه) نیز بر همین نام است . .
    جمعیت عمده شالوها در روستای میلان بابا احمدی و خانوارهای اندکی هم در ابواسحاق ساکن هستند.
    ریگی :
    این طایفه زیر مجموعه جانکی سرحد (سرد سیر) و جز ایل هفتلنگ محسوب میشوند.
    طایفه های جانکی سردسیر محمودی، ریگی، سیاسی، شیرانی، بارزی، بوگر، سونگ جلیلی و بردبر هستند که ریگی های سندگان نوادگان نصرالله گپ اند . بیشتر آنها در قسمت پایین روستا سکونت دارند و با اهالی روستای گرداب سفلی و ریگی های قرح و اهالی ریگ لردگان هم تبار هستند ..
    یونکی:
    بنا بر اسناد و مدارکی که در اختیار است حداقل قدمت این دودمان به بیش از ۴۰۰ سال بالغ است که البته در فلارد ساکن شده اند – اگر چه روایات معمرین، تاریخی با سابقه­ تر را نشان می­دهد. صحت مدعای فوق را سنگ قبری که در روستای ده کهنه – در جوار روستای امام­زاده حسن- موجود است به اثبات رسیده است ،همچنین حضور تعدادی از این طایفه به همراه ایل درویش و طایفه مال ­احمدی حتی در حادثه حمله افغان­ها (۱۱۳۵-۱۱۴۰ ه ق ) به لردگان از طریق مرز سمیرم به فلارد و از این جایگاه به خانمیرزا در منابع گزارش شده است.جمعیت عمده این طایفه در روستاهای یونکی و ده کهنه وخانوارهایی نیز در مال خلیفه اند .
    درویش:
    این طایفه مردمان مهمان نوازی اند که مهمان نوازیشان در فلارد شُهره است .این طایفه خود را از نوادگان شیخ عبدالجبار و از مریدان امام زاده حسن می دانند. وجود آرامگاه متبرکه ایشان هم در روستایی درویش نشین -که هم نام خود ایشان است –خود دلیلی بر این ادعاست.
    جمعیت عمده این طایفه در دشت فلارد د روستاهای, سهل آباد،میشان،دالورا،قرح ساکن اند و بالغ بر ۸۰درصد جمعیت پشتکوه فلارد از این طایفه اند .
    لرهای بویراحمدی :
    به جهت همسایگی و هم مرزی با لرهای بویراحمد ,فرهنگ لرهای بختیاری فلارد تا حدود زیادی تحت تاثیر همسایگان شان قرار گرفت و تا جایی که لرهای بختیاری الاصل فلارد از لحاظ گویش و آداب ورسوم بسیار به آن ها شبیه هستند .
    هم اکنون خانوارهایی از طوایف بویراحمدی در مالخلیفه،سندگان،خنگ و…ساکن هستند.
    ترک ها :
    از آنجا که همیشه نزاع سیاسی بر سر خاک فلارد بین حکام فارس و اصفهان و بختیاری برپا بود و از این رو هریک گروهی از مردمان خود را در این خاک مستقر کردند , حکام فارس (والی شیراز ) تعداد طوایف ترک را در فلارد مستقر نمودند.
    این گروه از طوایف ترک نیز بر سر نزاع فلارد پا در این خاک گذاشتند ،البته چون جمعیت بسیار کمی در فلارد داشتند در جامعه و فرهنگ لرها حل شدند تا جایی که هم اکنون هم پوشش و هم زبان آن ها لری است.
    هم اکنون خانوارهای از تیره پاگیر در روستای گرداب علیا و خانوارهایی هم از تیره فلووند در روستلی گنج ساکن هستند که اصلا ترک تبارند .
    منابع :
    غفار پوربختیار استاد دانشگاه ازاد شوشتر :زندگی،اقدامات و مناصب حسینقلی خان بختیاری
    سایت ابواسحاق بختیاری
    سایت مال خلیفه
    سایت فلارد
    حسین قلی خان ؛ نخستین و بزرگترین ایلخانی بختیاری (امین تریان)
    آبراهامیان، یرواند. ایران بین دو انقلاب. ترجمه ی احمد گل محمدی و محمدابراهیم فتاحی ولیلایی. چ۱۱٫ تهران: نشر نی، ۱۳۸۳٫
    دانشور علوی، نوراله (مجاهد السلطان). جنبش وطن پرستان اصفهان و بختیاری. چ۲٫ تهران: انتشارات آنزان، ۱۳۷۷٫
    سردار اسعد، علی قلی خان و لسان السلطنه ی سپهر، عبدالحسین. تاریخ بختیاری «خلاصه الاعصار فی تاریخ البختیار». چ۳٫ تهران: انتشارات اساطیر، ۱۳۸۶٫
    گارثویت، جن راف. بختیاری در آئینه ی تاریخ. ترجمه ی مهراب امیری. تهران: انتشارات آنزان، ۱۳۷۵٫

فلارد ؛ سرزمینی که ایلخان بختیاری , جان بر سر پاسداری آن نهاد !
Scroll to top