پوشاک و رقص و موسیقی کرمانج های شمال خراسان , نه کردی و حتی کرمانجی بلکه خراسانی است !

نورعلی مرادی بئوار الیما

مطلب زیر, در حقیقت پیش درآمد سلسله مقالاتی است درپاسخ ادعای پانترک های نوظهور در اتحادیه ایلی قشقایی که ملت کهن لر,بخصوص لرهای جنوبی (درایالت فارس و کهگیلویه و بوشهر و شرق و جنوب خوزستان ) فرهنگ و موسیقی و لباس و رقص خود را از مهاجران چند قرن اخیر ترک یا احیانا عرب , اخذ کرده اند !


در لابلای این سلسله مطالب , با شواهد مستند ثابت کرده ام که اساسا قومیت ها و ملیت های مهاجرو مهمان (که عمدتا قبایل و عشایربوده اند ) پس از ورود و سکونت در سرزمین جدید و میزبان , به جز زبان و احیانا دین و مذهب که مصرانه حفظ کرده اند , باقی عناصر قومی خود منجمله لباس و موسیقی و رقص و عرف و عادات را به ناچار رها و لباس موسیقی و رقص و عرف و عادت ملیت و قومیت میزبان و بومی را اخذ کرده اند .علت و سبب آن به طور خلاصه , یکی تغییر شرایط اقلیمی و جغرافیایی و آب و هوایی سرزمین میزبان هست که به اقتضای آن لباس مناسب متناسب با مقتضیات آن جغرافیاو اقلیم می طلبیده است دوم آنکه اغلب این مهاجران عمدتا قبایل و عشایر بوده و غالبا خود به بافت یا دوخت لباس و پوشاک و ساخت ابزار موردنیاز خود اقدام نمیکرده بلکه همیشه از روستا و شهرهای همجوار و پیشه وران همسایه به صورت داد و ستد با محصولات دامی و حیوانی , اقدام به خرید و تهیه آن می کردنده اند که پس از مهاجرت به سرزمین جدید ,طبعا آن همسایگان و پیشه وران شهری و روستایی قدیمی و آن شیوه و نوع دوخت و لباس و ابزار , در دسترس نبوده , و در سرزمین جدید با همسایگان و شیوه و نوع دوخت و لباس و ابزار جدید , مجبور بوده اند که تن به تغییر دهند .


درمورد رقص و موسیقی نیز هرچند برخی ایلات و قبایل مهاجر طبقه مطرب و سازنه و مزقونچی و موسیقی کار خودرا داشته و در هنگام مهاجرت و یا تبعید گروهی , شاید به همراه می برده اند (؟) اما ازانجا که ترکیب جمعیتی مهاجرین نسبت به جمعیت میزبان بومی همیشه کمتر بوده , اندک اندک اقلیت از عرف و عادات و سنن اکثریت که عمومیت و مشروعیت و روایج بیشتر داشت تبعیت میکرد , و ناگزیر تن به تغییر و دگرگونی می داد


پیش از آنکه به این پرسش پاسخ دهم که آیا فرهنگ و رخت و رقص و موسیقی ایلات عرب خمسه وایلات قشقایی , مختص به این ایلات مهاجر بوده و ریشه ترکی یا عربی دارد ؟ یا اینکه خیر !برگرفته ازفرهنگ لرهای بومی منطقه است ؟ خاطر نشان کنم که مطلب کوتاه من تحت نام “هویت ؛ مفهومی ثابت نبوده و در تغییر است !” در اساس مقدمه چینی بوده برای این پژوهشم که پاسخ به این پرسش اخیر است که میتوانید در سایت ولات آن را مطالعه کنید
بنده در ابتدا در مطلبی مفصل و تصویری – ویدویی , برای فهم بهترموضوع , مصداق های مشابه همچون رخت و رقص و موسیقی کرمانج های مهاجر به خراسان که ادعا می شود این رقص و رخت و موسیقی کرمانجی است(؟)!را شاهد و مصداق می آورم و با مقایسه با خاستگاه و موطن کرمانج ها و رخت و موسیقی و رقص کرمانج های ترکیه و سوریه و عراق و همسایگان آشوری ترکمن(ترک ) و عرب شان در آن کشورها , قضاوت را به شما وا می گذارم . و سپس در مسیر خط سیر مهاجرت این کرمانج ها به خراسان و یکجانشین شدن آنها در این مسیر تا رسیدن شان به خراسان یعنی در آذربایجان(خلخال ) و گیلان (لنگرود و رودبار ) به تفاوت های رخت و رقص و موسیقی این کرمانج های جداافتاده در طی مسیر مهاجرت در مقایسه با کرمانج های های خراسان می پردازم و در عین حال به شباهت حیرت انگیز لباس و موسیقی و رقص کرمانج های خراسان و ایلات ترک زبان خراسان(و لرهای خراسان حتی) , به رخت و رقص و موسیقی بومیان فارس زبان خراسان( سبزوار و نیشابور و بیرجند تا هرات افغانستان و بدخشان تاجیکستان ) نگاهی می اندازیم و درمی یابیم که هم کرمانج های خراسان هم گیلان و هم آذربایجان و هم ترکیه و سوریه و عراق , به جز زبان , تقریبا در هیچ چیزمشابهت ندارند و رقص و رخت و موسیقی و سایر عادات آنها(مثل همه قبایل مهاجر چه کرد چه ترک و چه عرب و چه حتی لرهای مهاجر به خارج از لرستانات ) به هرکجا که مهاجرت کرده اند , برگرفته از بومیان آن مناطق (آشوری , قفقازی , گیلانی , آذربایجانی , خراسانی (تاجیکی )) بوده است.
سپس سری به ایلات لر مهاجر چگینی و هداوند در استان مرکزی وتهران می زنیم و می بینیم که به جز زبان , دیگر عنآصر فرهنگی شان چون رخت و لباس رقص وچوب بازی و موسیقی, دستخوش تغییر شده و بیشتر به ایلات همسایه مهاجرشان شباهت دارد تابه همتباران لرشان در مبدا الراس لرستان !
و بالاخره در آخر به سراغ عزیزان عرب زبان ایلات خمسه و ایلات ترک زبان قشقایی می آییم و در مشاهده مشابهت صددرصدی رقص و رخت و موسیقی ایل عرب خمسه و ایلات ترک قشقایی با ایل باصری لرخمسه (که ناسیونالیسم فارس , سعی وافر داشته و دارد آنان را قبیله ایی فارس زبان و پارسی وانمود کند ؟!!) و با مردمان و ایلات بومی لرزبان منطقه فارس و کهگیلویه و بیراهمد و شرق و جنوب خوزستان و بوشهر , به وضوح درمییابیم که برگرفته از بومیان لر بوده است و نتیجه می گیریم که این نه مختص ایلات مهاجر قشقایی یا عرب خمسه یا ایلات کرمانج خراسان بلکه یک روند تاریخی اجتماعی فرهنگی مشابه در همه جوامع ایلی مهاجراست و در انتها به چند علت از علل این ذوب اقوام مهاجر در بومیان هرمنطقه و از کف دادن همه خصیصه های متمایز قومی به جز زبان یا اخذ همه خصایص فرهنگی جامعه “میزبان” به توسط “جامعه مهمان ” به جز زبان را بر میشماریم!

