نقش زبان, در, ساختارهویت قومی چگونه است ؟

نورعلی مرادی بئوار الیما

با گذشتن از مرز سوئد و ورود به خاک دانمارک , این تابلو , توجه ام را جلب کرد و عکس گرفتم . خوشامد گویی به مسافران به زبان های مردمان اسکاندیناوی: سوئد ی , انگلیسی ,دانمارکی و آلمانی ..
تقریبا همه زبان های شمال اسکاندیناوی (نروژی , سوئد ی , دانمارکی ) و البته آلمانی و هلندی و انگلیسی , از دیدگاه زبانشناسی , جزوه خانواده زبانی ” ژرمنی” قلمداد و خویشاوند محسوب می شوند . از این رو می بینید که اصطلاح خوش آمدید ! عینا در همه این زبانها به هم شبیه است ! نه تنها این اصطلاح که اکثر واژگان و دستگاه نحو و گرامر این زبان ها همریشه است و با کمی تلاش شاید نیمی از سخنان هم را درک کنند ..

با اینحال این همزبانان خویشاوند ژرمنی, هرکدام قلمرو , تاریخ , و زبان و هویت خود را دارا می باشند و هیچ یک دیگری را شاخه ای منشعب شده از خود نمی انگارد و زبان دیگری را لهجه یا گویشی از زبان خود نمی پندارد !
اگر هم به عنوان مثال . در قرون گذشته , کشوری بزگتر , چون آلمان, این توهم را داشته , با مقاومت دیگران مواجه شده و به فجایع انسانی ختم شده است !

می شود گفت علوم جدیده در قرون نوزده و بیست , آدمی را در نه تنها شناخت بهتر و دقیقتر دنیای اطرافش که در شناخت خویشتن خودش هم با شگفتی ها روبرو کرد ..
علم زبانشناسی , یکی از علومی بود که در عین روشنگری , آدمی را دچار سردرگمی در شناختی که پیشتر از خویش داشت , کرد ..
تا قرن نوزدهم تصور بر آن بود زبان ارمنی , زبانی ایرانی تبار است چرا که تقریبا این زبان سخت متأثر از زبانهای ایرانی پهلوی اشکانی و ساسانی بوده و درصد بسیار عظیمی از واژگان و حتی نحو آن , متاثر از این زبان هاست .حال آنکه با پژوهش های جدیدتر , امروز زبان ارمنی , زبانی غیر ایرانی و مستقل و خود شاخه جداگانه از زبان های هندواروپایی به حساب می آید!

تا قرن نوزدهم تصور عموم و شاید برخی از اقوام ” زازا ” ها و ” هورامی “و “گوران” و ” شبک ” ها بر این بود که این زبان شان کردی است , حال آنکه , کاشف به عمل آمد که این هر چهار قومیت زازا , گوران , هورامی و شبک , زبانشان نه کردی که شاخه ای مستقل و خویشاوند با زبان های کاسپین خزری (گیلکی , تالشی ..) است ..

نزدیک به هزار سال تا قرن حاضر , لک ها خود را لر و سرزمین خویش را لرستان میخوانده اند و در متون و اسناد و تاریخ هزارساله , مقصود از لر اساساهمین قوم لک و سرزمین لرستان صغیر “لرستان فیلی” بوده است .تحقیقات زبان شناسی معاصر اما , نشان از اختلاف فاحش زبان های لک ها با بقیه لرتباران و نزدیکی اش به گویش های به اصطلاح کردی داد و نسل جدید لک را به بحران هویتی ” لر یا کرد یا فقط لک بودن ” دچار کرد !!

اریک جون آنونبی (Erik John Anonby )، زبانشناس کانادایی که دقیق ترین پژوهش ها را درباره زبان های منطقه انجام داده و به صورت تخصصی بر روی لری کار کرده است نه تنها لری را یک گویش نمی داند بلکه آن را مجموعه ای متشکل از سه زبان( مینجای.,لکی, بختیاری ) می داند, در مقاله ای تحت عنوان «لُری چند زبان است؟» , در رد ادعا های پان کردها , مبنی بر کرد بودن فیلی ها ( لک , فیلی ) فقط بر اساس شباهت های زبانی , می نویسد: که این ادعا فقط مبنای تیپولوژی دارد حال آنکه لک ها از لحاظ هویتی – تاریخی, از کهن ترین و اصلیترین اجزا جامعه لر محسوب می شوند !

