از پروتو لرها(لرهای پیشین ایلامی /الیمایی غیر آریایی غیر سامی ) باستان تا لرهای پهلوی زبان معاصر *دگرگشت هویت قومی

نورعلی مرادی بئوار الیما

توجه داشته باشد که جامعه ایلی مثل هرجامعه ای دیگر نه تنها ایستا نبوده بلکه پویا ومتاثر از روند دگر گونی و دگرگشتی(حاصل از هم مهاجرشوی و هم مهاجر پذیری ) به کرات شده است.درست همانگونه که شهرها و روستاها نیز شامل این روند تحول و تطور و درگونی و دگرگشتی جمعیتی , دینی مذهبی , و فرهنگی زبانی (حاصل از مهاجرپذیری )شده اند .

درمطلبی جداگانه که با این بحث بی ارتباط نیست درباره شهرهای لرنشین و شهرهایی که لرها گرداگرد آنها را فراگرفته و از ازمنه کهن و باستانی استقرار داشته اند (حال این شهرها چه خودرا لربخوانند و چه نخوانند) چون بروجرد و دهکرد و دزفول و شوشتر و بهبهان و کنگاور و ملایر و کازرون و گناوه وکرمانشاه و بوشهر و شیراز و همدان و خرم اباد و الیگودرز و بروجن و ..) شرح خواهم داد که سکنه بومی اولیه و ته جایی و بومی این شهرها, بدون شک لرها بوده اند اما این گونه شهرها , که چرخ اقتصاد شان فقط درتعامل و دادوستد با روستاییان و ایلات لر می چرخید , شاید قاطبه طبقات سکنه آنها همچون: طبقه نمدمالان , طبقه چوقا بافان ,نعلبندان و زین و یراقسازان , طبقه جلابان (دادوستد کندگان احشام ), طبقه دلاکان و گرمابه داران طبقه مطربان (خطیران و مهتران و لوطییان و توشمالان ) و بالاخره رمالان و دراویش و آخوندها وسادات و …اغلب از اینجا و آنجا به شهرهای لرستانات مهاجرت میکردند آنچنانکه هرکدام از این طبقات , محله ایی در شهر مخصوص به خود داشتند !

اینان هرچند با اقامت و وصلت و مراوده با مردمان بومی و ته جایی شهر, بالتبع درمی آمیختند اما از این آمیزش گویشی لری پدید می آمد که هرچند ریشه درلری داشته معذالک خصایص خودرا داشت منجمله که به فارسی آمیخته تر و نزدیکتر بود چرا که شهرها همیشه دارالاماره حکام حکومتی بوده و زبان دارالاماره و منبر و مسجد و منشی و میرزابنویس طبعا فارسی بود .همچنین گاها در طول قرن ها , به تناوب ,طوایفی از لرها به عللی در حاشیه و گوشه ایی از شهر رحل اقامت می افکندند (همچون چندین محله دزفول و شوشتر و اصفهان و شیراز و ..) که به مرور گویش لری اصلی خودرا وا می نهادند و گویش لری اکثریت سکنه شهری را آمخته اما با لهجه و شاخصه های لری منطقه ایی خود صحبت می کردند واز همین رو , ما در چنین شهرها(مثلا دزفول یا بهبهان و ..) هم اکنون نه یک گویش استاندارد بلکه , محله به محله گویش تغییر می کند !(البته نه تنها درلرستانات بلکه در دگر مناطق فلات ایران ما شاهد شهرهایی کهن هستیم که محله به محله گویش تغیر میکند(مثلا کاشان ) که هم از دلایل مشابه ایی است که برشمردیم (مهاجرپذیری ) و هم کلان شدن شهر در دوره های مختلف تاریخی و ادغام شدن روستاهای پیرامون شهر که گویشی جدا از مردمان آن شهرها داشته اند ..

.در لرستانات و مناطق لرنشین از آنجا که تقریبا هم مردم یکجانشین و هم مردم ایلاتی و کوچ نشین ازیک ریشه تاریخی و قومی بوده یعنی زبان همگی لری اما با خصایص جمعیتی( روستایی و ایلیاتی شهری ) خودش …از همین رو ما یک” پیوستگی قومی فرهنگی زبانی ” و اشتراکات و همگنی و تداوم فرهنگی زبانی ,حداقل هزار و چندصدساله پس از انقراض فرهنگ و زبان ایلامی-الیمایی می بینیم ..یعنی پس از “گسست فرهنگی” که با پهلوی زبان (شاخه لری ) و زرتشتی شدن پرتو لرها (ایلامی -الیمایی ) پدید آمد , دوباره حداقل در این هزارو چندصدسال یک” پیوستگی فرهنگی زبانی ” در خطه لربزرگ و لرکوچک (لرستانات ) این بر زیر نام “لر” پدید آمد .

اما به جز لرستانات , در مناطق دیگر فلات ایران و همچنین خاورمیانه ,ازانجا که جامعه مهاجر (حالا چه ایلیاتی و چه مهاجرین جمعیتی روستایی و شهری ) بیگانه و ناهمگون و فاقد اشتراکات قومی -زبانی بابافت شهری و روستایی جامعه میزبان و مهاجر پذیر بوده اند , به همین خاطر اساسا به طور کلی هویت جامعه میزبان دچار درگرگشت و دگرگونی ماهوی و ماهیتی (دینی زبانی ) گشتند !

