کرتیر؛ آخوند زرتشتی پارسی! مؤسس نخستین دیکتاتوری مطلقه دینی در جهان !

نورعلی مرادی بئوار الیما

کرتیر

۱
از ایران باستان از عهد پارسیان (هخامنشی ) تا سقوط ساسانیان , نزدیک به هزارسال, به جز از دربار سلاطین از مردم عادی کوچه و بازار ما ابدا هیچ صدایی نمی شویم ! ؟ زیرا جامعه ایران, در مقایسه با جوامع یونانی , رومی , هندی , چینی , بینالنهرینی , یک جامعه عقب مانده کاستی طبقاتی بود که اغلب مردم سواد و اجازه !خواندن و نوشتن نداشتند چرا که کتابت در انحصار فقط گروه دیبرسالاران و کاتبان آرامی زبان بود که آنها نیز به شیوه مضحک ” هزوارش ” کلیه متون را اول به خط و زبان آرامی می نوشتند اما سپس هنگام قرائت برای فهم شاهان و صاحب منصبان, آن متون را به پارسی یا پهلوی می خواندند ! از آن دوران هزارساله متون و کتیبه ها یی کوتاه(به جز کتیبه بیستون ) و غالبا با مضامین کلیشه ایی و تکراری باقی مانده است و یا به سبب هزوارش بودن متون (که به آرامی نوشته اما به پهلوی قرائات می شدند ) موجب سردرگمی زبانشناسان شده اند !

غالب این متون نیز در انحصار حکومت و شرح حال سلاطین و سیرالملوک و همچون خدای نامه (شاهنامه ) روایت هایی در مدح ” خدا ” ها ( شاهان ) و جنگ های آنها بود . از همین رو تا دوره معاصر, و قبل از کشف خطوط و زبان های باستانی , بیشترین اخبار و معلومات ما از ایران باستان , مربوط به ملل متمدنی بودند در همسایگی یا داخل ایران که بر عکس پارسی ها , نشر و کتابت و نویسندگی در بین آنها رایج و آزاد بود منجمله متون مردمان : یونانی , نسطوری (آسوری) , ارمنی ., عبری(یهودی ) .
تا اینکه مستشرقان و باستان شناسان و زبان شناسان غربی در قرن نوزدهم , به وسیله خط و زبان یونانی , از کتیبه های چند زبانه عیلامی و آشوری و اکدی و بابلی و بالاخره پارسی و پهلوی , گره گشادند و آنها را ترجمه کردند و پرده از راز های سر به مهر تاریخ تاریک ایران باستان بر داشتند , که یکی از آنها دیکتاتوری مذهبی یک آخوند زردشتی به نام” کرتیر” طی یک قرن و در دوره زمامداری هفت شاه ساسانی بوده است .

کرتیر , این موبد مرموز , شیاد و فتنه گر زردشتی را می توان به حق ” راسپوتین پارسی” خواند و شخصیت اش را با کشیش مرموز روسی ” راسپوتین ” مقایسه کرد که با تسلط روحی,معنوی , سیاسی برامپراتور و ملکه .. روسیه در دربار روسیه قدرت نفوذ و اقتدار بی حد دست یافت آنچنانکه پس از کشمکش های بسیار , بالاخره اشراف درباری کمر به نابودی و قتل او بستند .
پیش از پرداختن به کرتیر , این روحانی مقتدر زردشتی , ابتدا به چگونگی وضعیت دین زردشت در ایران باستان تا ظهور ساسانیان بپردازیم . حقیقت آنکه , تا پیش از آنکه کرتیر دین زردشتی را دین رسمی و آیین بی رقیب امپراطوری ایران سازد , این دین رسمیت نداشت . اساسا در دوره پارسیان یعنی هخامنشی ها , هیچ نان و نشانی از زردشت در متون و کتیبه های هخامنشی یافت نشده است . آنها فقط چند جا به ذکر نام اهورامزدا بسنده می کنند بدون اینکه از زردشت و کتاب اوستا نام برده شود . در برخی متون اینها حتی از ذکر اهورا مزدا نیز خودداری و نام خدایان محلی چون مردوخ را ذکر می کنند . در متون یونانی چون گزنفون , همه جا ذکر می شود که کوروش برای خدایان قربانی حیوانی می کرد . بدون اشاره به دین زردشت و نام خدا و کتاب اوستا کنند ..
پژوهشگران معتقدند در این دوره بین قبایل پارسی , آیین بدوی مزدایی و نه زردشتی رایج بوده است …

پیرمردی کوسه و بدون ریش در سن هفتاد سالگی , که حجار سنگتراش با موهای تصنعی پر پشت او را نقش بسته است !

نگاره کرتیر در نقش رجب.

در دوره پس از هجوم اسکندر , دوره سلوکی ها و اشکانی ها , چون روح دمکراتیک و تسامح و تساهل متاثر از فرهنگ یونانی حاکم شد, همه ادیان محترم بودند .در این دوره نیز از دین زردشت و رسمیت آن هیچ خبری نیست.
با بر سر کار آمدن ساسانیان , ورق برگشت ! ساسانی ها چون از سرزمین فارس بودند و خود را وارث پارسیان )هخامنشی ها ) می انگاشتند و همچنین به سبب دشمنی و نفرتی که از پارتی های اشکانی که از خراسان آمده بودند , و پانصد سال بر فلات ایران حکومت کرده بودند , اقدام به یک انقلاب فرهنگی کردند اما رو به عقب و در حقیقت
نوعی واپسگرایی و بنیاد گرایی فرهنگی ,تاریخی و مذهبی و بازگشت به دوره هخامنشی و همزمان دست به یک پاکسازی فرهنگی تاریخ پانصد ساله اشکانی زدند . به تقلید سکه های پارسی هخامنشی سکه می زدند. گونه ایی از آیین مزدایی را که زردشتی گری بود و خاندان ساسان , تولیت یکی از معابد آن را دارا بودند , برکشیدند و رسمیت دادند و همه آثار و متون و اخبار تاریخ پانصد ساله اشکانی را تخریب , حذف و سانسور و محو کردند آنچنانکه وقتی فردوسی می خواست از روی متن پهلوی خداینامه(شاهنامه )را به فارسی به شعر درآورد , هیچ خبر و معلوماتی ات آن تاریخ پانصدساله نیافت و فقط به این چند بیت بسنده کرد :
از ایشان جز از نام نشنیده ام
نه در نامه خسروان دیده ام
در حقیقت با آغاز دوره ساسانیان و بر سر کارآمدن اردشیر بابکان که خاندان پدری اش, متولی آتشکدهٔ ناهید در استخر قدیم فارس بودند کم کم مراحل قدرت یافتن دین زردشت در امپراطوری ساسانی فراهم شد اما نه بدست پادشاه که بدست یک هیربد( طلبه ) جوان در عهد پسرش شاپور اول به نام کرتیر .پایه‌گذاری سیاست اتحاد دین و دولت در ایران قبل از اسلام را نیز به اردشیر بابکان پایه‌گذار دولت ساسانی نسبت داده اند اما مبتکرش نه او که کرتیر بود .

۲
بدینگونه با آغاز دوره ساسانیان و بر سر کارآمدن اردشیر بابکان که خاندان پدری اش, متولی آتشکدهٔ ناهید در استخر قدیم فارس بودند کم کم مراحل قدرت گرفتن و رسمیت یافتن دین زردشت در امپراطوری ساسانی فراهم شد آنگونه که.پایه‌گذار سیاست اتحاد دین و دولت در ایران قبل از اسلام را به اردشیر بابکان پایه‌گذار دولت ساسانی نسبت داده اند اما این همه نه بدست پادشاه که در حقیقت بدست یک هیربد جوان در عهد پسرش شپر اول به نام کرتیر اما مبتکرش نه او که کرتیر بود .
کرتیر در عهد ارشیر سرسلسله دودمان ساسانی کاره ایی نبود و در زمان فرزندش شاپور , محتملا آخوند و طلبه ساده ایی یعنی هیربد بود که معلم اوستا و و قاری آن کتاب در آتشکده ها بود .( هرچند که بعدها یعنی سی سال بعد , همین کرتیر در اوج اقتدار اش در یکی از چهار کتیبه اش , بدروغ داد نوشتند که من در زمان شاپور موبدان موبد (مجتهد اعلم) بوده ام !؟)
شاپور ساسانی , به عکس پدر پارسی گرای اش,او به رویه پارتی های اشکانی نسبت به ادیان و مذهب و افکار دگر اندیشانه غیر زردشتی تسامح داشت .در این عصر امپراطوری ساسانی , به جز پارسی ها , ملت ها و بالتبع ادیان زیادی همچون میترایی، آناهیتایی، مزدایی، زروانی، زرتشتی دین یهود، مسیحیت، ، برهمائیگری، و مندائیگری ,شاخه‌های گوناگون عرفانی، بودایی، بت‌پرستی، ماه‌پرستی، خورشید‌پرستی… وجود داشت اما دو گرایش دینی عمده، بود که هر یک از آنها می‌کوشید به شاه و دربار نزدیک و به آیین رسمی دستگاه دولتی تبدیل شود.یکی زردشتیگری و دیگری مانویت و نمایندگان این دو گرایش دینی، مانی و کرتیر بودند.