اساسا ؛قوم گرا ها بر همریشگی زبان یا همزبانی سخت تاکید می ورزند . نژاد گراها , بر نژاد مشترک و همتباری اسرار می ورزند ! در این میان علم زبانشناسی نیز در تمایز یا تشابه جامعه ای از جامعه ای دیگر , بالطبع فقط بر قرابت و غرابت زبانی تاکید می کنند. اما جامعه شناسان ( مردمشناسان , قوم شناسان ) با قومگرایان و حتی زبانشناسان همراه نیستند ..

علم قومشناسی, ضمن مطالعه یک جامعه قومی ,عملا از لحاظ علمی با سه مبحث جدا و مستقل و در عین حال به هم آمیخته رویاروست :” زبان شناسی”,”جامعه شناسی” و” نژاد شناسی”. سه موضو ع که در عرض یکدیگرند: زبانی که آن قوم به آن تکلم می کنند، هویت قومی ای که آن قوم برای خود(و دیگران برای آن قوم) قائلند و آزمایشات و داده های ژنتیکی آن قوم. داده های این سه سطح لزوما با هم منطبق نیستند: قومی ممکن است زبانش متعلق به فلان گروه باشد،اما اعضای آن قوم خود را «بهمان» بدانند و آزمایشات ژنتیکی چیزی متفاوت با دو مورد قبلی را اثبات کند.
در حقیقت آنچه یک در طول تاریخ هویت یک جامعه را شکل داده , و آنچه یک قومیت را از دیگر قومیت ها متمایز یا وصل می کند منحصر فقط به زبان( و نژاد )نیست و حتی گاه زبان و نژاد از فاکتور های آخرین اند !

اساسا نباید منکر آن شد که در حقیقت این تعابیر زبانشناسانه خانواده ” زبان های ژرمنی ” یا “زبان های ایرانی ” یا “زبان های ترکی ” و یا ” زبان های سامی ” و امثال آن , اساسا , همه اصطلاحات وضع شده , قراردادی و پرداخته و برساخته (ساختگی ) این یک دو قرن اخیر اند که به توسط علمای زبانشناس ساخته شده و هرگز سابقه تاریخی و وجود خارجی و عینی نداشته اند .در بین عموم مردم کاربرد نداشته و در عصر حاضر رایج شده اند که حتی عموم دانشمندان زبانشناس , در صحت این نامگذاری ها , متفق القول نیستند ,کما اینکه برخی دانشمندان عقیده دارند مثلا اصطلاح زبان های ایرانی , که برای آن مردمانی که به زبان های گویا خویشاوند در فلات ایران و بیرون فلات این فلات سخن می گویند , موجه نیست چرا که بسیاری مردمی که ایرانی هستند , به این زبان ها سخن نمی گویند ( آذربایجانی ها , عرب ها و ترکمن های ایران ) و بسیاری از کسانی که به این زبان ها سخن می گویند , عملا خود را ایرانی نمیدانند و این نام خوشایند آنها نیست ( پشتو ها , اوست ها , بسیاری از کردها , افغان ها , تاجیک ها )..از اینرو برای رفع این نقیصه اصطلاحات ی چون زبان های” ایرونیک ” یا ” آریان ” را به جای ” زبان های ایرانی , پیشنهاد داده اند !
دیگر حتی نامگذاری اصطلاحاتی چون زبان های ایرانی شمال غربی و شمال شرقی و …یا مثلا “مجموعه زبان کردی و گویش های زیر مجموعه آن ” یا ” مجموعه زبان لری و گویش های زیر مجموعه آن ” غیرعلمی و ناموجه و مورد نقد است . مثلا زبان بلوچی , در زمره شاخه ای از زبان های ایرانی شمال غرب محسوب می کنند حال آنکه بلوچ ها , هم اکنون در جنوب شرق فلات ایران ساکن اند ! یا آنکه زبان های زازا” ها و” هورامی” ها,(گوران) و” شبک” ها در زمره زبان های ایرانی شاخه کاسپین (کرانه دریای خزر ,مازندران ) قلمداد می شود , حال آنکه این ها همه اکنون در غرب فلات ایران و دربین کردها ساکن اند ! شاید این حاصل مهاجرت بین فلاتی این اقوام است .اما واقیعیت آنکه گذشت روزگار و تاریخ و جغرافیا و مذهب مشترک این مردمان با کردها ؛ و فشار ناسیونالیسم کردی در یک سده اخیر , بالاجبار از آنها کرد ساخته است هرچند که زبان شان کردی نیست جزوه شاخه خزری (کاسپین ) است و با زبان تالشی و گیلکی خویشاوند است نه کردی…

