از ایلامی های باستان تا لرهای پهلوی زبان معاصر ! *دگرگشت و تغییر زبان در جوامع قومی *هویت ؛ مفهومی ثابت نبوده و در تغییر است !

نورعلی مرادی بئوار الیما

اکثریت ما مردمان بخصوص ما مردمان خاورمیانه امروزه به زبان و دین قاتلان نیاکان خود تکلم میکنیم وباوری داریم !این حقیقتی تلخ انکار ناپذیر است که پذیرش اش برای عموم و عوام و عامه مردم , تلخ و ناممکن است اما آن قشر از جامعه که لقب بر طمطراق و پرطنین و پر طنطنه “خواص و نخبگان جامعه” را یدک می کشند ؛حداقل جماعت مورخین ؛ باید بفهمند که نبایست به تاریخ از چشم اخلاق نگریست .
قبایل مهاجر و مهاجم آریایی(پارسی , مادی , سکایی , پارتی ), قبایل مهاجر و مهاجم ترک (,ترکمن”غز /اغز ” , ازبک , تاتار ,…)وقبایل مهاجر و مهاجم عرب,از آنجا که جنگاوری و ستیزه شیوه زندگی آنان بود , بر سرزمین های پست (عموما دشت ها وجلگه ها که هم حاصل خیزتر و هم سهل الوصل تر بودند و بندرت کوهستان ها ) به زور مسلط شدند و , با همه اندکی جمعیت مهاجمان بدوی ,نسبت به انبوهی جمعیت شهری و روستایی بومی , به مرور زبان و دین و آیین خودرا بر بومیان تحمیل کردند هرچند اما شیوه زندگی , معماری , خوراک , پوشاک و موسیقی و رقص و عادات و سنن بومیان را به ناچار پذیرفتند و خود نیز اندک اندک در انبوه جامعه بومی . حل شدند .
از همین رو , شما هم اکنون هیچ وجه اشتراک نژادی , چهره , معماری خوراک , پوشاک و رقص و موسیقی بین یک قزاق و ازبک و آذربایجانی و ترک و تاتار و ایغور نمی بینی هرچند که همگی به زبان هایی از خانواده ترکیک (ترکی ) صحبت می کنند!
یا هیچ وجه اشتراک نژادی , چهره , معماری خوراک , پوشاک و رقص و موسیقی بین عراقی و عمانی و مغربی و الجزایری و سوری و سودانی و عربستانی نمی بینید هرچند همگی به گویش های زبان عربی تکلم می کنند !
همچنین هیچ وجه اشتراک نژادی , چهره , معماری خوراک , پوشاک و رقص و موسیقی بین تاجیک دری زبان (فارس ) و لر و بدخشانی(وخی و شغنانی و اشکاشمی ) و کرمانج و اوستی (اوستیا ) و زازا و بلوچ وسوران و یغنابی و تات و گوران و لاری نمی بینید هرچند که همگی به شاخه های زبان ایرونیک (ایرانی ) گپ می زنند .اینها جای خود , خود همان تاجیک های دری زبان(اصفهانی و سمرقندی و اراکی و تهرانی و هراتی )در رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک و معمآری , هیچ همگونی با هم ندارند هرچند همگی به لهجه های فارسی گپ می زنند !

همچنین آریایی ها یا ملت هایی که به زبان هایی هندواروپای صحبت می کنند مثلا یک آلمانی و یک هندی و یک ایرانی چه وجه اشتراک نژادی , چهره , معماری خوراک , پوشاک و رقص و موسیقی با همدیگر دارند ؟ هیچ مگر در ریشه های زبانی که به آن صحبت می کنند .
به جز زبان , رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک و معماری ترکان آذربایجان همان رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک همسایگان قفقازی شان است
یا ترکان ترکیه به جز زبان ,رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک شان همان رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک همسایگان یونانی و ارمنی و بالکانیایی شان است
یا ترکان قشقایی ,رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک شان همان رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک لری همسایگان لرشان است
یا کرمانج های خراسان ,رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک شان همان رقص و موسیقی و پوشاک و خوراک همسایگان خراسانی شان است

از همین رو نخبگان جوامع می بایست به عوام بفهمانند که هویت نه یک پدیده ثابت بلکه یک مقوله متغیر است و مخصوصا ناسیونالیست های دو آتشه بایست این را خواهی نخواهی بپذیرند و هویت امروزی جامعه قومی خویش را با شکل و شمایل و فاکتورهای قومی امروزی اش (زبان بخصوص ) با هویت گذشته آن جامعه , با هر شکل و شمایلی که داشته , با هم آشتی دهند !