کرمانج
کرمانج به کسره یا ضمه اول , ملیتی هستند با خاستگاه قبلا قبیله ایی و جمعیتی شاید چند ده میلیونی , پراکنده در چندین کشور که حدود هشتاد درصد از مردمانی را که “مابه غلط وسهوا کردشان “می خوانیم تشکیل می دهند !

جمعیتی نزدیک به بیست تا سی میلیون ؟که در پهنه ایی گسترده از شرق تا جنوب شرق ترکیه , شمال سوریه , شمال غرب و شمال شرق عراق ,جمهوری آذربایجان (منطقه گورنوقره باغ( قره باغ دشت حد فاصل بین ناگورنو قرباغ یا قره باغ کوهستانی و ارمنستان) , شمال غرب ایران (استان آذربایجان غربی ) .. استان اردبیل , استان گیلان , در تالش و بخصوص شمال استان خراسان , وبه صورت پراکنده درترکمنستان ,در ازبکستان و قزاقستان بوده و یا هستند و هم اکنون بیشترین جمعیت مهاجر” به اصطلاح کرد” در اروپا ,که میلیونی است از کرمانج ها هستند بویژه کرمانج های ترکیه و سوریه .

نخستین بار , اصطلاح کرمانج در کتاب شرفنامه بدلیسی ,که نویسنده اش خود یک کرمانج بود دیده و شنیده شده است. اینکه کرمانج به چه معناست دانسته نیست اما همچون همگی نام های قومی , یا یک موضع جغرافیایی بوده که بعدها تعمیم یافته است یا درنخست نام یک طایفه خرد بوده که بعدا بر همگان تعمیم یافته یا نامی بوده که دیگران به ایشان اطلاق کرده اند .

اگر مراد مورخین و جغرافیا نویسان عرب از اکراد یعنی عشایر کوچرو در آذربایجان وو آران (جمهوری آذربایجان ) را فرض بگیریم که همین عشایر کرمانج حالیه بوده اند نتیجه میگیریم که حدود جغرافیایی خاستگاه کرمانج ها درابتدا از شمال کوه های زاگرس یا آذربایجان فراتر نمی رفته است و آنچه که سبب شده اینان تا قلب امپراطوری روم (بعد عثمانی یعنی ترکیه و سوریه و عراق کنونی ) و حتی قفقاز , پراکنده شده و حوزه نفوذ زبانی و قومی خودرا توسعه دهند , چیزی نبوده جز همان عاملی که قبایل ترکمن (ترک) و قبایل عرب به واسطه این عامل تا قلب امپراطوری رم و اروپا و شمال آفریقا نفوذ کردند و زبان و هویت خودرا بر بومیان آن مناطق تحمیل کردند .

این عامل پیشروی و توسعه هر سه این هویت ها یعنی زبان و هویت کرمانجی (یا به تعبیر غلط کردی ) و زبان و هویت ترکی و زبان و هویت عربی , چیزی نبوده جز” اسلام “.