یا دزفولی و شوشتری هرچند از لحاظ زبانشناسی زیر شاخه زبان لری اند ولی مردم این شهر هاخود را لر نمی دانند و هویت مستقلی برای خود قائل اند …
یا
قوم گرایان فارس”برای حل و ذوب و مصادره هویت قوم لر در قومگرایی پارسی , مدعی اند که لری از لحاظ تقسیم بندی زبانی,همچون فارسی, جزوه زبان های آریانی جنوب غربی است ,پس لرها ها به فارس نزدیکتر اند از همه اقوام دیگر(!؟) حال اینکه برعکس ! ما مردمان لر ممسنی و بویراحمد و بختیاری در فرهنگ و آداب و آئین و رسوم و موسیقی وبه لک ها, فیلی ها و و کلهر ها نزدیکتریم و با فارس ها کمترین شباهت را در فرهنگ و آداب و دین و رسوم و موسیقی داریم!

یا بر عکس ! قوم گرایان کرد که مدعی اند چون لک ها , فیلی ها و کلهر ها ,چون زبان شان نسبت هایی هایی با شاخه شمال غربی که کردی نیز از آن جمله است , دارد پس قصد مصادره هویت آنان را به نفع خویش دارند (؟!) حال آنکه , لک ها , فیلی ها و کلهر , بیش از آنکه به یک کرد سوران یا یک کرد کرمانج شباهت و نزدیکی و قرابت داشته باشند ,بدون شک به لرها ی بختیاری و بویراحمد و ممسنی در تاریخ و خلق و خوی و موسیقی , آیین و مذهب و آداب و رسوم و نژاد و فرهنگ نزدیکترند …

آذربایجانی ها , هرچند به شاخه ای از ” زبان های ترکی “صحبت می کنند ولی در فرهنگ و تاریخ و آداب و سنن و موسیقی و ..به همسایگان فارس زبان شان در مرکز ایران نزدیکترند تا مثلا به مردم ترک ایغوور و قرقیز و ترکمن و حتی ترکیه ..

..ایرانی ها و آلمانی ها هردو به زبان های هند و اروپایی صحبت می کنند ولی چه شباهتی در فرهنگ و خلق و خوی رنگ و بو و شکل و زندگی و ؛؛؛ یک ایرانی و آلمانی هست ؟ هیچ !!
..
کویرمرکزی و بخش شرق ایران, عملا دنباله حوزه های فرهنگی افغانستان و تاجیکستان میباشد وفارس های اصفهان و یزد و کرمان و مشهد و ..بیشتر از آنکه با گیلک و لر و تالش و کرد , قرابت زبانی , تاریخی , فرهنگی , احتماعی , خلق و خوی و .. داشته باشند , با مردمان افغان و تاجیک نزدیکتر و میراث مشترک دارند ..
هرچند همین افغان و تاجیک با فارس ایرانی همزبان هم , در این یکی دو قرن اخیر , خود هویتی مستقل و جداگانه برای خویش شکل داده اند که دیگر زیر بار ایرانی بودن و همزبان فارس شیعه ایرانی اش نمی روند …

و بلاخره اینجا در آلمان که بنده مدتی است مقیم ام , زبان های هلندی ,سوئد ی , دانمارکی نروژی از لحاظ تعریف زبانشناسی زیر مجموعه *زبان های ژرمنی * است و اختلافشان با زبان آلمانی شبیه است به فارسی و لری و کردی یا همان لری و دزفولی مثلا ..ولی آنها خود را آلمانی نمی دانند و کشور و سرزمین خود را دارند و دشمنی دیرینه و رقابت تاریخی بین این ژرمن های خویشاوند سبب شده , که مثلا هنگام خواندن سرود مارش ملی هلند ( در جام جهانی گذشته فوتبال اگر دیده باشید ) در جایی از سرود ملی هلند ذکر میشود که * ما مردم ژرمن* این قسمت را هلندی ها به خاطر کینه با آلمانی ها ,زمزمه نمی کنند …