کرتیر , نماینده پارسی آیینی فرسوده اما کهن و بومی سرزمین پارس بود که مدعی منبر شاهنشاهی ساسانی بود و آن دیگری مانی بود , نماینده آیینی پویا , نوآور و نوظهور ! کرتیر برآمده از فارس بود و پارسی زاده ایی از بطن ایران مرکزی و فردی بود متحجر و اصولگرای زردشتی حال آنکه مانی , پهلوی(پارتی ) زاده ایی دگر اندیش بود بود برآمده از حاشیه جنوب غربی امپراطوری ایران از سرزمین عراق فعلی که مردمان اش نه به پارسی سخن می گفتند و نه بر کیش زردشتی بودند بلکه اغلب نبطی ها و سریانی , مندایی های آرامی زبان بودند که کیش نسطوری (مسیحیت ) و مندایی ( صابئی ) داشتند .
مانی به حضور شاپور رسید و اجازه یافت، دین خود را تبلیغ کند. انتشار مانویت در قلمرو ساسانی ، مدیون همین روحیهٔ تسامح شاپور بود که بی‌تردید پسند خاطر کرتیر نبود..گویا حتی مانی و کرتیر، این دو دشمن آتی، هر دو به هنگام جنگ در رکاب شاه وی را همراهی می‌کردند .وظیفه‌ی کرتیر این بود که هر جا به اشغال ایرانیان در می‌آمد، معابد غیر زردشتی را ویران کند و آتشگاه‌ها را بر پا کند ! گویا همین تجربیات در جنگ ، مانی را برجنگ‌گریز ی و آشتی‌‌خواهی بیشتر وی مصمم کرد و در عوض، برای کرتیر، این روحانی بزرگ زرتشتی، جنگ یک نعمت الهی بود. زیراهمین‌ تهییج مردم برای جنگ‌ها ی طولانی از زمان اردشیر تا پایان دوره‌ی شاپور اول, و تاسیس آتشگاه ها در متصرفات جدید , سبب شد که یک قشر منسجم از روحانیت زرتشتی با لایه‌های گوناگون شکل بگیرد.

مانی با ادعای تغییر و رفرم و باطرح صلح و آرامش پیام اش را بر شاه عرضه کرده بود .اما کرتیر با تک تک تعالیم آئین مانی به عنوان یک بدعت به مبارزه برخاست. زیرا :

-روحانیت مانوی حق مالکیت هیچ چیز که ارزش مادی داشته باشد را نداشتند .. حق ازدواج نداشتند , و حق نداشتند که صاحب و مالک چیزی باشند , و این مانند خاری در چشم روحانیت فاسد و مال‌پرست زرتشتی بود که زمینداران و تیول داران بزرگی بودند و به بهانه نذورات و خمس و ذکات آتشگاه ها و هنچنین بخشش گناهان مردم در قبال هدایا و نذورات , پول و ثروت هنگفت اندوخته بودند
– تعالیم مانی , برابری انسان ها چه مردم عادی و چه روحانیان بود و این , کرتیر و روحانیت زردشتی را خوش نمی آمد .
– دیگری بها دادن به زنان در آیین مانی بود آنچنانکه حتی در درجات روحانیت نیز زنان می توانستند ترقی کنند , حال آنکه در جامعه ایران باستان مخصوصا پارس های هخامنشی و پارس های ساسان , زنان با مردان در حقوق انسانی برابر نبودند و اساسا در جامعه حضور بسیار کمرنگ داشتند. آنچنانکه بدون حجاب و بدون اجازه پدران و شوهران و پسران شان حق خروج از خانه آن هم بدون حجاب را نداشتند . در هیچ نقش برجسته از پارسیان هخامنشی , نقش و تصویری از زنان نیست و در دوره ساسانی نیز ما یک یا دو نقش برجسته از زن بیشتر نداریم !
از همین رو بالاخره آیین نوآور مانی در امپراطوری ساسانی دوام نیافت چرا که به تحریک کرتیر , مانی حبس و کشته و پوستش را کندند و در پست اش که ریختند و آن را به در آویختند و پیروان مانی را نیز چنان مورد آزار و اذیت قرار دادند تا جایی که به سرزمین‌های دیگر مهاجرت کردند‌!

۳
و بدین گونه, با کنارراندن رقیب ,کرتیر و آیین زرتشتی , یکه تاز عرصه های حیات معنوی جامعه ساسانی گردید آنگونه که تاثیرمغان و روحانیت زرتشتی بر روح دربار , نظامیان و کل جامعه ایرانی چنان بود که قدرت قابل توجهی را برایشان فراهم آورد و کرتیر را به عنوان موبدان موبد بر آن داشت که در اندیشه سلطه در عرصه سیاسی بیفتد .
از همین رو برای پیروزی و شکوهمندی واقعی آئین زرتشت در سراسر کشور مبارزه و پیکار ضرورت یافت. این مبارزه با شدت و خشونتی تمام صورت گرفت. انهدام نفوذ دین یهود، مسیحیت، بودایی، برهمائیگری، و مندائیگری و نیز از میان برداشتن ارتداد در آئین زرتشت و پایان دادن به تتمه نهضت مانی و مانویان در ایران با شدت هرچه تمام دنبال شد .

کرتیر متن‌های مذهبی را در روزگار شاهنشاهی بهرام دوم تنظیم کرد و برای نخستین بار اوستا را به صورت مجموعهٔ احکام دینی درآورد.آتشکده های بسیاری بر پا داشته و گروههای بسیاری از مغان را به خدمت آنها گماشته تا دین زرتشتی را نشر دهد. او نسبت به آنچه نیز انحراف و بدعت در آئین زرتشت می خواند منجمله ترک ازدواج با محارم برخورد کرد و دوباره آیین ازدواج با محارم را که از سوی دین زردشت مقدس و بر آن تاکید می شد را احیا کرد . سنت ازدواج با محارم آن روزگار در بین پارسی ها , نبطی ها ( بومیان عراق ) و مصریان قدیم رایج بود . در بین خواص یعنی اشراف و نجبا ی پارسی به جهت پاسداری از اصالت خون و اجتناب از ازدواج با بیگانه رایج بود و در بین عوام الناس و فقرای پارسی به جهت هزینه بودن ازدواج با خواهر و دختر و مادر بر ازدواج با بیگانه , صرفه داشت . در اواسط عهد ساسانی این سنت ناپسند می رفت که متروک شود اما کرتیر در کتیبه ها یش بارها بر خود میبالد که نکاح محارم را در کشور دوباره مرسوم کرده و او همچنین بر خود می بلد که کسانی که دین و آیین درستی نداشتند به زور و اجبار به زرتشتی در آورده. کرتیر نه تنها در این کتیبه ها از ستیزه با دیگر مذاهب زرتشتی بلکه از سرکوب و اعدام یهودیان، مسیحیان و شمن ها و برهمنان نیز خبر می دهد که همه نشان از تعصب خشک و بیرحمانه یک موبد بلند پایه و خود محور است. – سعی کرتیر در آن دوره همه به استقرار حکومت دینی و تشکیلات دینی و تلفیق دین و دولت معطوف بوده‌است
قدرت و نفوذ وی آنچنان فزونی یافت که به اعتقاد محققان قدرت سیاسی دینی کشور همه در دست این رهبر معنوی سیاسی بود و شاهان ساسانی در حد تدارکات چی های وی تنزل یافتند آنچنانکه او پنج شاه ساسانی را تفویض کرد !
پس از شاپور ساسانی , سپس هرمزد ساسانی , سلطنت را به بهرام اول ساسانی تفویض کرد و اوج قدرت کرتیر این آخوند زرتشتی در زمان پادشاهی بهرام یکم بود .