مردمان امروزی عراق و مصر و الجزایر و ..امروز هویت عربی دارند حال آنکه هزار یا حتی چند صد سال پیش نه با هویت عربی و زبان عربی بلکه با نام و هویت دیگری (نبطی , سریانی , قبطی , بربر,کارتاژ ها , امازیغ ها..), خودرا تعریف می کردند
همچنین مردمان تبریز و سمرقند و استانبول و باکو ,امروز هویت ترکی دارند حال آنکه پیش از هزار یا حتی صد سال پیش نه با هویت ترکی و زبان ترکی بلکه با نام و هویت دیگری (تات , تاجیک , آذری , یونانی ,ارمنی , لاز ,…) خودرا تعریف می کردند
همچنی مردمان امروزی اربیل ودیاربکر وماردین و ..که امروزمدعی اند که هویت کردی دارند پیش از نه هزار یا بلکه همین صد سال پیش نه با هویت کردی و زبان کردی بلکه با نام و هویت دیگری (آشوری/سریانی ,ارمنی , زازا ,) خودرا تعریف می کردند .
مردمان لر و لرستانات ,از خرم آباد و نهاوند تا شوشتر و دزفول تا بوشهر و شیراز , امروز با نام لر خودرا می شناسانند و به زبان لری که زبانی آریایی و از خانواده زبان های ایرانیک و هندواروپایی صحبت می کنند اما پیش از هزار یا چند صد سال پیش این جغرافیا بنام هلتمتی(ایلام , شوش, الیمائید , کاسی , لولوبی ) نامدار بود و این مردمان به زبان هایی شاخه های ایلامی که نه سامی و نه آریایی بود , تکلم می کردند .
ناسیونالیست های دوآتشه که به نژاد پاک و خالص و زبان پاک و خالص باوری دارند , سخت به بیراهه میروند و بر طبل خالی می کوبند ! چرا که حتی پندارخالصی نژاد ایلات و عشایر , افسانه ایی بیش نیست و ایلات و عشایر در قالب کنفدراسیون ها و اتحادیه های ایلی , پیایپی دستخوش تغییر ترکیب نژادی شده اند !