کلا سوتفاهم از آنجا ناشی میشود که تفاوتی بین «موقعیت علمی زبان» و «هویت قومی» قائل نیستیم. تعلقات قومی از وابستگی های زبانی جداست .و به جز زبان ؛ عامل های بسی مهمتر چون جغرافیا ی مشترک , تاریخ مشترک و مذهب مشترک نقش مهمترین و اساسی در شکل گیری یک هویت قومی داشته اند . مخصوصا مذهب ! به نقش کمرنگ مذهب در جهان معاصر مخصوصا جوامع معاصر غربی نگاه نکنید ! در گذشته تمایز مذهبی از مهمترین عواملی بوده است که هسته اصلی بنیاد یک هویت متمایز قومی را بعدها سبب شده است , بسیاری از ملتهای امروز را هسته اصلی شکلگیری شان بدون عامل مذهب امکانپذیر نمی بوده است ..

قومیت , جامعه ای متشکل از توده ای از مردم است که در طی زندگانی دراز نسل به نسل خود با همدیگر , در تقابل با همسایگان مشترک (و البته دشمنان مشترک )و در تعامل با هم دیگر , تاریخی مشترک از غم و شادی و عشق و حماسه در قالب فرهنگ و هنر و موسیقی و معماری و اخلاق و آیین و مذهب ,خرده خرده پدید آورده اند که هویت مشترک قومی اش می نامند .
هویت قوم , یک روزه, پدید نیامده که بتوان و یا بشود به توسط برخی ناسیونالیسم های یکشبه ساختگی قرن بیستمی , ویرانشان کرد یا به سان آنها پدید آورد ..

در گفتمان سیاسی هویت طلبانه امروز اقوام ایرانی ؛ مغلطه ای که به وضوح مشهود است خلط مبحث حقوق بشر از جمله حقوق قومی , تعلیم زبان مادری و غیره از یکسو و تاریخ اجتماعی قومی از دیدگاه زبانشناسی , جامعه شناسی و نژادشناسی از دیگر سوست که متمسک و بهانه نامشروع هم برخی مورخان و زبانشانسان ناسیونالیست و دگر ستیز برا ی پایمال کردن و رد و انکار حقوق حقه اقلیت های قومی است و هم مستمسک و بهانه ای برای برخی فعالان قومی که برا ی به دست آوردن حقوق حقه قومی خود ( که حق مسلم و انسانی آنهاست ) متوسل به تحریف تصرف در تاریخ گذشته خود می شوند .

این حق یک فعال قومی است که همه حقوق حقه قومی ترک آذربایجانی و کرد کردستانی وعرب و یا لرخوزستانی را مطالبه کند اماکار فعال قومی این نیست که در جایگاه یک زبانشناس یا نژادشناس یا جامعه شناس به تحریف و تصرف و حذف و خدش و اضافه تاریخ گذشته قوم و سرزمین خود اقدام کند برای آنکه مطالبات قومی و حقوق حقه اش را به کرسی بنشاند از آنسو نیز , بر یک مورخ یا زبانششناس ملی گرا فرض است که داده و یافته های علمی اش را بهانه ای برای سلب حقوق این یا آن قومیت طرح نکند !

تصمیم گیری درباره هویت اجتماعی یک قوم در حیطه توانایی علمی زبانشناسی و زبانشناس نیست بلکه علم زبانشناسی نقش یاری رسان و کمکی به جامعه شناس را می تواند داشته باشد . زبان شناسی قادر است تفاوت های میان دو زبان را تمیز دهد امابیان تاریخ اجتماعی آن دو زبان، نام آن دو و سایر جنبه ها کار را به حوزه تاریخ و مخصوصا جامعه شناسی می کشاند…

نقش زبان, در, ساختارهویت قومی چگونه است ؟

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top