اسلام , دینی بوده است که نه با تبلیغات نرم فرهنگی و گفتمان بلکه به ضرب شمشیر غازیان یعنی همین قبایل عرب و ترک وکرمانج (مصطلحا کرد )تا قلب اروپا و شمال آفریقا پیش رفت و این قبایل مسلمان صرف نظر از آنکه ترکمن (ترک ) یا عرب یا کرمانج بودند در مناطق مورد استیلا و بر مردمان مسیحی ارمنی , آرامی نسطوری (آشوری /سریانی /کلدانی ) یونانی , قبطی , نبطی …نخست دین خود (اسلام سنی ) و به تبع آن زبان خود را (ترکی , عربی کرمانجی ) تحمیل کردند. .
تا اواسط عهد عثمانی حوزه نفوذ کرمانج ها از جنوب غرب عثمانی (جزیره , عمودیه ,بتلیس ,هکاری ,) فراتر نمی رفت ولی دراواخر عثمانی عملا با قتل عام آشوری ها و ارمنی ها یا به اجبار مسلمان شدنشان , کرمانج ها تا شهر وان و قارص و دیابکر و مارش و اورفا و نصیبین را که صاحب شدند .ازهمین رو ریشه بسیاری از کرمانج ها به همین مردمان سریانی و ارمنی می رسد .حتی قبایل کرمانج ,چرا که بخش مهمی از جامعه آشوری و حتی ارمنی ساختار عشیره ایی داشت که در چارچوب اتحادیه ایلی برای بقا , به قبایل کرمانج می پیوستند .حتی قبایل ترکمن و قبایل عرب بسیاری با قدرت گرفتن کرمانج ها در ساختار عثمانی ,به این اتحادیه هایی ایلی پیوسته و زبان و هویت کرمانجی گرفتند (از آنجا که درآینده در دو مقاله جداگانه درباره “اتحادیه های ایلی چند قومیتی ” خلوص نژادی ایلیاتی ها , افسانه ایی بیش نیست ” و “کرمانج ها ” که آماده دارم , مفصلتر به این موضوعات میپردازم ,شرح عمیق و طولانی نمیدهم تا آنکه از موضوع پرت نشویم )
*توجه داشته باشیم که اصطلاح کرد ,اصطلاحی است کم کم با ظهور ناسیونالیسم کرد, بین کرمانج ها و فقط قشر تحصیلکرده و متاثر از ناسیونالیسم کرد کاربرد دارد و بندرت کرمانج ها خودرا کرد می خوانند .کرمانج ها , برای نامیدن خود , نه از لفظ کرد (که دیگران آنان می نامند یا جدیدا ناسیونالیسم کرد برای نامیدن شان از ان استفاده می کنند ) بلکه فقط از اصطلاح کرمانج برای معرفی خود استفاده می کنند

در ویدوی زیر رقص و پوشش کرمانج را مشاهده می کنیم .با این توضیح که در مراسم های طبیعی هیچ اثری از آن پوشاک و نمادهایی که ناسیونالیسم کرد برای معرفی پوشاک و رقص و موسیقی کرد در رسانه های خود بازسازی و دستچین می کند و به کار می برد مثلا چپیه راه راه عربی و غیره نیست چون اینها تقریبا در دوره های اخیر به توسط ناسیونالیسم کرد جهت نشان دادن یک الگوی مشترک از هویت و پوشاک وموسیقی کردی مورد نظر خودشان , بازسازی شده اند عملا با مصادره و اخذ یا بهتر بگوییم سرقت نمادهای فرهنگی قومی آشوری سریانی ارمنی عربی لری و غیره …
کرمانج های به رقص ” گووند ” یا “دیلان ” می گویند .
همین رقص و موسیقی را عینا طوایف ترکمن و عرب و مردمان بومی آرامی مسیحی (آشوری /سریانی /کلدانی “دارند . رقصی یکنواخت و ساکن و بی تحرک که بیشتر شانه ها درحرکت است .

رقص و موسیقی عرب ها
در مناطقی که کرمانج ها هستند ,خیلی پیشتر ازانها در آغاز صدر اسلام قبایل عرب وارد شده و برمردمان بومی که مسیحیان آرامی (سریانی /آشوری /کلدانی ) بودند مسلط شدند. وپس از آنها قبایل ترک (ترکمن ) و درآخر کرمانج ها (اکراد )

رقص و موسیقی ترکمن ها (ترک ها )
قبایلی را که ایرانی ها و اروپایی ها , فارغ از اختلاف زبانی , فرهنگی ,قبیله ایی , ترک می خوانده اند , عرب ها ترکمن , می خوانند ,و این درست تر هم هست چرا که منابع تاریخی همه جا از قبایل غز /اغز و ترکمن یاد می کرده اند که به ایران و سپس روم وارد شدند و دولت سلجوقی و سپس عثمانی و پسانتر دولت صفوی را بنا کردند

.

