کلید واژگان نظام کنفدراسیون ایلی/اتحادیه های ایلی “چند قومیتی “در زبان لری بختیاری

نورعلی مرادی بئوار الیما

چکیده مطالب بلند من پیرامون اتحادیه های ایلی چند قومیتی , در این خلاصه شد که : نخست اینکه همه حکومت های ایرانی پس از ورود آریایی ها , خاستگاه قبیله ایی داشته (از پارسی و مادی تا اشکانی و ساسانی ) و فقط مختص به پس از ورود اسلام نیست !

دوم اینکه یورش اعراب با پیوستن بسیاری از قبایل ایرانی (تحت نام کرد و دیلم ) و حتی غیر عشایر ایرانی (تحت نام حلیف ) به قبایل عرب و ساختن شجره نامه عربی برای آنان بود !
سوم آنکه یورش مغول عملا همچنانکه توضیح دادم درحقیقت یورش قبایل ترک (اکثریت قبایل دون پایه و زیردست ) و اقلیت قبایل مغول (اما زبردست و سلاطین و آمران ) بود که حاصل اتحادیه یا کنفدراسیون قبایل ترک و مغول بود که درابتدا هرچند اقلیت مغول فرادست و زبان مغولی و مذهب مغولی (بودایی ) غالب بود و پس مدت کوتاهی به علت کثرت قبایل زیردست ترک و مسلمان بودن شان , قبایل مغول در قبایل ترک حل و زبان و هویت ترکی غالب شد !
سوم اینکه دانستیم که قزلباش ها یا شاهسون ها و سپس افشار ها نه صرفا
قبایل ترک , بلکه غالبا اتحادیه و کنفراسییون های ایلی متشکل از اقوام و عشایر ایرانی بخصوص لرها و همچنین قبایل ترک بودند !
و درآخر نمونه های دیگر این اتحادیه های ایلی چون قشقایی و عرب خمسه را نمونه آوردیم که عملا از فروپاشی ایلات لر ایالت فارس و کهگیلویه و بختیاری و پیوستن شان گرد یک هسته ایلی قدرتمند حکومتی ترک یا عرب , تشکیل شدند که در در این اتحاد ایلی و پیوستن قبایل پراکنده به یک ایل مقدتدرتر رخ می دهد و محصول و فرایند آن , یکسان نیست !
مثلا تیره هایی از ایل لر چگینی , به ایلات کرمانج هاو یا ترک های خراسان می پیوندند و دیگر تحت نام چگینی کرد( کرمانج ) یا چگینی ترک بازشناخته و تعریف می شوند ! همزمان طایفه ایی از همان ایل چگینی لر , در ایالت فارس به ایل قشقایی می پیوندد و باز با حفظ نام حقیقی و تاریخی اما متکلم به زبان ترکی , تحت نام چگینی ترک قشقایی , به بقا و حیات اجتماعی ایلی خود با هویت جدید ادامه می دهد !
اما گاه طوایف یا ایلی لر مثلا به اتحادیه ایلی افشار(مثلا شاخه گندزلی ) پیوسته و تحت نام و عنوان ایل افشاراما همچنان به لری سخن می گوید یعنی نه با نام و هویت تاریخی لری خود بلکه با برگزیدن عنوان ایل افشار هرچند هنوز به لری سخن می گویند همچون طوایف افشار بختیاری در خوزستان و اطراف شوشتر یا دیگر نقاط بختیاری ..
یا شاخه بزرگی از ایل لک از لرهای فیلی سرحدات ایران و عراق ( پشتکوه لرستان و اطراف بغداد , خانقین , کرکوک توزخرماتو ) به ایل بیات ن پیوسته ,و یکی از دو شاخه اصلی اتحادیه ایلی تحت نام شاهسون بغدادی را تشکیل دادند .لک های ایل شاهسون بغدادی که به حدود مرکز ایران و اطراف تهران و ورامین کوچ کرده اند , یکی از دو شاخه ایل بزرگ شاهسون بغدادی را تشکیل می دهند .هرچند هنوز نام تاریخی لک , را نگهداشته و حتی طوایف و تیره های کوچکتر آن , عناوین لری با پسوند لری “وند ” را حفظ کرده اند , اما دیگر به لری لکی , سخن نمیگویند و متکلم به ترکی اند !
می بینیم که در روند پیوستن طوایف پراکنده قومی ,گرد یک هسته مرکزی , برای ایجاد یک اتحادیه ایلی , هویت طوایف دستخوش تحول و تغییر شده و فرایند و نتیجه حاصله یکسان نیست !

