بین سال های ۱۳۰۹ – ۱۳۰۰ ه ش چه بر سر قوم لُر گذشت ؟

نورعلی مرادی بئوار الیما

خیلی پیشتر از از کودتای رضاخان , به یاری سیاسیون و ضیاییون و فرهیختگان و نویسندگان فارس و یا خود فارس پندار, قومگرایی فارس ,با برکشیدن انحصاری هویت قومی فارس به هیات هویت ملی ایرانی ؛ تحت نام جعلی ناسیونالیسم ایرانی,, پا به عرصه وجود نهاد ه بود اما پس از کودتای رضاخان چنان قدرت یافت که علنا به صورت یک ایدئولوژی دولتی , خودنمایی کرد و جولان داد . حکومت نوپا ی رضا شاه با ایدئولوژی‌ نوظهور مبتنی بر یک ناسیونالیسم زبانی , نژادی آریایی /پارسی از آنجا که خواهان ایجاد یک دولت/ ملت مدرن در ممالک محروسه ایران آنروزگار بود , از همان آغاز سه هدف و مقصد رادنبال کرد ! ۱-نخست : از سرراه برداشتن رقبای سیاسی حکومت رضاخان ! ۲-دوم :ازسرراه برداشتن سایررقبای ایده لوژی حاکم یعنی قومگرایی فارسی که بالتبع قومگرایی های دیگر قومیت ها چون لر و ترک و کرد و عرب و..اند که در ان برحه از زمان رو به رشد و توسعه بودند ! و۳- سوم و از همه مهمتر :تصاحب ثروتی که موتور این ماشین عظیم دولت مدرن و ارتش نوپا و ایده ولوژی نو ظهور ناسیونالیسم آریایی پارسی را در آن برهه از زمان بتواند به راه اندازد و تامین کند یعنی نفت !

حمله به لرستان رضاخان را به هر سه مقصود و مقصد و هدف اش رساند .سرکوب لرها ,تصاحب چاه های نفت بختیاری و سپس سرکوب عرب ها و و البته تجربه بی همتا که ارتش ایران از جنگ با لرها کسب کرد و عملا عملیات “فتح لرستان ” , در حقیقت ” فتح الفتوح ” سایر عملیات های تهاجمی رضاخان در سایر مناطق لرنشین , عرب نشین و بلوچ و ترکمن نشین و سایر نقاط ایران شد !

درآن سالها سران لر بختیاری از مشروطه به این سو بیشترین پست های مملکتی , وزارتی , کشوری ,لشکری را قبضه کرده بود . جدیدا نیز زمزمه های منطقه گرایی و حق طلبی های محلی نیز از سوی آن دسته از خانزادگان فرنگ رفته و روشنفکری که به ولایت خود برگشته بودند , طرح و دامن زده می شد .این خانزادگان رفرمجو و تحصیلکرده که هم علیه خوانین محافظه کار و سنتگرا و هم علیه حکومت مرکزی فعال بودند ,پس از کودتای رضاخان , به سرعت اولین تشکل های قومی و فرا قومی تحت نام : حزب ستاره ایالت بختیاری” (سال ١٣٠٣ که اولین حزب قومی باتمایلات چپی در ایران بود ) ” هیات اجتمایی ایالت بختیاری ” و”اتحادیه سعادت ” را علیه کودتای رضاخان با عقد پیمان با لرهای فیلی , بویراحمد , ممسنی و همسایگان ترک(قشقایی) و عرب بنیان نهادند !
کشف” ثروت عظیم نفت ” در سرزمین لرهای بختیاری و روابط حسنه شان با انگلیسها در کنسرسیوم “نفت بختیاری و انگلیس ” و عقد اتحادیه با سایر شیوخ و روسا و امیران عرب و لر و ترک همسایه همچون شیخ خزعل (حاکم محمره) و لر بویراحمد و لر فیلی لرستان و لر ممسنی و ترک قشقایی , قدرت و شوکت و جسارت بی همتا به هم زده بوده بودند آنچنانکه رای حکومت مرکزی در آنحدود خریداری نداشت !