رقص و موسیقی بومیان مسیحی آرامی زبان (آشوری /سریانی /کلدانی )

نخستین مهاجران به این مناطق درصدر اسلام وعرب ها بودند و عرب ها چون خود کوچروو گله داربودند به مردمان مسیحی سریانی , “فلاح” یعنی کشاورز خطاب می کردند . درست همانند نام “دهقان “که اعراب به ایرانیان خطاب کردند در وقت ورودشان به ایران و فردوسی بدون شک ترجمان خطاب اعراب به ایرانیان یعنی فلاح (دهقان ) بود در به کاربردن این اصطلاح در شاهنامه .
بعدها پس از ورود کرمانج ها و سوران ها (که همگی را فارغ از اختلاف ریشه ایی , اکراد یعنی عشایر می خواندند )به این مناطق , آنان این اصطلاح فلاح را به صورت “فله “تغییر داده و هنوز برای مسیحی جماعت منطقه (چه ارمنی چه آشوری ) بکار می برند شاید بدون آنکه از ریشه لغوی تاریخی آن مطلع باشند .
هم قبایل ترکمن و هم قبایل عرب و البته قبایل کرمانج , تقریبا به جز زبان , همه شاخصه های فرهنگی مردمان بومی مسیحی سریانی و ارمنی را از پوشاک و خوراک و موسیقی و رقص به صورت میراث به ارث برده اند .در مطلبی جداگانه به شرح تاثیر مردمان مسیحی آرامی زبان در شکلگیری قومیت هایی کرمانج و سوران , تاثیرات گویشی و زبانی و حتی و حتی اکسنت و لحن و لهجه سریانی درپیدایش گویش های کرمانجی و سورانی خواهم پرداخت که همگی گواه آن است که بسیاری از طوایف و مردمان که خودرا سوران یا کرمانج می خوانند در حقیقت مسیحیانی آرامی زبان برگشته به دین اسلام اند .فراموش نکنیم تمامی شهرهایی چون کرکوک و اربیل و دیاربکر و نصیبین و ماردین و موش و وان , همگی شهرهایی آشوری ارمنی بوده اند تا حتی تا یک قرن پیش اکثریت نفوس آنها را سریانی ها و ارمنی تشکیل می دادند و در این میان تنها شهری که واقعا سابقه کردی دارد شهر سلیمانیه هست که کمتر از یکصدسال سابقه دارد .

جیلوها (آشوری های مرز کوهستانی ایران و ترکیه )

در تنها منطقه ایی که پوشاک و رقص و موسیقی مرمان آشوری متفاوت تر از بقیه آشوری هاست منطقه کوهستانی جیلو در نزدیکی مرز ایران (آذربایجان غربی و ارومیه ) با ترکیه هست . به همین خاطر طبعا رقص و موسیقی کرمانج های آنجا هم که متاثر از بومی ها و بخصوص آشوری ها هستند , متفوت و همانند جیلو هاست .
در تاریخ معاصر ایران یعنی پهلوی اول , جیلو ها یا جلو ها شناخته شده اند . وقتی که کردها به رهبری شیخ عبید اله و سپس سمیتقو , در پی کشتار زنجیره ایی ارامنه در آن سالها , برای غارت جلوها و تصرف اموال و سرزمین شان , بلاخره به سراغ آنها آمدند, طوایف جلو ,برخلاف دیگر مسیحیان ارمنی و سریانی , زندگی عشایری و کوهستانی داشتند و غیور و جنگنده بودند و به مقابله پرداختند و چون شکست خوردند به صورت انبوه و گروهی دست به مهاجرت به سمت مرزهای ایران زدند , سرکرده طوایف کرد در اطراف ارومیه سمکو معروف به “سمیتقو” , برخلاف جوانمردی , مارشیمون رهبر آشوری های جلو را به مهمانی دعوت و به قتل رساند و سپس جنگ درگرفت و جلوها درسر راه ارومیه و روستا های اطراف را تصرف و فجایع انسانی به وجود آمد و,,,
در آخر جلو ها پراکنده و زنان و اموالشان توسط مسلمانان به غنیمت گرفته شدند ..آن سال به سال جلویی معروف شد و هستند کسانی چه ترک و چه کرد روایت می کنند که مادربزگ هایشان , از همان زنان بی نوای اسیر شده جیلو بودند که به زور مسلمان شده و به نکاح در آمدند…

سیر مهاجرت کرمانج ها به ایران
درجنگ بین دولت شیعه صفوی و عثمانی سنی , اکراد یعنی قبایل سنی کرمانج وسوران . بامشورت یکی از سران عشایرکرمانج به نام ادریس بتلیسی , توافق کردند که به خاطر مذهب , درحمایت از عثمانی ها با ایرانیان وارد جنگ شوند و شدند و سه گروه بیعت نکردند و با ایرانیان و دولت صفوی همدلی و همیاری کردند.
ترکمنان چمشگزک شیعه علوی , زازاهای شیعه علوی و کرمانج های شیعه علوی . اینان که بیشتر گویا از منطقه درسیم و چمشگزک بودند به دعوت شاه عباس با چندین هزار خانوار به ایران آمدند .ابتدا در آذربایجان و سپس برای مقابله با ترکمن ها و ازبکان به خراسان کوچ داده شدند. ,بسیاری از اینها دربین راه در آذربایجان و گیلان و تالش ساکن شده و آداب و عادات و فرهنگ مردم بومی آذربایجان و گیلان و تالش را پذیرفتند و فقط زبان را حفظ کرده اند
در چند ویدئو زیر از ۱- کرمانج های تالش ۲-کرمانج های گیلان لنگرود ۳-کرمانج های آذربایجان خلخال , می بینیم که کرمانج ها به محض مهاجرت به ایران , پس ازتقریبا یک یا دو نسل , پوشاک و موسیقی و لباس خودرا در موطن خود یعنی عثمانی فراموش کرده و لباس و موسیقی و رقص مردمان بومی را اخذ کرده اند و فقط زبان را حفظ کرده اند

