نورعلی مرادی بئوار الیما
لرستانات را منحصر به کوهستان زاگرس و لر را به زاگرس نشین خلاصه نکنیم
به سوگینه خوانی و مویه خوانی این بانوان لر , خوب دقت کنید ! اولی بانویی لر از سواحل خلیج فارس دراستان بوشهر و و دیگری زنان لر از کوهساران کهگلویه است که در سوگ شادروان حسین پناهی شاعر شوریده , می خوانند . اگردقت کنید شعر و ملودی لری هردو ویدئو از هر دو خطه , دقیقا یکی است .
واویلا بوین/دیدی چه وابی ؟
کهگلو ,زلزله وابی !
واویلا !روزل , شو , آبی
اولی متعلق به دشت ها و جلگه ها و سواحل و بنادر خلیج فارس که کوهستان های زاگرس برآن دشت ها و جلگه ها اشراف دارد یعنی گرمسیرات مردمان لرنشین و دومی متعلق به مناطق کوهستانی و کوهپایه ایی زاگرس و لرهای سرحد (ییلاق )هست .
واویلا بوین/دیدی چه وابی ؟
کهگلو ,زلزله وابی !
واویلا !روزل , شو , آبی …
تفکیک سلسله جبال زاگرس و مردمانش از کوهپایه ها و دشت و جلگه های پیرامون این سلسه جبال , از همدیگر , یک اشتباه فاحش و ناممکن هست .چرا فرهنگ و مدنیت و تاریخ و جوامع این دو جغرافیا و مردمان این مردمان دو اقلیم به هم پیوسته و از هم ناگسستنی است .

از دیرباز تاریخ از عهد ایلامیان (و مردمان همتبارشان کاسی ها , لولوبی ها )که مردمان این خطه با نام هلتمتی (ایلامی ) کاسی , لولوبی , الیمایی , شوشی ) شناخته می شدند تا دوره معاصر که بنام “لر” , بازشناخته می شوند , حداقل نیمی از مردمان دو جغرافیا که نیمه کوچرو بودند , ییلاقات شان کوهستان های زاگرس (هلتمتی ,کاسیت , لولوبی , الیمایید ) و گرمسیرات آنان , دشت های خوزستان (شوشیانا ) دشت ها و سواحل بوشهر و گرمیان (تا حدود بغداد ) بوده است .هم اکنون هم همه لرهایی که پیشینه ایلیاتی داشته اند هم در کوهستان های زاگرس (ییلاقات ) و هم در دشت های خوزستان و پشتکوه لرستان تا بغداد و دشت هاو سواحل بوشهر , صاحب زمین و مرتع و علفچر و بنچاق و سند هستند .(من جمله خانواده مادری من که پیشینه ایلیاتی داشته اند هم در سرحد و ییلاق بختیاری درنزدیکی دهکرد (شهرکرد ) یعنی گینه کان “جونقان” وهمچنین چند هزار کیلومتر آنسوتردر قلب خوزستان در نزدیکی دزفول و شوشتر,مالک زمین زراعتی و علفچر و صاحب سند و بنچاق چند صدساله هستند .
به مرور , در طول هزاران سال بخش هایی از همین مردمان کوچرو , در دشت ها و جلگه ها و سواحل , مقیم و یکجانشین شده و روستا و شهرهایی چون هندیون (هندیجان ) و ماشول /ماچوول (ماهشهر ) و گناوه (شول گپ ) و دزفول و شوشتر و بهبهان و شوش و دورق (شادگا ن ) و کنگاور وورویرد (بروجرد ) و شاپورخواست (خرم اباد ) و دهکرد (شهرکرد ) و دهلران و خانفقین و کرمانشاه و نهاوند و همدان و شیراز و.. را بنا نهاده و گسترش داده اند .
حتی هنگامی که این شهرها یا قصبات بر اثر جنگ و حملات بیگانه و بیماریهایی همگانی چون وبا و طاعون یا حوادث طبیعی چون زلزله , نیمه مخروبه یا حتی خالی از سکنه شده اند , باز همین ایلات و طوایف لر همتبار و خویشآوند شان بوده اند که از کوه ها سرازیر شده و در این شهر ها و محلات آن ساکن شده و شهرها را دوباره مسکون و اباد کرده اند.(همچون بهبهان و هندیجان مثلا ).. کمااینکه هنوز زبان و سنن و فرهنگ این شهرها و قصبات , ریشه در فرهنگ لری دارد .

پس همانطور که در مقاله ایی نوشتم که خطای فاحش است که تاریخ و فرهنگ جامعه لر را به کوچ نشینی منحصر و خلاصه کنیم , همچنین خطاست که مردمان لر را منحصرا زاگرس نشین و کوه نشین بخوانیم و فقط بلوط را سمبل آنان بخوانیم

اینکه فقط “بلوط ” و “کوهستان” سمبل لر و لرستانات است و نخل و جلگه های گرمسیری سمبل اعراب , غلط فاحش و خطای مهلک و استراتژیک هست .با نشر این پندار غلط , عملا مناطق جلگه ایی گرمسیری در خوزستان و بوشهر و پشتکوه لرستان همجوار تا بغداد را که از دیرباز تاریخی گرمسیرات قوم لرو سکونت گاه باشندگان هم ایلیاتی هم روستایی و هم شهری لر بوده است را عملا با دست خود به نفع ادعا های جعلی مهاجرین پان عرب ها و دیگر توسعه طلبان , ,مصادره می کنیم .پس لرستانات را منحصر به کوهستان زاگرس و لر را به زاگرس نشین خلاصه نکنیم
آقای خوا جه گیری بوشهر
برای مطالعه به سلسله مطالب من در سایت ولات یا تلگرام پیرامون نخل و خرما در فرهنگ لرهای بندری یا به قولی لرهای پآدریا (لرهای ساحل نشین خلیج فارس ) مراجعه کنید
*۱-درخت موه/ موخ(نخل) در فرهنگ لری
*۲.منظومه لری بختیاری ” موه و بز ” جدل بین نخل و بز ! جدال گله و غله ! تقابل زندگی کوچ نشینی( عشایر لر ) و زندگی یکجانشینی( روستاییان لر )
*۳-منظومه کودکانه” رز و میش”
*۴-تاریخ ملت لر, را به ‘کوچ نشینی ‘ منحصر نکنیم !



بوهی نورعلی مرادی بئوار الیما
زنه بو استاد نورعلی مرادی
زنده باشی استاد نورعلی مرادی