کرتیر ,مغ اعظم , موبدان موبد همچون راسپوتین , چنان نفوذی روحی بر شاهزادهٔ جوان بهرام دوم داشت، که موجب دگرگونی روحی او شد. از برای حل مشکلات مملکت و یافتن پاسخ های دینی شاه با شیادی تمام ,در یک نمایش تآتر گونه , پس از نوشیدن ماده مخدر گیاه هوم که در دین زرتشت مقدس شمرده می شد , به خلسه و به معراج تا حضور اهورامزدا رفت و پاسخ گرفت . بهرام شاه , مراتب سپاس خود را نسبت به رهبر روحانی خود به انواع گوناگون به جای آورد و عنوانی غیرعادی به او بخشید: «کردیر بخت روان وَرهران اورمزد موبد.»( نجات دهندهٔ روحانی بهرام) “و روح خدا ” روحانی خدا “! او همچنین وی را در ردیف «وزورگان» (بزرگان) قرار داد و ریاست آتشکدهٔ معبد آناهیتا را در استخر که میراث ساسانیان بود به او سپرد. سرانجام بهرام دوم او را «هَمشهر مُغبَد و داور» (موبد و داور همهٔ کشورها(رئیس دادگاه عالی مملکت) ) کرد. یعنی بهرام دوم علاوه بر قدرت دینی نامحدود، بالاترین مقام قضایی ایران را نیز به کرتیر داد .
کرتیر,متجاوز از یک ربع قرن سرنوشت همهٔ کشور را در دست داشت. نام حقیقی وی مشخص نیست و کرتیر , لقبی است که او به خود داده است ! کرتیر یا کردیر و کلمه کارد از یک ریشه است و به معنی برنده و قاطع که به خوبی رسانده شدت عمل و عملکرد او در آن یک قرن و خشونت ذاتی او بوده است . او دستور داده بود که همه جا در بالای کتیبه هایش نقش قیچی را بر کلاه او حکاکی کنند که نشانگر لقب او یعنی برندگی و قاطعیت او بود !

کرتیر این آخوند گمنام زرتشتی در طول پادشاهی هفت شاهنشاه ساسانی به ترتیب اردشیر بابکان، شاپور یکم، هرمز یکم، بهرام یکم، بهرام دوم، بهرام سوم و نرسه کم کم چنان قدرت یافت که دستور داد کتیبه های شخصی خودش را در کنار شاهان ساسانی و حتی مستقل در مکان های خاص چون کعبه زرتشت حجاری کنند !

۴
معراج رفتن کرتیر و سفرش به عرش کبریایی !

یکی از اقدامات کرتیر برای حقانیت بخشیدن به اقدامات خود، معراج اوست که شرح آن را در دو کتیبه سرمشهد و نقش رستم آورده و در کتیبه نقش رجب به آن اشاره کرده‌است و نقش برجسته‌ای از آن در سرمشهد وجود دارد.

کرتیر , در واقعه ایی تئاتر گونه , با شیادی تمام , شاه و دربار و مردم را متقاعد کرد و به آنها باوراند که برای حل مشکلات دینی و گرفتن پاسخ پرسش های مذهبی مردم , پس از مصرف ماده مخدر ” هوم ” به عرش الهی اهورامزدا معراج کرده و آخرین طبقه آسمان نزد اورمزد , عروج کرده , پاسخ گرفته, برگشته است !!

موبدانِ زردشتی آن روزگار بر این باور بودند که نوشیدن عرق این گیاه انسان‌های پاک را می‌تواند به جهان دیگری رهنمون شود، نوشیدن مقدار زیاد یا غلیظ از عرق هوم، موجب تنگی عروق، بالارفتن فشار خون و سرگیجه و خواب‌آلودگی شدید می‌شد.
در دین زرتشت این ماده مخدر , ایزد و خدایی مخصوص به خود دارد به بنام یزد هوم که خدای مواد مخدر است و در کتاب اوستا بر آن تاکید خاص شده است و مراسمِ مصرف هوم از مهم‌ترین مراسمِ مزدیسنا است که با آدابِ صورت می گرفته است .بخشی از اوستا به نام هوم یشت در ستایش این خداست .

شرح معراج کرتیر در کتیبه‌ها

گفتیم که یکی از اقدامات کرتیر برای حقانیت بخشیدن به اقدامات خود، معراج اوست که شرح آن را در دو کتیبه سرمشهد و نقش رستم آورده و در کتیبه نقش رجب به آن اشاره کرده‌است و نقش برجسته‌ای از آن در سرمشهد وجود دارد. در آغاز این بخش از کتیبه به روایت اول شخص آمده‌است که چون کرتیر از آغاز کار نسبت به ایزدان و خداوندگاران مطیع و نیکخواه بوده‌است، خداوندگاران و ایزدان او را محترم و شریف داشته‌اند و او در زندگانی به مقام برجسته در کشور رسیده است. آنگاه از ایزدان خواسته است که همان‌گونه که در زندگانی چنین مقامی را بدو ارزانی داشته‌اند، در صورت امکان جهان دیگر را نیز بدو بنمایاند که بداند کارهای نیک این جهان و نیکوکاری و بدکاری در جهان دیگر چگونه است تا در امور مربوط به جهان دیگر بااعتمادتر و بهتر از دیگران شود. همچنین از ایزدان درخواست می‌کند راه شناختن بهشت و دوزخ را بدو بنمایانند و بدو نموده شود که پس از مرگ آیا رستگار است و دین وی را به بهشت می‌برد یا اینکه گناهکار است و دین او را به دوزخ رهنمون می‌شود.
پس از آن مایه مخدر هوم را می نوشد و دعایی آیینی را که ظاهراً وسیله‌ای برای رفتن او به عالم خلسه و رسیدن به کشف و شهود است می‌خواند و بدین گونه به عالم دیگر می‌رود. حوادث بعدی از زبان اشخاص دیگر که ظاهراً راویان داستان هستند و گویی کرتیر را همراهی می کرده‌اند، نقل می‌شود. به روایت اینان کرتیر شهریاری را می‌بیند که بر اسب نجیبی سوار است و در دست درفشی دارد. (احتمالاً منظور از شهریار فروهر یا همذات آسمانی کرتیر یا ایزد بهرام است.) بعد شخصی که همزاد یا هم‌شکل کرتیر نامیده شده، همچون شهریاری که بر تختی نشسته، ظاهر می‌شود. سپس زنی از جانب مشرق متجلی می‌گردد و کرتیر می‌گوید که زنی شریف‌زاده‌تر از او ندیده‌است. این زن که تجلی فرشته دین است به همذات کرتیر خوشامد می‌گوید و هر دو باهم رهسپار راه نور می‌شوند. در این راه به شهریار دیگری برمی‌خوردند که ترازوئی در دست دارد و همان ایزد رشن است که در منابع پهلوی، زرتشتی وظیفهٔ سنجش اعمال مردمان پس از مرگ برعهدهٔ اوست. دین و هم‌شکل کرتیر در برابر این شهریار می‌ایستند و سپس دست در دست یکدیگر به سوی مشرق به راه خویش ادامه می‌دهند. سپس در آن جادهٔ نور به نزد شهریار دیگری می‌رسند که به گفتهٔ راویان معراج از شهریاران دیگر والامرتبه‌تر است و شاید یکی دیگر از ایزدانی باشد (احتمالاً مهر یا سروش که روان را در جهان دیگر همراهی می‌کنند.) در اینجا چاه دوزخ را می‌بینند و می‌خواهند که به راه خود ادامه دهند اما به آنان گفته می‌شود که چاره‌ای نیست جز اینکه از پلی که بر روی آن چاه است (پل چینود) و بیشتر به تیغی می‌ماند، بگذرند. دین و هم‌شکل کرتیر به سوی پل روانه می‌شوند و آن پل برای آنها پهن‌تر می‌شود و در اینجا شهریار دیگری را می‌بیند که از آن سوی پل به پیش می‌آید. کرتیر پس از عبور از پل و رسیدن به آن دو دست دین و هم‌شکل خود را می‌گیرد و از روی پل به پیش می‌رود در حالی که همذات او در پیش و الهه دین در پس او حرکت می‌کند. (این شهریار احتمالاً ایزد سروش است که بنا به روایت مینوی خرد روان را در گذشتن از پل همراهی می‌کند.)
پس از عبور از پل در حالی که آن شهریار در پیش در حرکت‌است و به دنبال او و هم‌شکل کرتیر و بعد دین می‌آیند، به ایوانی داخل می‌شوند. در برابر آن ایوان تختی است. کرتیر و در پیشاپیش او دین به بالا می‌روند و در غرفهٔ خاصی می‌نشینند. آنگاه هم شکل کرتیر نان و می بر می‌گیرد. در متن سخن از کاخ‌های مختلف است و سفر آسمانی در سه یا چهار مرحله (مطابق با طبقات آسمان) انجام می‌گیرد و در هر طبقه کاخ خاصی است. سرانجام همه به حضور اورمزد می‌رسند و ظاهراً اورمزد با انگشت هم شکل کرتیر را نشان می‌دهد و به نشانهٔ رضایت لبخند می‌زند. از حوادث بعدی اطلاعی نداریم زیرا متن کتیبه بر اثر گذشت زمان محو شده‌است.