کرمانج های گیلان
در این ویدو کرمانج های گیلان را می بینیم .لباس , موسیقی , حتی کرمانجی با اکسنت و لحن شمالی گپ زدن , موید همه چیز است ,شما هیچ نشانی از موسیقی و رقص و فرهنگ خاستگاه کرمانج ها در عثمانی (ترکیه و سوریه و عراق کنونی ) نمی بینید

کرمانج های تالش
در این ویدو کرمانج های تالش را می بینیم .لباس , موسیقی , , موید همه چیز است ,شما هیچ نشانی از موسیقی و رقص و فرهنگ خاستگاه کرمانج ها در عثمانی (ترکیه و سوریه و عراق کنونی ) نمی بینید

کرمانج های آذربایجان خلخال
در این ویدو کرمانج های خلخال آذربایجان را می بینیم .لباس , موسیقی , حتی اکسنت ترکی لحن گپ زدن , موید همه چیز است ,شما هیچ نشانی از موسیقی و رقص و فرهنگ خاستگاه کرمانج ها در عثمانی (ترکیه و سوریه و عراق کنونی ) نمی بینید

پیش از اینکه به بحث کرمانج های خراسان برسم وبحث کرمانج هارا به پایان برده وو سپس به مبحث اعراب خمسه و اتراک قشقایی برسیم , دو مورد را از قلم انداختم یکی بگو مگو و مشاجرات مردمان بومی مسیحی آرامی زبان آشوری سریانی با پانکردها برسر میراث فرهنگی منطقه مزوپوتومییا (میانرودان .بین النهرین ) که امروز پانکردها آن را کردستان می خوانند
اغلب ویدئوها و مطالبی که کرمانج های ترکیه و عراق و سوریه به نشر رخت و رقص و موسیقی خودرا تحت نام کرمانجی یا کردی اقدام می کنند همیشه با اعتراض کاربرهای آشوری و حتی ارمنی مواجه اند که این سرزمین کردستان نیست و این رقص و موسیقی و پوشش نه از آن شما مهاجرین که از آن ملت بومی چند هزارساله آرامی زبان (آشوری کلدانی ) یا ارمنی است

از جمه در این صفحه یوتوب رقص موسیقی گویا کردی ترکیه , کاربر آشوری مظلومانه (به آلمانی )می گوید : این رقص مثل آرامی هاست .کاربر پانکرد پرخاشگرانه نفی می کند و بالاخره کاربر آرامی زبان , می گوید : به هرجهت ..همه مردم منطقه مزوپوتومیا (کردستان ادعایی پانکردها ) چه آشوری چه عرب چه کرد , همین رقص و موسیقی را دارند ! Egal Aamäer, Araber oder Kurden. Alle Merdinlis tanzen diesen Tanz!

در زیر این ویدئو , که به اسم رقص و موسیقی کردستان , نشر شده , کاربر آشوری , اعتراض کرده که آنجا کردستان نیست !آنجا آسوریا (آسورستان ) است . که البته به لحاظ تاریخی حق با اوست .این منطقه که امروز پانکردها کردستان اش می خوانند در منابع عهد ساسانی بنام “سورستان” یعنی موطن مردمان آسوری /آشوری خوانده می شده است هرچند دیگر ترکیب جمعیتی به نفع مهاجرین کرد تغیر یافته و مردمان آشوری اغلب مسلمان شده و هم اکنون خودرا کرمانج یا سوران می خوانند و فقط اقلیتی هنوز زبان آرامی و مذهب مسیحیت را زنده نگه داشته اند . و ازانجا که اکثریت با اکراد مسلمان است طبعا بیگانگان و عوام الناس این فرهنگ موسیقی و پوشاک و رقص را بنام کردی می شناسند دیگر .

کرمانج های جمهوری آذربایجان قره باغ دشت
گویا بخشی از کرمانج های خراسان را نادرشاه
به این منطقه سرحدی برای حفاظت از مرزها کوچاند .و آنها در حدفاصل بین قره باغ کوهی (ناگورنو قرهباغ به روسی ) و ارمنستان در منطقه ایی گورنو قرهباغ (قره باغ دشت ) خوانده می شد در رفت و آمد کوچ بودند .وقتی که روسیه منطقه قفقاز را از ایران جدا کرد آنها درانسوی مرز ماندند . پس از برسر کارآمدن اتحاد جماهیر شوروی , در ابتدا برای این کرمانج ها یک ولایت خودمختار در جمهوری آذربایجانبا مرکزیت شهر لاچین تشکیل شد (همچون ولایتی که برای تالش تشکیل شد ) ولی سپس گویا به علت نفوذ پان ترک ها در حزب کمونیست این دو ولایت ملغی شد .هم مذهبی مردمان این دو منطقه با ترکان آذربایجان , راه را برای انحلال و آسیمیله شدن آنها از سوی مقامات آذربایجان در ترکان آذری هموار می کرد .
در ویدوی زیر هم که یک تیزر تبلیغاتی حزب کمونیست درآغاز تاسیس این ولایت هست شما هیچ دیالوگ کرمانجی نمی بینید و معلوم میدارد که گویا هرچند طوایف مهاجرر(مهمان ) رخت و رقص و موسیقی مردمان بومی (میزبان )را به سرعت و آسانی اقتباس می کنند
اما نسبت به زبان محافظه کارانه عمل کرده و تا چندین نسل حفاظت اش می کنند , اما گویا که این کرمانج ها کاملا در جامعه میزبان حل شده و فقط شیوه زندگی گله داری آنهارا متمایز می کرد
این ویدئو موید اقتباس فرهنگ قفقازی رقص و موسیقی(ارمنی لزگی آذربایجانی ) به توسط کرمانج های قره باغ بوده است