یعنی شهرهایی چون سمرقند و بخارای سغدی زبان , ابتدا دری زبان(تاجیک ) و سپس ترک شدند!

تبریز و باکوی و مراغه مسلمان سنی پهلوی زبان (آذری ) ترک زبان شیعه شدند !

استانبول و ازمیر مسیحی یونانی زبان , شدند مسلمان ترک !

ری (تهران ) پهلوی رازی زبان و اصفهان پهلوی زبان و شیراز پهلوی زبان , شدند تاجیک دری زبان (فارس )

!بغداد نبطی زبان و دمشق مسیحی آرامی زبان و طرابلس فنیقی آرامی زبان اسکندریه مسیحی قبطی زبان شدند عرب مسلمان !

و بزرگترین عامل و مساله تاثیرگذار تحمیل دین جدید و مذهب جدید از سوی جامعه مهمان و مهاجر هست بر مردمان میزبان که به سرعت پس از تغییر دین یا مذهب , تغییر زبان و بلطبع تغییر هویت جامعه میزبان را به دنبال دارد .آنگونه که بی شک اساسی ترین عامل تغییر هویت ایلامی -الیمایی ها غیر سامی -غیرآریایی زبان (پروتو لرها -سابقه و عقبه تاریخی لرها) به لرهای امروزی پهلوی زبان (شاخه زبان لری ) , تحمیل مذهب زرتشتی برانها و تغییر دین و مذهب ایلامی -الیمایی ها بود .این رخداد اوایل یا اواسط ؟حکومت ساسانی )با قدرت گرفتن این سلسله بنیادگرا که سخت برمذهب زرتشتی تعصب می ورزدیدند وبرهمه تحمیل می کردند (به مقاله من: کرتیر؛ آخوند زرتشتی پارسی! مؤسس نخستین دیکتاتوری مطلقه دینی در جهان! !مراجعه کنید ) اتفاق افتاده است .

دو-سه قرن بعد از ساسانیان نیزپس از هجوم اعراب ,و تحمیل دین اسلام بر ,پروتو لرها( الیمایی ها خوزی ها) که دیگر لر خوانده می شدند , این مردم تاکنون مثلا مسلمان اند ! اما بی گمان همان زمان ها هم محتملا , نیاکان لرها همچون لرهای امروزی , که پس از هزاروچهارصد سال , هنوز مسلمانان متعصب و متحجری نشده اند ,آن دو-سه قرن زرتشتیگری نیز , بیگمان , لرها , زرتشتیان باوردار متعصب و متحجری نبودند !(به قول همتبار لری که به همشهری دزفولی اش گفته بود : نه ز ایما لرون ,مسلمونگری ! نه ز ایسا دسبیلی یل , آدمگری ! یعنی نه ازما لرها مسلمانیت !نه از شما دزفولی انسانیت !!)

مردمان الیمایی که بازماندگان ایلامی ها بودند , محتملا درپایان عهد ساسانی اغلب دیگر نه به زبان ایلامی و مذهب بومی ایلامی بلکه به مذهب زردشتی و یک گویش پهلوی که ما امروز “لری” اش می خوانیم متکلم شدند و ملت لر که میراث دار ایلامیان اند , از اینچنین دگرگشت قومی- زبانی پدیدار آمد !

یا مردمان پهلوی زبان اصفهان و شیراز و ری (تهران ) که از قرن ششم , هفتم , اسلامی به بعد کمکم تاجیک دری زبان شدند !

یا مردمان آرامی زبان (سریانی کلدانی آشوری ) کرکوک و اربیل و دیابکیر و ماردین ,در همین چنین قرن اخیر که جبرا هم مسلمان هم متکلم به زبان کرمانجی یا زبان سورانی شدند (که به غلط هردو را کردی می خوانند )!

یا اهالی تبریز و مراغه و باکو از قرون ده و یازده اسلامی کم کم زبان پهلوی آذری و مذهب سنی را واگذاشتند و شیعه و ترک زبان شدند

یا جامعه ایستانبول مسیحی یونانی زبان که مسلمان ترک زبان شد !

از همین رو این قضیه هرچند از نگاه عوام (چه شهری , چه ایلی ), مساله ایی حساسیت برانگیز هست و غالبا با انکار خود آن مردمان و جوامع یا ناسیونالیست های آن جوامع مواجه می شود (چرا که می پندارند که سبب بحران هویت کنونی شان می گردد ) اما از نگاه علمی تاریخی , قابل طرح و صحبت و غیرقابل انکار است . به قول معروف می گویند لاحیا فی الطب همچنین باید گفت لا حیا و لارودرواسی فی التاریخ! روایت تاریخی , غالبا با روایات ناسیونالیستی دروغین غرورانگیز معاصر , درتضاد صددرصد است !

از پروتو لرها(لرهای پیشین ایلامی /الیمایی غیر آریایی غیر سامی ) باستان تا لرهای پهلوی زبان معاصر *دگرگشت هویت قومی
Scroll to top