بخشی از متن معراج نامه

“من از ایزدان چنین تمنا کردم، بگذار من کرتیر بخواست ایزدان به همهٔ زندگان و کسانی که مرده‌اند بنمایانم. آموزش دربارهٔ آسمان‌ها (بهشت) و اعماق دوزخ را به هستی روشن بدل می‌سازم و نشان می‌دهم چه کارهای ایزدی هست که بویژه در کشور انجام شده و بخاطر چه انجام شده‌است و همچنین چرا و چگونه من در کارهای دینی سخت‌گیرتر شدم. من از ایزدان تمنا کردم تا مرا رهنمون شوند و راستی و ماهیت آموزش‌های مربوط به آسمان‌ها (بهشت) و اعماق دوزخ را بر من روشن سازند و راه تشخیص اینگونه مسایل را به من بیاموزند تا بدانم راست کدام و دروغ کدام است. من خدمت‌های بزرگی به ایزدان کردم و ایمان بزرگی به آنان از خویش نشان دادم و من خود پرهیزکارتر و دادگرتر شدم. در این یشت‌ها (دعاها و احکام) و کارهایی که در کشور انجام شده، بسی سرسخت‌تر و پایدارتر شدم. آنکس که این نوشته را می‌بیند و می‌خواند بگذار نسبت به ایزدان و خداوندان، پرهیزگار و دادگرتر شود. نیز بگذار در این یشت‌ها و کارهای ایزدی و آئین مزدیسنا که اکنون برای زندگان برقرار شده، پایدارتر شود وگرنه (یشت‌ها، کارها، و دین) بفرمان هیچکس نخواهد بود. بگذار او بداند که آسمان‌ها (بهشت) و اعماق دوزخ هست و کسی که نیکی را برگزید، بگذار به بهشت برود و کسی که شر و بدی را برگزیده به اعماق جهنم فرو افتد. آنکس که نیکی را برگزید و بدون انحراف در راه نیکی گام برداشت آنکس قرین شهرت و شکفتگی می‌شود و روان او به راستی‌هایی دست می‌یابد که من کرتیر بدانها دست یافتم. این نوشته از آنرو از سوی من نگاشته شده‌است که من کرتیر در آنزمان بیاری شاهان و فرمانروایان آتش‌ها (آتشکده‌ها) و مغان بسیار به نوشته‌های دولتی افزوده‌ام. برای من مایه مباهاتی است بس بزرگ که نامم در نوشته‌ها و فرمان‌های دولتی آمده‌است. اگر کسی در آینده فرمان‌های دولتی تصویب نامه‌ها و یا اسناد و یا نوشته‌های دولتی دیگری را می‌بیند، باید بداند که من همان کرتیرم که در روزگار شاهنشاه شاپور یکم مرا کرتیر موبد و هیربد و در روزگار شاهنشاه هرمز یکم و شاهنشاه بهرام یکم فرزندان شاپور، مرا کرتیر موبد اهورامزدا و به هنگام شاهنشاه بهرام دوم کرتیر نگهبان روان بهرام، موبد اهورامزدا نامیده‌اند.”

۵
کتیبه و سنگ‌نوشته‌ ها ی کرتیر
قیافه کرتیر را از تصویر های نقش برجسته ها و کتیبه هایی که داده است برای او بر صخره‌ها کنده اند
چنین می توان توصیف کرد : پیرمردی کوسه ( بدون ریش) که کلاهی با نشان قیچی بر سر و لباس رسمی بر تن دارد.
از کرتیر چهار کتیبهٔ بزرگ در محلی که پیش از او تنها جایگاه کتیبه‌های شهریاران ایران بود بجا مانده‌است. کتیبه‌های کرتیر به طور کلی دو موضوع عمده را در بردارند: نخست معرفی او و القابی که داشته و شرح کارهایی که در زمان هر پادشاه انجام داده‌است و دوم بیان کارهای خداپرستانهٔ کرتیر و کشتار دیگر باورمندان دینی , آتش زدن معابد شان. اجبار به ایمن آوردن به دین زرتشت و امر به معروف برای سنت ازدواج با محارم و بالاخره شرح معراج او.
چهار سنگ‌نوشته کرتیر در استان فارس در محلی که تا پیش از آن تنها جایگاه کتیبه های شهریاران بوده برجای مانده‌است. کتیبه‌های کرتیر بطورکلی به شرح جایگاه و پایهٔ کرتیر و و شرح معراج او اختصاص دارد؛ و به زبان پارسی میانه و خط پهلوی است.

این سنگ‌نوشته‌ها شامل:

۱-کتیبه کرتیر در نقش رجب، در سمت راست پیکر اردشیر بابکان در نقش رجب در نزدیکی تخت جمشید. این اثر ، همان گونه که از متن نبشته پیداست، در زمان بهرام دوم (۲۷۶–۲۹۳ میلادی) پدید آمده است و بنا به گمان والتر هینتس در اواخر دورهٔ سلطنت بهرام دوم و در روزگاری که کرتیر در اوج قدرت خود بود، یعنی حدود سال ۲۹۰ میلادی.

۲-کتیبه کرتیر در سرمشهد، در قسمت بالای پیکر بهرام دوم در سرمشهد. در بالای نگارهٔ بهرام دوم نبشتهٔ بسیار بزرگ کردیر به پهنای ۵/۲۷ و ۲/۸۷ آمده است. با اینکه بخش‌هایی از نگاره آسیب دیده است، در روی کلاه شخصیتی که در میان بهرام دوم و شهبانو شاپوهر دختک قرار دارد، به راحتی می‌توان نشان قیچی کرتیر را بازشناخت.

۳-کتیبه کرتیر در کعبه زرتشت، در زیر سنگ‌نوشته سه زبانی شاپور در کعبه زرتشت در نقش رستم در سمت راست پیکرنگاره‌های پیروزی شاپور یکم در صخره نقش رستم. این نگاره در اصل مجلسی بود از شاهنشاه و دو قیصر رومی شکست خورده فیلیپ عرب و والریانوس. کرتیر جسورانه جرئت کرد و به خود اجازه داد در این مجل و در گوشه کتیبه قبلی , نقش صورت خود و متنی را حکاکی کند .

۴-کتیبه کرتیر در نقش رستم که در زیر نقش کرتیر قرار دارد و بسیار آسیب دیده‌است و از نظر مضمون شبیه به کتیبهٔ سرمشهد است.
کتیبهٔ کرتیر در نقش رستم و سرمشهد به هم شبیه است و می‌توان آن را به دو بخش تقسیم کرد: بخش اول مشتمل است بر معرفی کرتیر و ذکر القاب و عناوین او در زمان شاهان مختلف و شرح فعالیت‌های دینی و سیاسی او. این بخش از کتیبه از جهت دربرداشتن فعالیت های این روحانی و نیز اشتمال بر فهرستی از ایالات ساسانی دارای اهمیت است. بخش دوم کتیبه شرح معراج کرتیر است. متن‌های دو کتیبهٔ دیگر در کعبه زرتشت و در نقش رجب خلاصه و تقلید از دو متن دیگر است. .