مهاجرت کرمانج ها به خراسان
مهاجرت چَمَشگَزَک‌ها
در منابع تاریخی عهد صفویه از این کرمانج ها با نام طوایف چمشگزک که یک نام ترکی است یاد شده است .شرف نامه نیز بارها بر ترکمن بودن این طایفه و ترک بودن ریشه نام های آنان تاکید می کند . در منطقه چمشگزک در نزدیکی ایالت درسیم (تونجلی ) ترکیه , هم اکنون طوایف ترک ها (ترکمن ها ), سپس زازا و درآخر کرمانج ها موجود اند که تنها وجه مشترکشان مذهب علوی است .اینکه هم اکنون اغلب کرمانج های خراسان که ریشه درایل چمشگزک دارند, کرمانجی صحبت می کنند ,نشان از اتحادیه چند قومیتی بودن ایل چمشگزک در وقت ورودشان به ایران دارد که مذهب شیعه علوی حلقه اتصال آنها بوده است .
اتحادیه ایلی از چند قومیت متفرق کرمانج ترکمن و زازا که شیعه علوی بودند . البته پس از مهاجرت به ایران در بین راه تا رسیدن شان به خراسان طوایف دیگری از دیگر قومیت ها چون لرها (چگینی ها و لک ها ) و طوایف ترک و مغول خراسان هم به این اتحادیه ایلی پیوستند اما محتملا کرمانج ها از جهت جمعیتی , نفوذ و قدرت بیشتری داشتند آنچنانکه کم کم زازاها وترک ( ترکمن ها ) و دیگران کم کم در آنها آسیمیله شدند و شکل یکرنگی گرفتند (بعد در مطلب مفصلتر به نام “اتحادیه چند قومیتی ایلی :خلوص نژادی ایلیاتی , افسانه ایی بیش نیست ” به این مبحث می پردازم )

منقول است که شاه عباس در ۱۰۱۱ ه‍. ق، ایل چمشگزک را با چهل هزار خانوار و به روایتی (چهل هزار نفر) نفوس ، به منظور جلوگیری از حمله ازبکها و ترکمن ها به مرزهای شمالی خراسان, درنزدیکی مرو , جایی که هم اکنون ترکمن ها سکونت دارند کوچاند و تا مدتها در این وادی دررفت وآمد بودند . اما پس از چندی از ترکمن ها شکست سختی خورده و مجبور به هزیمت به نواحی جنوبی تر که مردمان تات (تاجیک ها یا فارس زبانان خراسانی)در آن ساکن بودند شدند .تفوق بر مردمان تاجیک بومی که رعیت پیشه بودند طبعا بدون دردسر بود جدا از آنکه عشایر کرمانج در جستجوی علفچر و چراگاه های کوهستانی بودند که آن روزگارران دردست طوایف مغول-ترک نژاد خراسانی بود .
طوایف ۱-گرایلی(مغول )۲-جلایر(مغول ) ۳-بغایری (مغول ) ۴-تاتار(مغول )۵-قرایی (مغول ) ۶.بیات ۷.افشار ۸- قارای طوایفی قدیمی که از بازماندگان اتحادیه ایلی مغول -ترک بوده و پس از حمله مغول در شمال خراسان بیشتر درکوچ و رفت آمد بودند . بین کرمانج ها و این طوایف ترک -مغول جنگ و درگیری ها درگرفت تا بالاخره کرمانج ها این نواحی را (قوچان ,بجنورد , شیروان جاجرم ..)از چنگ طوایف ترک-مغول بدر آوردند .بیشتر طوایف ترک زبان خراسانی به مناطق مرکزی تر خراسان به ناچار گریختند و برخی طوایف ترک-مغول قیمومیت ایل چمشگزک را پذیرفته تحت نام ایلات متفرقه به اتحادیه ایلی چمشگزک پیوسته که دیگر کرمانجی صحبت می کنند یا هنوز به ترکی تکلم می کنند .

مردمانی که امروز درخرسان خودرا کرمانج می خوانند در حقیقت تلفیقی از طوایفی چند قومیتی که برشمردیم به علاوه مردمان بومی تات (فارس ها یا تاجیک های دری زبان خراسان ) هستند هرچند به کرمانجی گپ می زنند اما همه گونه(مذهب , پوشاک , موسیقی و رقص)با مردمان بومی خراسان هم رنگ شده اند و همه شاخصه های فرهنگی خراسانی دارند و آنچه ان هارا از فارس خراسانی یا ترک خراسانی متمایز می کند فقط زبان هست و بس که از موطن شان در مزوپوتامیا(بین النهرین .میانرودان ) در عثمانی آورده اند .مابقی شاخصه فرهنگی خودرا (موسیقی و آلات موسیقی , شیوه رقص , پوشاک , خوراک )همه را از سرزمین میزبان (خراسان ) اقتباس کرده اند مثل همه اقوام مهاجردیگری که پیشتربه خراسان آمده بودند چون قبایل ترک و مغول مهاجر به خراسان.چرا که پس از مهاجرت و آمدن به سرزمین جدید , جغرافیای جدید , آب و هوای جدید , بالتبع لباس و خوراک و پوشاکی متناسب با محیط جدید می طلبد !یعنی همانی که بومیان محل می پوشند و می خورند !