در مطلب “چرا معتقدیم که لرها ؛ بازماندگان بومیان ایلامی و الیمایی هستند و نه نوادگان مهاجران و مهاجمان آریایی و پارسی ؟” پیشتر نوشتم که ضرب المثلی لری , ما بختیاری ها داریم که میگه :گیاه , هر بهار , روی ریشه خودش سبز می شود ! پس اگر به دنبال ریشه های تاریخی , نژادی , فرهنگی و اجتماعی امروز مردمان لر , از بغداد و شمال استان ایلام تا خلیج فارس واستان بوشهر( فیلی , لک , بختیاری , بویراحمد کهگیلویه , بختیاری , ممسنی , لیراوی ) هستیم بهتر است حوزه تمدن ایلامی را مرور کنیم. به جز یک یا دو اثر و مکان تاریخی که محتملا قرارگاه نظامی یا آتراقگاه موقت مهاجمان آریایی -پارسی بوده است , , مابقی آثار باستانی و کهن مناطق لر نشین از شمال استان ایلام تا استان جنوب بوشهر یعنی ٩٩/٩ درصد آثار متعلق به ایلامی ها (و الیمایی ها و اقوام تابعه ) وابسته آنهاست.
هرچند که که ظاهرا ما لرها شاید , دیگر به زبانی ایلامی و الیمایی(که زبانی غیر سامی غیر آریایی بود ) سخن نمیگویم ! اما ما معتقدیم که همه مردمان لر؛ من جمله ما بختیاری ها , بی گمان بازماندگان بومیان ایلامی و الیمایی هستیم و و نه نوادگان مهاجران و مهاجمان آریایی و پارسی همانگونه که ترکان آذربایجان و ترکیه نیز بازمادگان بومیان همان منطقه در هزاران سال پیش بوده و هستند, هرچند که امروز به زبانی دیگری سخن می گویند . .کما اینکه بومیان اسپانیایی زبان و پرتقالی زبان آمرکای لاتین , بومیان انگلیسی زبان استرالیا و سیاهان فرانسه زبان غرب و مرکز آفریقا هیچ کدام این مردمان, حاصل مهاجرت نیستند و بومیان همان سرزمین اند که در طی یک یا دوقرن اخیر به زبان اروپایی , که حاصل مهاجرت عده ایی اندک اروپایی بوده است , گفتگو می کنند .
.اساسا این تصور که جمعیت های میلیونی از مهاجران و مهاجمانی آمده اند و مثل یک کمباین بزرگ همه اقوام ته جایی و بومی را , فرهنگ و مدنیت و جمعیت شان را, کلا از ته جارو کرده اند ! تصور باطل, غیر علمی و غیر منطقی است !
«قانون بقای انرژی» را که به خاطر داریدکه می گفت : انرژی از بین نمی رود بلکه از صورتی به صورت دیگر تبدیل می شود!هیچ ملتی و فرهنگی در این کره خاکی , منجمله مشرق زمین خودمان در طی این سه چهار هزارسال که , زمین مسکن و آبادان شده , از بین نرفته بلکه آن ملت و آن فرهنگ البته با نام و نشان و زبان جدید , به بقای خود ادامه داده است …
پیش از ورود آریاییان و پارس ها به فلات ایران , یا ورود ترکان به آناتولی , یا ورود اعراب به عراق تا شمال آفریقا , آن سرزمین ها بیابان سترون و خالی از سکنه نبوده … ایلامی ها ( الیمایی ها , کاسیت ها , لولوبییان ), کادوسی ها , لیدی ها , فریژی ها , اورارتو ها , هیتیت ها ,متنی ها , آشوری ها , فنیقی ها , کنعانی ها , کارتاژ ها , امازیغ ها و … هنوز با همان فرهنگ و موسیقی و آداب و سنن و شیوه زندگی اما امروز متکلم به ترکی یا عربی, فارسی , یا لری ..به بقای خود ادامه می دهند و باقی اند ..در حقیقت این نه مردمان که زبان ها بوده اند و هستند که در طی گذر سالها و قرن ها و هزاره ها , زاده شده اند ! رشد کرده اند ! توسعه یافته اند ! متحول شده اند ! متغیر شده اند !متروک و به حاشیه رانده شده اند !و بلاخره محو و منقرض گردیده اند.

واکنش ناسیونالیست های منطقه که به نژاد پاک باوری دارند , به این فرآیند های تاریخی , تماما انکار هست و کتمان .و تاریخ را یا با آمدن خودشان شروع به نوشتن می کنند یاتاریخ ورود خودشان انقدر به عقب میبرند تا به آغاز تاریخ برسد و با تحریف و حذف و خدش و غش تاریخ ,به تاریخ گذشته منطقه , رنگ ولعاب پارسی , ترکی , عربی , کردی ,داده پیشینه پارسی , عربی کردی , ترکی , سرهم می کنند .اینها عملا با انکار و تحریف تاریخ , گذشته خودرا سانسور می کنند .
حال آنکه اگر دست از این عقیده باطل برداریم که هویت پدیده ایی متغیر بوده و هست ,و زبان وآیین مردمان ما دقیقا مثل لباس قومی ما , هرچند سال دستخوش دگرگشت و دگرگونی و تغییر شده , به راحتی می شود حال حاضر هر ملتی را با هرزبان و آیینی که هم اکنون دارد با گذشته آن با هر زبان و آیینی که داشته , آشتی داد و پیوند زد و آسمان هم به زمین نیاید !