بخشی از متن های این کتیبه ها :
*
“برای رضای خاطر اهورامزدا و ایزدان و بخاطر روان خویش مرا در کشور پایه و قدرتی بزرگ بخشید و جایگاه و قدرت بزرگم از اوست و او مرا در همهٔ کشور ادون بد ( پخش کنندهٔ هدایا میان پرستشگاه‌ها) و پریستار پرستشگاه آتش آناهیتا- اردشیر و ایزد آناهیتا کرد و او مرا که کرتیرم به لقب نگهبان روان بهرام و موبد اهورامزدا ملقب کرد”.
**
“کرتیر درکتیبه خود پس از توصیف سلاخی مردم ادیان دیگر برای تغییر دین خود مینویسد :

“و آن سوی سوریه /شهرستان طرسوس وشهر کیلیگیه وآن سوی کیلیکیه شهرستان قیصریه وشهر کاپادوکیه تا فراسوی شهرستان یونان وشهر ارمنستان وگرجستان وآلان وبلاسگان تا فراوسیو دروازه آلان شاپور شاهنشاه به اسب ومرد خویش غارت کرد وسوزاند وویران کرد ودرآنجا(سپس) به فرمان شاهنشاه آتش و آتشگاه ها بر پا ساختم… زنان وخرابکاران دین را که به دین مزدیسنا وکردگان یزدان ایمان نداشتند ,ایشان را سخت به کیفر رسانیدم وبس پیوند همخونی ازدواج با محارم را روا کردم وبس مردم دین نااستوار بودند آنها را دین استوارکردم وبس کسان بودند که کیش دیوان (بیگانگان ادیان دیگر)داشتند کوشش کردم تا انها کیش دیوان را رها کنند وکیش ایزدان را گرفتند وبس کردگان یزدان را چنان افزودم وبرتر بود و بس که بداین سنگ نبششته نوشته نیامدچه اگر مینوشتم بسیار مینمود…………
“در سراسر کشور کار اهورامزدا و ایزدان بالا گرفت و آئین مزدیسنا و مغان در همهٔ کشور نیرویی بزرگ یافت و ایزدان و آب‌ها و آتش‌ها و گله‌ها در سراسر کشور شادی فراوان یافتند ولی اهریمن و دیوان ضربت‌ها و درد و رنج فراوان نصیب شد و آئین اهریمن و دیوان از کشور رخت بربست و بدور افکنده‌شد و کاهنان یهود و بودایی و برهمنان و نزاریان؟ و زندیق (مانوی) از هم فروپاشیدند و تصویرهای خدایانشان منهدم گشت و پناهگاه‌های (پرستشگاه‌های) دیوان نابود شد و دیرهاشان به جایگاه‌های ایزدان بدل گشت. شهر به شهر و استان به استان، بسیاری از کارهای مذهبی پیشرفت یافت و آتشکدهٔ بسیار بنیان پذیرفت. بخاطر کوشش و رنج من بسیاری از آتش‌ها و مغان در سراسر کشور در میشان، آتورپاتکان (آذربایجان)، سپاهان (اصفهان)، ری، کرمان، سکستان (سیستان) و گرگان تا پیشاور درخشیدن گرفتند و نیز در خارج از ایران (انیران) آتش‌ها و مغانی که بیرون از ایران بودند، تا آنجا که اسبان و مردان شاهنشاه شاپور پیش رفتند تا انطاکیه، شهر و کشور سوریا و در استان‌های سوریا در ترسه شهر و کشور کیلکیه در قیصریه شهر و کشور کاپادوکیه و تا یونان سرزمین‌های ارمنستان و بلاسکان و سپس تا دروازهٔ آلبانی. من آئین مزدیسنا و مغان را والا و شایستهٔ احترام و ستایش ساختم. اما کافران و ملحدانی را که در مغستان به انجام فریضه‌های دینی و پرستش مزدیسنا نپرداختند، کیفر دادم و به آنان پند دادم و نیکترشان نمودم. بسا مردمان که پایبند دین نبودند، به دین روی آوردند و بسیاری از آنان که دیوپرست بودند، در نتیجهٔ کوشش و مجاهدت من دست از آئین دیوان برداشتند.!”
ودر اخر میگوید:
” هرکه این نامه را ببیند وبخواند در برابر ایزدان وخدایان وروان خویش راد واستوار بود “

۶
سرانجام کرتیر
پس از مرگ بهرام دوم در ۳۴ سالگی , با دخالت کرتیر , پسر چهارساله وی بهرام سوم , به سلطنت منصوب شد تا عملا قدرت در دست کرتیر تمرکز یابد .لیکن عموی ۵۸ ساله‌ بهرام; نرسی با همدستی بزرگان دربار که بسیاری شان , دشمنان کرتیر بودند . تخت شاهی را پس از چهار ماه فرمانروایی از بهرام سوم خردسال گرفت و ستارهٔ اقبال کرتیر که در این زمان پیرمردی ضعیف و هفتادساله بود رو به افول گذاشت. قیام نرسی نه تنها به قدرت کرتیر پایان داد بلکه نام و نشان او از نه تنها از آتشگاه و دربار که از تاریخ هم گم شد . بعد از آن دوران کرتیر چنان فراموش شد آن چنان که حتی در اوایل دورهٔ اسلام هم وقتی زرتشتی ها کتاب پهلوی دینکرت را تدوین می‌کردند، هیچ ذکری از نام او در آن کتاب نکردند کسی که در زمان هفت فرمانروای ساسانی زندگی کرد و اثر گذاشت .

کرتیر؛ آخوند زرتشتی پارسی! مؤسس نخستین دیکتاتوری مطلقه دینی در جهان !

19 thoughts on “کرتیر؛ آخوند زرتشتی پارسی! مؤسس نخستین دیکتاتوری مطلقه دینی در جهان !

    1. کرتیر بعد از شکست پلان هایش بر روی کار آوردن بهرام سوم، خود سلسله کیدارها را ایجاد کرده و در سکه هایش خود را شاهنشاه ایران کیدارا معرفی میکند.
      کرتیر در واقعیت اسم اش خضر است که عمر جاویدان‌ دارد. در تندیس اردشیر بابکان و بعد ۲۰۰ سال در تندیس بهرام دوم شما میتوانید کرتیر را ببینید. مطلبی را در پایین نوشته ام‌ که معلومات بیشتر میدهد

  1. شگفت از این همه ستیز، بدون ارائه ی هیچگونه فکت و داده های تاریخی و تجزیه و تحلیل رویدادهای فرهنگی و سیاسی و مذهبی دوران یاد شده صرفا جهت ناسزا گویی به تاریخ ایران و شاهنشاهی ساسانی ، نگارنده با سرهم کردن جعلیات و یاوه های دشمنان تاریخ ایران تنها و تنها در جهت گرفتن نتیجه ی مطلوب داده ها و واقعیات تاریخی را آگاهانه جعل نموده .

  2. گم شو بابا نویسنده از اول مانش معلوم بود که هدفش تعبیر بد از زرتشت میکنه اخه گاو گاو زاده تو با کدوم سند تاریخی تعریف کردی .خاک بر سرت عرب عرب زاده که به تاریخ خودتم رحم نکردی

    1. دقیقا درست گفتی از همون اول متن مشخص بود که در حال تحریف و کوچک شمردن ایران بوده و بعد هم دین زرتشت ، عرب زاده های چندش بیابان‌گرد سوسمار خور

  3. درود بر شما . خیلی مطلب خوبی نوشتید. ای کاش ایران ادم غیر متعصب و ازاده بیشتر داشت. بحث مردم و تاریخ ایران با دین جداست. این ها رو بیشتر باید مسملمان ها بخونن چون در واقع یک بخش زیادی از اسلام بر اساس همین انتشت شکل گرفته و یک سری اصلاحات روش زدن.

  4. این متن متاسفانه بدون هیچ مرجع و فکت قابل اعتمادی ارائه شده و همچنین سرشار از کینه و نفرت از دین زرتشت و سلسله هخامنشی ارائه شده. در رابطه با اینکه کرتیر شخصی مرموز و کینه جو بوده در روایات و کتب فراوانی آمده است و حتی بسیاری از بزرگان زرتشتی در گذشته و حال نیز به این موضوع اذعان دارند اما نگارنده این متن سراسر کینه توزانه بیشتر به دنبال غرض و دشمنی با تاریخ کهن این سرزمین است و متاسفانه بسیار ابتدایی و کودکانه وبا وجود بسیاری از اسناد مثبته که مورد تایید بزرگان و نگارندگان بی طرف و بی غرض بر خلاف این شخص نگارنده گمنام و البته معلوم الحال و مقالات و کتب و سنگ نبشته ها و… که توسط مورخانی که حتی از دشمنان این سرزمین در همان زمان بوده اند لجبازی نموده.
    نمیخواهم به مانند نگارنده محترم البته کم سواد که صدها مورد غلط در این متن دارد بنویسم اما میگویم که این یاوه گوییها ارزش تلف کردن وقت ندارد نه از باب اینکه بر علیه تاریخ سرزمین پر رمز و راز و سرتاسر افتخار ایران و پارس نوشتی بلکه ایکاش درست می نوشتی و کمی و کاستیها را بدون غرض و به مانند مزدوران بی ارزش وقت خود را تلف نمی کردی که صدها بل هزاران چون تو نوشتند و قلمفرسایی کردند و نتیجه ای جز بی آبرویی نداشت مانند پورپیرار بی ارزش.
    سالم و درست بنگارید و با تحقیق و بدون غرض اگر وجود و ارزشش را در خود می‌بینید.