*موسیقی ,و رخت و رقص کرمانج و ترک و فارس خراسانی یکی است

در همه گستره شرق خراسان تاریخی ، از قوچان و بجنورد و شیروان تا سرخس و تربت جام و بیرجند و تایباد و حتی سیستان و در همه گستره غرب خراسان تاریخی از هرات گرفته تا بادغیس و بدخشان و پنجشیرو تا بدخشان تاجیکستان و حتی جنوبی ترین نقطه خراسان تاریخی در نواحی پشتون نشین , یک شیوه “دست افشانی” و رقص رایج هست که” افشاندن دست ها “و “چرخاندن دست ها” درهوا , ضرب آهنگ مرکزی این نوع رقص و مشخصه آن است , همانطور که در مزوپتومیا (میان رودان دجله و فرات )دربین آشوریان و ارامنه و کرمانج ها و عرب ها و زازا , نقطه ثقل ،حرکت پا هست .
ازهمین رو و به لحاظ اهمیت حرکت دست , اغلب اصطلاحات این رقص در خراسان بزرگ , ترکیبی یا تعبیری از واژه دست هست همچون :

الف :قرصه /قرسه/قرصک ؛ این واژه کهن دری خراسانی به معنی کف زدن و دست زدن هست و به حرکات دست برهم زدن دررقص گویند که در تاجیکستان قرص و قرصه گفته می شود در افغانستان قرصک گفته می شود و رقص پنجشیری قرصک مشهور هست .در خراسان ایران در رقص خراسانی دربین تات (فارس ) و کرمانج و ترک زبان خراسانی این حرکات موزن معروف به بازی «قرسه‌ها» است و از یک قرسه تا دوازه قرسه ادامه می‌یابد-هر «قرسه» مساوی با یک بار «دست» بر هم زدن است .

ب :چک /چکه درشرق و جنوب خراسان مثلا درتربت جام حرکت موزون به چک و چکه معروف است .مثلا چهار چکه, سه چکه..در معنای چک و چکه من جستجو کردم چیزی نیافتم اما به گمان بنده “چک “دقیقا همان معنی دیگرکف زدن هست آنچنانکه در فارسی مصطلح هست چک زدن یعنی کف دست و پنجه دست

ج:در مناطق سرخس و جنوب خراسان که رقص خراسانی و سیستانی یا بلوچی(که سخت به نزدیک اند ) آمیخته می شود , این دست افشانی به رقص چاپی مشهور است .در معنی چپی و چپ , روایات متفاوت هست اما به نظر بنده چپ هم درست صورتی دیگر از مفهوم قرصه و چک هست به معنی دست , کف دست و پنجه دست انچنانکه در فارسی عامیانه گویند چپم پره یعنی دستم (کف دستم ) پره . در لری هم رقص سه دس لرهای بندری نام دیگرش شپکی از شپ به معنی کف زدن می آید البته چپه در اصطلاح چپه گل (دسته گل ) هم داریم درلری که اینجا چپ به مانی دست هست

رقص خراسانی در ایران و افغانستان عموما بنام عمومی ” اتن یا حتن یا هتن” و گاه اپر یا افر,و نام های محلی دیگرمعروف است و گاه با چوپ هم اجرا شده و رقص چوب نامیده می شود ورقصنده ها به جای زدن دست های خود به دست همدیگر , این چپ را می زنند
اصطلاحات رقص خراسانی:
یک ‏قرسه، دو قرسه، پنج‏ قرسه، شش ‏قرسه، دوازده ‏قرسه، چپه‏ راسته، سه چکه ی جامی ( چهار چکه ) سه چکه,«قرسه‌ها» یک قرسه تا دوازه قرسه که هر «قرسه» مساوی با یک بار «دست» بر هم زدن است ؛ آله گز یا الاگوز ,«سمائی» موزون معروف «چپه، راسته» «اسب چوبی»

–رقص آیینی اپر یا آفر (تربت ) به دوصورت اجرا می شود اپر بالاپرده که تنداست و اپر پایین پرده که کند است
-چاپی بلوچی سرخسی
حتن اوشاری (افشاری یا عشایری؟)
هتن جامی
هتن باخرزی
. حتن ملی یا افغانی در افغانستان اجرا می‌شود.
حتن جامی را مترادف با رقص «سه چکه» سه چکه ی جامی ( چهار چکه ) سه چکه
سه‌چکۀ کرمانج
.انارکی٫ الله مزار٫ زهره ٫ طاهر ٫ نوائی٫ کوراغلی٫ گرایلی ٫ تجنیس ٫ شاختائی

حتی اگر برخی از این رقص ها و مقام های خراسانی نام ترکی یا کرمانجی هم داشته باشدولی جنس رقص و موسیقی خراسانی است و نه کرمانجی یا ترکی و مشخص است که مهاجرین کرمانج و ترک , بعدها به سلیقه خود نام فلان مقام یا رقص بومی را به زبان خویش ترجمه کرده اند و این هیچ شبهه ایی در ماهیت خراسانی و بومی بودن این موسیقی و رقص وارد نمی کند.