ملی گرایان ایرانی (قومگرایان فارس ) همچون اسلامگرایان ایرانی که جواب همه چیز را در کتاب مقدس می جویند و فراتر از صدر اسلام نمی روند ,آنان نیز می کوشند که اصل هرچیز را در کتاب مقدسشان شاهنامه بجویند و از ۲۵۰۰ سال و پارسی ها و آریایی ها هم آنورتر نمی روند

حال آنکه مثلا در استان فارس که پان فارس ها به غلط مسقط الراس قوم پارس می پندارندش , پیش مهاجرت قبایل آریایی و پارسی , هزاران سال پیشینه ایلامی داشته و خود تخت سلیمان (تخت جمشید یا پارسه ) و شهر شیراز ودر ممسنی و تا حدود بوشهر و سواحل خلیج فارس , در قلمرو ایلامی بوده و اساسا” آنشان ” یا “آنزان ” از مشهور ترین قلمرو های ایلامی که به غلط بین لرها شایع شده که ایذه و مسجدسلیمان است (!؟؟) در حقیقت در تپه ملیان واقع در دشت بیضا شهرستان سپیدان در غرب فارس (واقع در ۳۶ کیلومتری شمال غرب شیراز) قرار داشته که درسال ۱۳۴۹ با یافتن پاره‌آجرهایی با خط میخی عیلامی در این محوطه، این امر به ثبوت رسید رسید . این نوشته‌ها که به نام یک شاه ایلامی در هزارهٔ دوم پیش از میلاد است از هدایای او به معبد انشان (تپه ملیان سپیدان فارس )نام می‌برد.

در روایت ناسیونالیست ایرانی فارس و پارس محور , آغاز تاریخ ایران با آغاز تاریخ آریاها و بخصوص پارس ها آغاز می شود و هرگز از این سخن نمی رود که پیش از پارس ها و آریایی ها چه کسانی ساکن فلاتی که بعدها ایران خوانده شد و استانی که بعدها پارس خوانده شد بودند و بالاخره خود این طوایف پارس که مهاجر بودند از کجا و کدام سو آمدند و مبدا و مسقط الراس شان کجا بود !
پاسخ به پرسش را یافته های باستان شناسان و نوشته های مورخین به روشنی داده است .آریا ها و منجمله پارس ها , از شرق فلات ایران , از فلات هندوکش و پامیر که خاستگاه و مبدا و مسقط الراسآریاها و پارسی ها بود به فلات ایران سرازیر شدند .این درست زمانی بود که کتاب اوستا خلق می شد از همین رو در این کتاب همه نقاط جغرافیایی به نقاط جغرافیایی و تاریخی فلات هندوکش و پامیر ( افغانستان امروزی و ماوراالنهر ) اشاره داردو مراد از آریاناویج (ایران )آنجاست و هیچ اشاره ایی به فلات امروزی ما که بعدها ایران خوانده شد ندارد ,
شواهد تاریخی گواه آن است که صحراها و کویرهای مرکزی ایران , هرگز جذابیتی برای قبایل مهاجم که علفچر می جستند نه تنها نداشت بلکه همچون سلسله جبال البرز و زاگرس سد و مانع جغرافیایی آن مهاجمان بود از همین رو قبایل مهاجم آریایی منجمله پارس درست بعدها همچون قبایل ترک , از شمال دریای کاسپین (مازندران ) را دورزدند و از شمال غربی یعنی آذربایجان وارد فلات ایران شدند
از همین خاطر اولین اشاره ها به قوم پارس , و منطقه ایی بنام پارس , ابتدا به سواحل دریاچه ارومیه اشاره دارد . یعنی ابتدا پارس ها پس از ورود به فلات ایران در سواحل دریاچه ارومیه به گله داری مشغول و نیمه مسکون بودند . و نخستین بر منطقه ایی بنام آنان که پارسه و پارس خوانده می شود در سواحل جنوبی دریایچه ارومیه است