  5. درود بر شما نویسنده ی گرامی،
    در مجموع مطلب خوبی نوشتید، شاید یکی دو ایراد یا کاستی دیده بشه، اما در مجموع نبود آن هم به متن خیلی آسیب نمی زنه،
    از متن شما لذت و استفاده بردم،
    از این جهت می گم که دانشجوی فرهنگ و زبان های باستانی ام و با این مباحث آشنایی دارم، و به شدت هم علاقمند به موضوع کرتیر-تنسر

    سپاس از شما،
    مهدی

  6. https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%A9%D8%B1%D8%AA%DB%8C%D8%B1

    اون دوستانی که دنبال سند و مدرک می گردند به این لینک مراجعه کنند،
    این نویسنده ی محترم اکثر مطالب شون مستند و علمی و معتبر هست، چیزی از خودش کم و زیاد نکرده، فقط از زبان خشک و بی روح علمی خارج کرده و جنبه ی روایی داده و این از حسن مطلب هست نه عیب،

    مهدی

  7. حداقل داخل متن کینه و نفرتت رو از تمدن بزرگ پارس و ایران زمین کمتر نشون بده تا شاید چند نفر از همفکرات قبول کنن، وگرنه باسوادها که این متن رو اراجیفی بیش نمیدونن
    هخامنشیان و ساسانیان از پارسها بودند اما تقریبا هیچ شباهتی در این دو حکومت غیر از اقتدار و ایراندوستی نمیبینید ،، در تمام سرزمین ایران ساسانی یک شکل سکه ضرب میشده دقیقا مشابه دوران یونان و روم باستان که هر شاه در قلمرو خودش تعیین میکرده چطور ضرب بشه و در سرار کشورشون همون سکه ضرب میشده چیزی که امروز هم در همه کشورها رایج هست ،اما در دوره هخامنشی هر منطقه با آیین ، فرهنگ و خط خودش سکه ضرب میکرده که در تمام تاریخ بینظیر هست،، در ضمن امروزه هزاران هزار مهر سنگی و فلزی از جنس مفرغ (مفرغ رو مردم عادی و نسبتا فقیر استفاده میکردن)از دوره ساسانی موجود هست که قطعا چندین برابر این تعداد از بین رفته و یا کشف نشده که باید بدونید بسیاری از این مهرها داری خط هستند و این نشون میده خط و نوشتن محدودیتی نداشته، بی شک شعارهای روی سکه های ساسانی و نقش و نام شاه برای خواندن عموم نوشته میشده، دربار که میدانسته اند چه کسی شاه هست ، به کتیبه ها اشاره کردین ، کتیبه ها رو معمولا در مسیرهای اصلی مینوشتند ، این یعنی برای خواندن عموم بوده و هر کسی که خواندن رو یاد گرفته بوده میتوانسته بخواند، از قدیم تا به امروز باسواد بوده بی سواد هم همینطور ،
    در مورد از بین بردن آثار اشکانی هم باید بدونید در دوره اشکانی فرهنگ و خط غالب بر ایران بجز پارس فرهنگ و خط یونانی بوده ، اما پارسها(اردشیر بابکان) با شکست آخرین شاه اشکانی دوبار فرهنگ ایرانی رو بر سراسر ایران غالب کردن و سنت ضرب سکه طلا رو احیا، شاید خبر ندارید که بر روی سکه های اشکانی شعارهایی از جمله دوستدار یونان نوشته میشده ، چیزی شبیه عرب پرستی حاکم بر ایران امروز که مردم اصلا دوستش ندارن و نداشتن

    1. این جور نگارش تند و قضاوت های و همانندگیری ها و مشابهت دادن های سردستی و یهویی که در آن همه چیز زیادی روشن و واضحه … تنها نشانی از نیت بیمارگونه نویسنده اش داره ….و ارزشی علمی برایش نمی توان قائل شد البته نئشگی جریان های تجزیه طلب از خواندن این سبک نوشته ها قابل فهمه

  8. نویسنده یه عرب پرست هست و از رو کینه این حرف هارو میزنه مردم سواد داشتند و از کل اماما و پیامبراتونو هرچی عرب هست بیشتر بلد بودن همه علی حسن حسین رو بارین رو هم اندازه علم یک نفر هم نمیشده و شما چرا فکر نمیکنید ما دانشگاه داشتیم نکنه دانشگاه رو برای من ساختن؟ اون دوران باشکوه رو نمیتوانید خراب کنید هیچوقت نمیتونید عرب پرستای بدبخت متعصب برید همون چرتو پرت های اسلامیتون رو بخوانید و با دروغ هاتون خوش باشید

    1. اگه تاریخ نکبت بار و ننگین رژیم قرون وسطایی هخامنشی . ساسانی پر از گند و کثافت و جنایت بوده تقصیر اسلام چ مسلمون ها و عربها نیست ، حقیقت اینه که چه بخوای چه نخواید سرنگونی رژیم ساسانی سرآغاز رنسانس فرهنگی ایرانی بوده ، نه زمان هخامنشی نه زمان حکومت قرون وسطایی ساسانی تو ایران حتی یک دانشمند ، فیلسوف ، شاعر و حتی مورخ هم وجود نداشته ولی درست چند دهه بعد از فروپاشی حکومت ساسانی در داخل ایران ده ها و حتی صدها دانشمند و فیلسوف و شاعر ‌ و مورخ ظهور میکنن ، اشخاصی که هیچگاه دوران قرون وسطایی هخامنشی و ساسانی به خودش ندیده بود

  9. با درود متن با اینکه خیلی تند و مثل قیچی کرتیر بُرنّده بود ولی تا حد بسیار زیادی درسته.
    (من شخصا دوست ندارم حرفایی که راجب هخامنشیان و اشکانیان توهین به نظر میان رو باور کنم حتی اگه درست به نظر بیان،البته از زبان آدمای خشک مذهبی تازی عمرا قبول نمیکنم! که برای اثبات حرفاشون به هرچیزی متوسل میشن!

    کی به کیه،من هم به معراج رفتم و اینها رو فهمیدم😉👇

    کرتیر (حد فاصل آغاز پادشاهی اردشیریکم ۲۲۴ تا زمان نرسه ۲۹۲-۳۰۲ میلادی)
    مانی (متولد ۲۱۶، ارائه دین ۲۴۰در زمان شاپور یکم و مرگ در ۲۷۴ زمان بهرام یکم)

    تَنسَر یا توسر : روحانی زرتشتی در اواخرِ عصرِ اشکانی و از نزدیکان و حامیان اردشیر بابکان بوده‌است.

    کرتیر و تنسر:
    ▪︎تنسر در دورهٔ اردشیر بابکان زندگی می‌کرد و اوج فعالیت‌ها و نیرومندی او، در دورهٔ فرمانروایی اردشیر بوده‌است.
    ▪︎کرتیر در دورهٔ اردشیر بابکان باید بسیار جوان بوده‌ و اوج نیرومندی و فعالیت‌های او در دورهٔ بهرام دوم بوده‌است.
    زمینهٔ فعالیت‌ها و دستاوردهای تنسر و کرتیر کاملاً با همدیگر ناهمخوانند.
    در تاریخ کیش زرتشتی، نام تنسر همیشه در پیوند با کوشش‌های او در گردآوری متن‌های مقدس زرتشتی و فراهم‌آوردن متن معیاری از اوستا و نگهدارای آن دیده می‌شود.
    اما کرتیر در سنگ‌نوشته‌های خود، هیچ اشاره‌ای به انجام چنین کارهایی از سوی خود نمی‌کند، احتمالا مشغول حذف بقیه بوده!!!
    روی‌هم‌رفته باید کرتیر و تنسر را دو چهرهٔ تاریخی جداگانه بازشناخت.

    ‘گشنسپ شاه’ حاکم پتشخوارگر-تبرستان در اوایل دوران ساسانی ۲۲۴ میلادی : آغاز پادشاهی “خاندان او (گشنسب شاهان)” را پس از مرگ اسکندر مقدونی در قرن سوم پیش از میلاد می‌دانند ولی مشخص نیست که آیا او از نسل فرادات، حاکم طبرستان در زمان هخامنشیان و اسکندر، است یا خیر!

    ●نامه تنسر موبد ساسانی به گشنسب شاه تبرستان!!
    (در ۲۲۴ میلادی)
    تنسر، موبد زرتشتی، در نامه‌نگاری با گشنسپ، او را قانع به پذیرفتن حاکمیت اردشیر بابکان کرد و گشنسپ پس از آن تحت لوای ساسانیان درآمد.
    پس از این تا قرن ششم میلادی که آغاز حکومت قباد یکم، پدر کیوس و انوشیروان، است، خبری نداریم.چرا؟
    “چون انوشیروان به کمک موبدان زرتشتی آن را حذف کرد.”