ایلات بزرگ لر ؛که در مسیر تاریخ گم شدند !





اصطلاح الوپر , محتملا ترکیبی ازاصطلاح الوس مغولی /ترکی به معنی ایل و پر لری به معنی گوشه کنار , پخش و پراکنده است
در مطلب جداگانه به برخی واژگان دخیل ترکی -مغولی در زبان لری که تا این مدت برخورده ام اشاره می کنم , بیشتر این واژگان دخیل مغولی ترکی , اصطلاحات نظام گله داری و سیاسی است که حاصل حضور عشایر و قبایل ترک -مغول و حاکمیت آنها در لرستانات از عهد اتابکان به بعد هست که منجر به ایجاد شیوه کوچ نشینی (یا بهتر بگوییم تشدید زندگی کوچ نشینی و مخصوصا کوچ های بلند مدت و طولانی مسیر) در بین لرهایی شد که زندگی نیمه کوچ نشینی و کوچ های کوتاه مسیر ( زراعت و گله دری توامان . مثل مردمان اورامانات و گوران در زاگرس یا همچون تالش در البرز ) داشتند .

خینه چو
اتحاد ایلی دو ایل یا دو باب یا دو طایفه یا دو تش یا اولاد , به شکلی تاریخی و درازمدت و همیشگی بود که این اتحاد یا به لری “تفاق “یا “یک گری/یه گری ” به معنی اتحاد , زمانی عینیت مییافت که جنگی به وقوع می پیوست که اگر بین جامعه ایلی الف و جامعه ایلی ب جنگی در میگرفت که یکی از این دو ضعیف بود یا درجنگ به شکست یکی می انجامید آنچنانکه ممکن بود ساختار ایلی آن از هم فروبپاشد و تارومار شوند , دوجامعه ایلی همسایه دیگر یعنی دال وکاف , که بایکی از دو جامعه ایلی الف و ب به صورت تاریخی خینه چو و متحد بود , به کمک متحد خود می شتافت !
–گاه دو ایل بزرگ مثلا بختیاری و بهمئی خئینه چو بودند یا میوند (ممیوند ) بختیاری با سیوند (سگوند ) فیلی
–گاه دردرون یک باب مثلا باب دورکی , ایل زراسوند با ایل اوسیوند ؛ آنچنانکه می گفتند : دورکی ؛ دو لکی ! یعنی دو شاخه باب درکی زراسوند و اسیوند !
–یا ایل زراسوند با ایل باوادی (بابادی )آنچنانکه می گفتند : شل شلون بآوادی ,پوی دورکی زا (پهلوانان ایل بابادی , همگی دورکی زا هستند یعنی از مادرانی دورکی ! چرا که وصلت بین این دو باب خینه چو , فراوان بود !
–یا اتحاد دو طایفه گندلی و موری از باب دورکی که خینه چوی هم بودند آنچنان مشهور بود که درباره طوایف گندی و موری زبانزدی رایج بود که .اگر دونفر, مثل دوقلوهای سیامی , همیشه با هم باشند, حالا چه کمکیار و یاور هم ,چه برعکس همیشه گلاویز هم , به کنایه به آنها می گفتند:” مر گندلی موری ین ایسا ” یعنی مگر شما گندلی /موری هستید که اینطوربه هم گره خورده و پیوند خورده اید ؟ گویا بین این دو طایفه همسایه , که سخت خینه چو و پشتیبان هم بوده اند دربرابر دیگر طوایف , اما درعین حال همیشه هم با هم درگیر ؟
همچنانکه گفتم گاه این اتحاد بین طوایف لر بختیاری , گاه بین طوایف لر بختیاری با دیگر لرها یعنی فیلی یا بهمئی یا کهگیلویه و گاه این اتحاد بین القومی یعنی ایلات لر با ایلات ترک یا عرب همسایه بود .