,

بعدهاست که محتملا با افزایش جمعیت یا قدرت گرفتن آنها یا درگیری با مادها یا بومیان منطقه یعنی ماناها به مناطق جنوبی تر یعنی قلمرو ایلامی تباران (کاسیت , لولوبی , هلتمتی شوش , انشان ) سرازیر می شوند و ابتدا حاکمیت و تابعیت ایلامی هارا پذیرفته و به جهت نیروی عشایری بودن و جنگاوری بدنشان برای آنها مزدوری می کردند و کم کم با ایلامی ها و ایلامی با آنها درآمیختند و سرانجام همچون همه مورد و مصداق های مشابه اش در خاورمیانه (عرب بر نبطی ها و قبطی ها و سریانی ها و .. ترک بر تاجیک و تات و یوبنانی و ارمنی و.. کرد بر ارمنی و سریانی , آشوری , کلدانی و .. ) , این جماعت اندک اما قبایلی و جنگاورو قوی , بر اکثریت مردم شهری اما جنگ مدان و رعیت پیشه استیلا یافتند و زبان و دین خودرا بر آنها تحمیل کردند اما آنچه را که خود نداشتند یا مردم یکجانشین افزون تر و بهترش داشتند یعنی معماری و پوشاک و خوراک و موسیقی و رقص پذیرفتند آنچنانکه آمده پارسی ها درابتدا , پوشاک و معماری و خط و ایلامی را پذیرفتند .حکومت پارسی و کوروش در چنین فضایی بالید از همین رو نام کوروش , ایلامی است و ظن عمیق می رود که وی نه پارسی که ایلامی بوده باشد .
ودر پژوهش های جامعه شناسی این نه امری نادر بلکه که گویا سنتی آیینی است که به حقیقت یا در پوشش اسطوره , غالبا , نیائ هر دودمان و هر قومی , ریشه در تبار بیگانه و همسایه دارد آنگونه که دودمان ایلخانی بختیار , ریشه در طایفه فیلی پاپی دارد یا نیای ایل بهمئی و خود ایل بهمئی , ریشه اش براساس روایتی تاریخی /اسطوره ایی به مردی از ایل بهداروند بختیاری می رسد .از این مصداق ها در میان ملت های دیگرآنچنان فراوان است آنچنانکه در پژوهش های جامعه شناختی , به این نیای تاریخی اسطوره ایی اشاره می شود ,

سرزمینی که پس از مهاجرت قبایل پارس , پارس و فارس خوانده شد از هزاران سال قبل , قلمرو ایلام باستان بود و” آنشان ” یا “آنزان ” از مشهور ترین قلمرو های ایلامی که به غلطشایع شده که ایذه و مسجدسلیمان است (!؟؟) در حقیقت در تپه ملیان واقع در دشت بیضا شهرستان سپیدان در غرب فارس (واقع در ۳۶ کیلومتری شمال غرب شیراز) قرار داشته که درسال ۱۳۴۹ با یافتن پاره‌آجرهایی با خط میخی عیلامی در این محوطه، این امر به ثبوت رسید رسید . این نوشته‌ها که به نام یک شاه ایلامی در هزارهٔ دوم پیش از میلاد است از هدایای او به معبد انشان (تپه ملیان سپیدان فارس )نام می‌برد.
نخستین نقش برجسته را در نقش رستم در نزدیکی تخت جمشید ایلامی ها بر کوه کندند که بعدها شوربختانه بهرام ساسانی آن نقش برجسته را مخدوش و نقش خودرا بر آن کند ,
بزرگترین نقش برجسته ایلامی و ازبزرگترین نقشبرجسته ها در جهان , نیز نقش برجسته کورنگون در منطقه لرنشین ممسنی در استان فارس قرار دارد .

نخستین نقش برجسته را در نقش رستم در نزدیکی تخت جمشید ایلامی ها بر کوه کندند که بعدها شوربختانه بهرام ساسانی آن نقش برجسته را مخدوش و نقش خودرا بر آن کند , *ویدئو از صفحه شخصی علی آقاجانزاده هست

درباره اینکه لرهای امروزی , أجداشان که ایلامیان اند به آسانی استیلا و قیمومیت فرهنگ و زبان و هویت آریایی /پارسی نپذیرفتند و مقومت ها کردند , به مقاله بعدی”شورش ایلامی‌ها علیه داریوش اول” از دو پژوهشگر حتما نظری بیندازید

از ایلامی های باستان تا لرهای پهلوی زبان معاصر ! *دگرگشت و تغییر زبان در جوامع قومی *هویت ؛ مفهومی ثابت نبوده و در تغییر است !
Scroll to top