    (تنها اشاره به طبرستان در این بازه‌ی زمانی مربوط به نبرد ادسا است که در آن «گرشاه» (حاکم تبرستان گر=کوه) چند هزار سپاهی سواره و پیاده و پیشکش‌هایی به سرداری بلینوس برای شاهپور یکم فرستاد تا مقابل والرین رومی به او مدد کنند.)
    دربارهٔ زمان نوشتن نامهٔ تنسر اختلاف نظر وجود دارد.
    بیشترِ پژوهشگران عقیده دارند که نامهٔ تنسر در دورهٔ 
    خسرو انوشیروان!  ۵۳۰ میلادی (۲۰۰ سال بعد) نوشته شده و هدف از نوشتن آن، مشروعیت‌دادن به آیین‌ها و قوانین و نهادهای تازه‌ای بود که انوشیروان به‌وجود آورده‌بود

    فرهنگ و آیین باستانی ایرانی خودش رو در طول تاریخ با رسوخ به ادیان دیگه و ایرانی سازی اون زنده نگه داشته.
    -اندیشه های مانی،که بی شباهت با آن(ایرانی-هندی) نیست هرچند توسط زرتشتی گریِ متعصبِ ارایه شده توسط کرتیر و امثال اون دفع شد. ولی در ادامه حیاتش در
    ۱-مسیحیت(افراهات ۲۸۰-۳۴۵)مسیحی شده از زرتشت! در زمان شاپور دوم(پادشاهی از۳۰۹ تا ۳۷۹)
    ۲-مزدکی(مورد حمایت قبادیکم و پسرش کیوس (با پشتیبانی اسپهبدان ساکن در تبرستان که ریشه اشکانی داشتن) البته توسط پسر دیگرش خسروانوشیروان ۵۳۰ میلادی با حمایت موبدان زرتشتی سرکوب شدند)
    ۳-اسلام (با وجود افرادی مثل روزبه(سلمان فارسی (پاک))) در کنار پیامبر اسلام.۶۳۰ میلادی
    ۴-بعد از اسلام مبارزه نظامی و سیاسی با اسلام توسط اسپهبدان تبرستان
    (۱-گاوبارگان از نسل جاماسب برادر قبادیکم،
    ۲-باوندیان از نسل باوی( از اسپهبدان اشکانی و دایی خسرو انوشیروان که در واقع با نفوذ به قباد و کیوس سعی داشت باورهای اشکانی رو در قالب دین مزدکی زنده کنه که توسط انوشیروان و موبدان سرکوب شدید شدن) در کوههای تبرستان.
    ۳-پادوسبانیان توسط پاوسبان یکم فرزند گاوباره.
    ۴-دابویگان-گاوبارگان توسط دابویه فرزند گاوباره.
    ۵-زرمهرشاهیان حاکمان محلی مازندران منصوب شده توسط اشکانیان در دشت های تبرستان(مازندران)
    ۶- کارنوندیان (از نسل سوخرا که توسط خسرو انوشیروان حاکم مازندران شد به جای کیوس که خسرو انوشیروان او را عزل کرد)
    ۶-قیام سراسری تبرستان ۷۹۰ میلادی
    (کشتار وسیع اعراب چندسال بعد از مرگ اسپهبد خورشید آخرین حاکم از دودمان گاوبارگان،توسط مردم به کمک وندادهرمز کارنوندی،شروین یکم باوندی،شهریاریکم و وندا امید پادوسبانی و…)
    ۷-متوسل شدن به شورشی های علوی و حکومت علویان تبرستان برای مبارزه با اسلام اموی و عباسی و…
    در سال ۳۲۰ هجری(۹۴۰ میلادی)، حکومت علویان طبرستان برای همیشه سقوط کرد و پس از هفتاد سال حکومت ناپیوستهٔ زیدیه بر طبرستان، حاکمیت زیدیه سرانجام به دست سامانیان برافتاد.
    عده‌ای از سپاهیان بلند مرتبهٔ علویان طبرستان پس از افول این حکومت علم استقلال برافراشتند. از جمله این سپاهیان پیشین مرداویج زیاری بود که قصد احیای امپراتوری ساسانیان را داشت. او نواحی بسیاری را در سال ۳۱۹ هجری فتح کرد و سلسلهٔ زیاریان را تأسیس نمود. مرداویج در اوج قدرت خود به قتل رسید. پس از مرگ مرداویج، آل بویه که پیشتر در خدمت او بودند، قدرت یافته و جانشین مرداویج، وشمگیر، را شکست دادند و پس از آن حکومت زیاریان به طبرستان محدود شد ولی آل بویه به چنان قدرتی دست یافت که خلیفه مطیع آنان گشت.
    ۸- در نهایت تشکیل حکومت شیعی صفوی!

    ■مبارزه فرهنگی با اسلام در سالهای نخست برای حفظ باورهای ملی توسط شعوبیعه انجام میشد.
    ●بعدها در قالب تصوف و عرفان دنبال شد همچنان ادامه دارد.
    ▪︎منصورحلاج،بایزید،ابوالحسن خرقانی،ابوسعید ابوالخیر
    ▪︎سهروردی و حکمت خسروانی
    ▪︎شاعران:عطار،خیام،مولوی،حافظ،سعدی و
    (فردوسی× ؟؟؟)
    یک جایی تصوف و شیعه افراطی با هم تضاد پیدا کردن و همچنان ادامه داره.درواقع حامیان تازیان فهمیدن که واقعیت تصوف چیه!!!
    البته که روح ایرانی ها بیشتر متمایل به تصوفه حتی بسیاری از علمای مذهبی که محبوب مردم بودن گرایش عرفانی داشتند.

    شاید کار کرتیر که ناتمام مونده بود رو انوشیروان با کمک موبدان زرتشتی ۲۰۰ سال بعد در سال ۵۰۰ تا ۵۳۰ میلادی با نابودی تقریبی آخرین پایگاه های دیوان مازندران در ایران به پایان رسوندن!(همونطور که در شاهنامه به اشتباه یا سهو در دوره کیانی به اسم جنگ مازندران اومده)

    جنگ مازندران اشاره به جنگی در دوران کرتیر ؟ یا خسرو انوشیروان ؟،
    اونجایی که به کیکاووس ( قباد ؟ کیوس ؟ انوشیروان ؟) میگن هیچکدوم از پادشاهان قبل از تو به مازندران حمله نکردن منظورشون از اردشیر بابکان تا الان بوده؟ که با نامه نگاری و نه با جنگ سعی در مطیع کردن داشتند و احتمالا هیچوقت ۱۰۰ درصد موفق نبودند و اونجا حکومت مستقل داشتند تا اینکه فتح شد!

    -در شاهنامه کیکاووس_کیوس فاتح مازندران معرفی میشه.
    رستم پهلوانی از سیستان است.(خاندان سورن؟)
    رستم هم بخاطر کمک به کیکاووس از تاریخ کتبی ساسانیان حذف میشه و فقط در ذهن های مردم باقی میمونه (همونطور که اسم رستم فرخزاد فرمانده ایرانی جنگ قادسیه بعدها احتمالا از رستم پهلوان شاهنامه گرفته شده بود!)
    هرجا سخن از زرتشت است نام خسرو انوشیروان و کرتیر میدرخشد!! واقعا داستان چیه؟؟
    هفت خوان رستم رو به زودی با یه معراج دیگه پیدا میکنم! فعلا✌🙌
    در ضمن ربطی نداره ولی داریوش هم حکومت بردیای بدبخت رو غصب کرده بود!!

  10. صفحات تاریخ عصر عتیقه ایران در منابع مشهور چینی، یونانی و هندی پر از رازهای مخوفی است که میتواند درک ما را از تاریخ مان دگرگون سازد. رازها و معماهای شکست و شوکت دوباره ایران در طول تاریخ نه فقط مجهول و غیر قابل درک است، بلکه پر از طلسم، جادو، خیانت و جفا در حق مردمان مان میباشد.
    بعد از مطالعات عمیق منابع تاریخی، به اعتقاد من، موبد موبدان کرتیر خود یک جادوگر وقیع است که در حقیقت سبب اصلی شکستهای متعدد ایران مقتدر در مقابل متجاوزین گردیده است.
    من چند مثال مهم تاریخی را بازگو میکنم و قضاوت به شما میسپارم.