پوشاک مردمان جنوبی خراسان که گرمسیری است طبعا از رنگ های سفید و دفع کننده نور آفتاب استفاده بیشتری می شده است و پوشاک مردمان شمال خراسان که کوهستانی است و کرمانج ها بیشتر در آن نواحی ساکن اند بالتبع به مردمان تات و ایلات ترک -مغول تبار و آن ناحیه همخوانی دارد و همچنین با مردمان مازندران که درهمسایگی آنهاست .
در مناطقی چون کلات نادری که کرمانج ها و لرها و ترک ها با ترکمن ها همسایه اند , پوشاک همگی به ترکمن ها شبیه تر هست تا به بقیه مردمان کرمانج و خراسان

رقص و پوشاک کرمانج ها و ترک ها و تات های شمال خراسان
بجنورد قوچان شیروان

رقص و موسیقی فارس زبانان خراسان
سبزوار نیشابور

رقص و موسیقی ترک زبانان خراسان
سبزوار نیشابور

رقص و موسیقی فارس زبانان شرق خراسان
تربت حیدریه

رقص و موسیقی فارس زبانان جنوب خراسان
خواف و بیرجند

رقص و موسیقی فارس زبانان خراسان بزرگ
افغانستان هرات بادغیس . هتن

مقام و رقص آلاگز
کرمانج و تات (فارس ) خراسان
شیروان بجنورد

لرهای کلات نادری

کلات نادری
موسیقی و رقص و پوشاک کرمانج و ترک و لر کلات نادری

در مناطقی چون کلات نادری که کرمانج ها و لرها و ترک ها با ترکمن ها همسایه اند , پوشاک همگی به ترکمن ها شبیه تر هست تا به بقیه مردمان کرمانج و خراسان

بانوان ایرانی درنقطه مرزی با زنان ترکمنستانی در مراسم نوروز

همچنانکه گفتیم آنچه مردمان مهاجر”مهمان “از خاستگاه و موطن خود دروقت مهاجرت به همراه می آورند فقط زبان هست و.مابقی آنچه هم اکنون دارند یعنی شاخصه فرهنگی (موسیقی و آلات موسیقی , شیوه رقص , پوشاک , خوراک )همه را از مردمان سرزمین “میزبان” اقتباس کرده اند م چرا که پس از مهاجرت و آمدن به سرزمین جدید , جغرافیای جدید , آب و هوای جدید , بالتبع لباس و خوراک و پوشاکی متناسب با محیط جدید می طلبد !یعنی همانی که بومیان محل می پوشند و می خورند

ازین رو دعوا هایی اینچنینی این دو کرمانج و ترک برسر میراث فرهنگی خراسان , حکایت لری جنگ دو کلا برسر کشک مردم است

اشاره به همگونی رقص و موسیقی فارس و ترک و کرمانج درسراسر خراسان

اشاره به همانندی و نزدیکی رقص و موسیقی اقوام خراسان وشرق مازندران و شمال سیستان و بلوچستان که نشان آن است که از یک حوزه فرهنگی متاثرند

رقص اسب چوبی یا اسبک ؛میراث مشترک خراسان بزرگ

و در آخر مبحث کرمانج های خراسان رقص اسب چوبی کرمانج های خراسان که ادامه یک سنت دیرپای خراسانی به نام “اسپک ” از خراسان ایران تا خراسان بزرگ ( بدخشان افغانستان و بدخشان تاجیکستان ) است .

اسب چوبی کرمانج های خراسان

رقص اسب چوبی
سبزوار

اسپک “رقص اسب چوبی”
بدخشان افغانستان

اسپک “رقص اسب چوبی”
بدخشان تاجیکستان

اسپک “رقص اسب چوبی”
بدخشان تاجیکستان

مطلبی بود که خاطرنشان نکردم درباره ترک های خراسان که شما فیلم رقص و موسیقی و پوشاکشان را دیدید و باید یادآور شوم چون که به موضوع مورد بحث بعدی ما یعنی اتحادیه ایلی قشقایی ها مربوط هست, آن است که برخلاف تصورغلط عموم, نزدیکترین لهجه به ترکی قشقایی نه ترکی آذربایجانی, بلکه ترکی خراسانی است چرا که هسته اصلی ایلی قشقایی که دردوره نادر و سپس زندیه به ایالت فارس مهاجرت کردند همین ایلات ترک خراسان هستند که به منطقه فارس و کهگیلویه و بختیاری می آیند و سپس با پیوستن ایلات لر ایالت فارس ,اتحادیه ایلی قشقایی شکل می گیرد

در مطلب بعدی که ادامه و هدف اصلی این سلسله مطالب و مقالات هست به این پرسش و ابهام پاسخ خواهیم داد که رخت و پوشاک و رقص و موسیقی ترکان مهاجراتحادیه ایلی قشقایی و عرب های مهاجر ایل خمسه در ایالت فارس , برگرفته از فرهنگ و موسیقی و لباس و رقص لرهای بومی میزبان هست

پوشاک و رقص و موسیقی کرمانج های شمال خراسان , نه کردی و حتی کرمانجی بلکه خراسانی است !
Scroll to top