در ساختار ایلی , اولویت نه برنظام خویشاوندی یا وابستگی های قومی یا زبانی بین ایلات , بلکه اولویت بر نظام خینه چوی ایلات بود که ممکن بود حتی خویشاوند یا همخون یا همزبان باشند یا نباشند !
این نظام , راه چاره ایی برای بقا و دوام ساختار ایلی بود که از هم نپاشند .چرا که نظام ایلیاتی برخلاف نظام شهری و روستایی که راه چاره بقا را در اطاعت و تمکین و سرسپردگی و همرنگی با مهاجمان و بیگانگان یافته بود , برعکس روحیه جنگاوری ایلی ایلات , تمکین و اطاعت در برابر بیگانه را برنمی تافت مگر به بهانه جنگ خونین و شکست و ازهم پاشیدگی ..
از همین جهت , بسیاری ایلات بسیار بزرگ , درپی شکست , و از هم فروپاشی ,نام شان به ناگهان درتاریخ گم شد و همه طوایف و تیره های زیر مجموعه آن , جذب ایلات قدرتمند دیگر , همسایه یا حتی ایلات بیگانه شدند !
از همین رو ,مثلا در لرستانات و جامعه ایلیاتی لر , شما اگر کتب تاریخی یا سفرنامه های سیاهان خارجی را در چندین قرن گذشته , مطالعه کنید و لیست ایلات و طوایف لر برشمرده از سوی آنان را در دوره های و قرون متفاوت , مقایسه کنید , باشگفتی متوجه خواهید که بسیاری از طوایف بزرگ لر,مذکور درسفرنامه فلان جهانگرد , یک قرن بعد , در سفرنامه جهانگرد بعدی هیچ ذکری از آن ایل بزرگ یا اساسا نیست یا اینکه به یک تیره خرد و کم جمعیت تبدیل شده است چراکه تمامی طوایف زیر مجموعه آن در پی ضعف آن ایل بزرگ , در گرد هسته ایلات دیگر جمع آمده و به ایلات دیگر پیوسته , و راه تداوم بقا را در پذیرفتن قیمومیت یک طایفه بیگانه یافته اند ! در این شیوه تداوم بقا , اغلب ,هویت زبانی , قومی این ایلات البته دگرگون شده و ایل با نام و هویت دیگری به حیات اجتماعی خود ادامه می دهد

سندی از ایلات لربختیاری متفرقه (تفرقه ) در ایالت فارس در عهد افشار از کتاب حکومتگران بختیاری اثر شادروان مهرآب امیری


و این الگوی آخری یعنی کنفدراسیون یا اتحادیه ایلات غیر هم زبان و هم نژاد , الگویی بوده که همه اتحادیه ها یا کنفدراسیون ایلی در همه مناطق آسیا و خاورمیانه از ابتدای دوران تاریخی تا دوره قاجار , از آن تبعیت کرده و همه حکومت های ایلی (هخمنشی , اشکانی , ساسانی عرب , مغول/ترک ) عملا برامده از این کندراسییون های ایلی چند قومیتی بوده و سعی این مقاله بلند من از ابتدا , توضیح این موضوع جامعه شناسانه در جوامع ایلی بود که این تصور که طوایف یک جامعه ایلی همگی تبار مشترک و نیای مشترک و خاستگاه مشترک (و حتی زبان و نژاد مشترک ) داشته اند , غیر علمی وصرفا ناسیونالیستی است !

کلید واژگان نظام کنفدراسیون ایلی/اتحادیه های ایلی “چند قومیتی “در زبان لری بختیاری
Scroll to top