    ایا میدانید که یک پیامبر یهودی به اسم خضر از حیات جاویدان برخوردار است ؟ من ادعا میکنم که خضر یک جادوگری باستانی یهودی است که با علم فرازمینی اش توانسته حیات جاویدان یابد و با سحر و جادو جنایات نابخشودنی علیه ما روا داشته است.
    ۱- کرتیر شاید همان مردخای جادوگر است که در قرن ۵ قبل از میلاد با نفوس در دربار خشایارشاه هخامنشی و طلسم او‌به‌وسیله دخترکی به نام آستر سبب قتل عام بیش از ۲۰۰ هزار ایرانی گردیده است. عید اپریم یهود در حقیقت سالروز شادی یهودیان از این قتل عام است.
    ۲- شکست داریوش سوم از سکندر به قول هریدوتاس، تاریخنگار کهن یونانی توسط خیانت لشکریان یهودی تبار و بشارت پیروزی به سکندر در خوابش توسط خاخام بزرگ یهودی جادوس انجام شده است. به قول تاریخ نگار مشهور رومی جوسفوس فلاوس، در فتح جر‌سلم، خاخام معبد بزرگ یهودی برای دیدار با سکندر به دربار میاید. نارسیده به تخت، تا چشم سکندر به او میافتد و از تخت پریده و در مقابل او تعظیم کرده دستش را میبودسد. وقتی درباریان شگفتزده از این عمل سکندر دلیل اش را از او میپرسند، سکندر میگوید این شخص همان کسی است که هر شب در خوابم میامد و راه های پیروزی بر داریوش را برایم‌ مجسم مینمود. جالب اینجاست که یهودیان حتی امروز نیز سکندر را منجی یهودیت میدانند و اسم اش را ذولقرنین گذارده اند.
    ۳- در شکست اشکانیان و روی کار آمدن ساسانیان، شخصی به نام تنسر با موهای بلند که از اشرافی های اشکانی خوانده شده اردشیر بابکان را یاری مینماید تا سلسله اشکانیان را ساقط و ساسانیان را روی کار آورد. خیلی از تاریخ نگاران ارتباط و تشابه مستقیم تنسر را با کرتیر تعجب اور میخوانند حال آنکه بیش از ۲۰۰ سال اختلاف زمانی میان آن دو است. جالب اینجاست که هردو تنسر و کرتیر بلندترین مقام دربار ساسانی بعد از شاهنشاه را که موبد موبدان است دارا بوده و در تمام تندیس های عصر ساسانیان که شبیه تندیس های بابلیان و مصریان است تندیس کرتیر نیز وجود دارد.
    ۵- تاریخنگاران مراسم قربانی را که در مذهب زردشتی ممنوع است توسط اردشیر و بهرام ۲ برای خوشنودی دیوان توسط موبد موبدان تنسر و کرتیر را مایه تعجب میدانند و در باره زردشتی بودن این دو‌ موبد شک‌ دارند. حال آنکه هر دو شاهنشاه ساسانی مخصوصا بهرام دوم را دست نشانده و بازیچه دست کرتیر میدانند. کشتن فجیع پیامبر مانی به دستور بهرام ۲ در حقیقت توطعه کرتیر بوده است که خود داستانی مفصل دارد.
    ۶- بعد از مرگ بهرام بزرگان ایران مانع واگذاری تاج شاهی به بهرام سوم شده و هرمز دوم را بجای بهرام ۳ تاجگذاری میکنند و بدینگونه دسیسه کرتیر افشا میگردد.
    ۷- دسیسه جدید کرتیر ایجاد سلسله کیدارهای هیون است. او با نفوس در دربار کوشان شاهان هندی، بعد از یک سال شاه کوشانی را کشته و سلسله خود را به نام کیدار (خضر یا کرتیر) بنا مینهد و با استفاده از اقوام ترک و سکادر شرق ایران علیه ساسانیان جنگ های متعدد را شروع میکند.
    در اخرین شکست از یزدگرد سوم اخرین شاه ساسانی، این جادوگر مکار که عرصه را بر خود تنگ میبیند، دست به بزرگترین جنایت علیه ایران میزند.
    ۸- در ۶۳۰ میلادی همین شخص اینبار با یک اسم یهودی کیش/قیس با خالد بن ولید دوست گردیده و او را وادار به ملاقاتش با محمد پیامبر اسلام مینماید. در مدینه قیس با مکر و سحر اش محمد را برای فتح مکه بشارت داده و با جسارت و جادو ی او لشکر اسلام مکه را فتح مینمایند. در مکه او خود را از تبار اسماییل و اولاده ملک افغنه، قوم بنی افغان و یکی از اقوام قیداری (۳۰۰ سال قبل سلسله کیدارها را در خراسان تشکیل داده بود) که اکثریت اعراب از قوم قیدار بودند معرفی میکند و اذعان میدارد که قوم اش در خراسان منتظر ظهور او بودند. محمد که از دانش، شجاعت و معجزات او در حیرت بود او را سریعا به اسلام دعوت مینماید. اسم اش را بجای قیس یا کیش به عبدالرشید و اسم‌قوم اش را بجای افغان به پتان/پشتون مسما میکند. در همین ملاقات محمد دو حدیث برای خراسان میگوید که از پیشگویی های او در باره ظهور مهدی از خراسان است. معلومات بیشتر را در نت جستجو کنید.
    ۹- با شکست ساسانیان و اشغال ایران، در سال ۶۵۰ این شخص با لشکریان اش از پامیر خارج گردیده و سلسله مجهول اما خیلی مقتدر خضریان یهودی را تشکیل میدهد. این سلسله مخوف برای قریب به ۴۰۰ سال در سواحل خزر حکومت یهودی تشکیل می‌دهند اما بعد از شکست از روس ها، لشکر مغل تبارش را رها کرده و بدون هیچ اثری از این امپراتوری مخوف ۴۰۰ ساله از تاریخ محو میگردد. بقایای لشکریان مغل تبار خضریان چند قرن بعد و اینبار تحت نام چنگیز دمار از روزگار ایران و ایرانی تبار در میاورند.
    ۱۰- آخرین ضربه مذهب این روح خبیثه اهریمن را در مرگ نادر شاه افشار و ایجاد کشوری به نام افغانستان توسط فرمانده لشکر شرقی نادر شاه به اسم احمد شاه درانی است که سبب فروپاشی ایران و خواب کومایی ایرانی تباران تا امروز گردیده است.
    برای معلومات بیشتر خود چند عناوین مبهم و مهمای حل ناشده تاریخ را درج‌میکنم تا جستجو کرده نظرات تان را اینجا شریک کنید:
    جمجمه های تازه کشف شده از آسیای مرکزی, شرق میانه و امریکای مرکزی (Elongated Skulls) که DNA فوق انسان را دارند و ارتباط ووسان ها، کوشانیان و هیپتالیان با این موجودات در حفاظت ایران در مقابل اهریمن و پیشگویی های زردشت.
    – مرگ کورش کبیر بدست ماساگت ها در یک دسیسه علیه او
    – اسکند، شاهان چینی و چنگیز در جستجوی جام جادویی تبت یا نوشیدن آب حیات از این جام سحرامیز برای بقای جاویدان.
    – جنایات ‌‌و دشمنی اقوام مهاجر یهود در شرق ایران و شمال چین
    – ووسان Wusunو هیپتالیان Hephthalites ایرانی تبار علیه اقوام یویجی Yuezhi و زایون ها Xionites
    – ملکه موسی اشکانی و جنایات اش علیه ایران
    – ووسان ها کی بودند، ماجرای شهزاده ووسان و ارتباط شان با اقوام داهی در تشکیل سلسله اشکانیان
    – رد پای نفوس یهودیان پنهان در دربارهای حکمرانان مقتدر
    – نزدیکی دین اسلام‌ و زردشتی با یهودیت
    – خضرها، هزاره ها یا آذر یان چه ربطی با کیدارها و قیدار ها دارند.

    – تندیس های کرتیر و نشان کیداری اش در سکه های عصر کیداریان و صد ها معمای دیگر تاریخ
    جواب به این‌ سوالات افکار شما را نیز همچو‌ من شاید مخدوش گرداند.

  11. در کلیت این مطالب شک و شبه زیاد است بقول خودتان وقتی سلسله ای روی کار می آمد و تمام آثار و آیین و تمدن سلسله های دیگر را به کلی از بین میبرد پس نمیتوان از بیخ وبن همه چیز را انکار کرد قطعا حکومت و سلسله های بزرگ تمدنی بزرگ داشتند که ما بی خبریم حکومت مخرب اسکندر و سلوکیان کلیه آثار هخامنشیان را از بین بردند نمونه بارز تخت جمشید است که نمایانگر و شکوه و علم و تمدن است

  12. واضحه این متن رو یک ایران ستیز نوشته ولی حقیقت چیزی در مقابل این متنه.ایرانیان باستان به گواه تاریخ شناسان اخلاق مدار تربن مردان بودن و همین جمله من کافیست و نیازی نیست که نویسنده این متن رو به چالش بکشم چون نظرات هیچ اهمیت نداره

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top