هرچند , تصرف ثروت عظیم عاید از چاه های “نفت بختیاری” اساسی ترین هدف حکومت رضاخان و ناسیونالیسم نوپای ایرانی برای تامین مخارج ماشین جنگی رضاخان , تاسیس ادارات عریض و طویل حکومتی جهت بنیاد ایرانی متحد و یکپارچه و مدرن بود اما می بایست ابتدا لرهای فیلی و سپس شیخ خزعل از سر راه برداشته می شدند چرا که برای رسیدن به چاه های نفت بختیاری که در سرزمین لر بزرگ بود ؛ می بایست ابتدا سرزمین لر کوچک یا لرستان فتح می شد و سپس پس از غصب چاه های نفت ؛ برای گذر لوله های نفت و صدور و فروش اش ؛ که از بنادر عبادان و محمره و متصرفات شیخ خزعل در عربستان( قسمت غربی خوزستان فعلی ) آن روزگاران می گذشت , میبایست آن نواحی نیز تصرف می شد !

بی شک یک دولت مرکزی قوی، مبتنی بر تمرکز قـدرت و وحـدت ملـی که خواست نخبگان ملی گرای ایرانی بود , فقط با داشتن یک ارتش قوی و بی رحم میسر می بود.رضاشاه از ارتش به عنوان وسیله ا ی برای ایجاد هویت ملی، و ملت سازی آمرانه استفاده کرد و به سرکوب شورشهای عشیر ه ای و منطقه ای و قومی دست زد. ارتش با اسکان و تخته قاپو کردن عشایر لر و اجبار به مهاجرت لرها به سوی حاشیه شهرهای فارس نشین سعی کرد که هم امکانات مالی و احشام و زمین های آنها که سبب قدرت گرفتن و عصیان شان می شد از آنها بگیرد و دیگر آنکه یا کوچ اجباری لر به مناطقی دور از سرزمین بومی شان سعی کرد به جای وفاداری به قوم و سرزمین بومی شان در آنها وفاداری به دولت و ملیت برساخته جدید را جایگزین کند (هدفی که همه ناسیونالیسم ها دنبال می کنند یعنی حس وفاداری به ملیت که ساختگی است به جای وفاداری به قومیت که اصالت و واقعیت دارد ).

در سال ۱۳۰۰ش یک سال پس از کودتا , رضاشاه شروع به ایجاد تشکیلات نظامی واحد کرده بود که بعدها به تأسیس دانشکده افسـری, افزایش تعداد کادر افسران ایرانی، خدمت نظـام وظیفـهاجباری، خرید سلاحهای جدیـد و آمـوزشهـای جدیـد و ایجاد طبقه افسران وفادار به نظام اقدام کرد که همه در سایه ت تصاحب درآمدهای نفتی بود .بودجه وزارت جنگ رضاشاه سالانه به طور متوسط ۳۳% بودجه یعنی بیش از یک سوم بودجه کل کشور بود وکه همه اش از درآمدهای نفتی بود .( هرچند همین ارتش شاهنشاهی ایران و هنگ آهن و هنگ شرق که شجاعت اش را در قلع و قمع و کشتار زنان و مردان و کودکان نی دفاع قوم لر به خوبی نشان داد چندی بعد در آغاز جنگ با نیروهای اشغالگر انگلیس و روس مثل سگ دمشون روی کولشون گذاشتند و اسلحه ها را جا گذاشته و در رفتند !!!).
حمله به لرستان رضاخان را به هر سه مقصود و مقصد و هدف اش رساند .سرکوب لرها و سپس سرکوب عرب ها و تصاحب چاه های نفت منطقه بختیاری و البته تجربه بی همتا که ارتش ایران از جنگ با لرها کسب کرد و عملا عملیات “فتح لرستان ” , در حقیقت ” فتح الفتوح ” سایر عملیات های تهاجمی رضاخان در سایر مناطق لرنشین , عرب نشین و سایر نقاط ایران شد !

پیشاپیش ,دستگاه عظیم تبلیغاتی حکومت رضاشاه , متشکل از سیاسیون و ضیائی یون و هنرمندان و شاعران و رزنامه نگاران و مورخان و سینماگران و ادیبان که اکثریت ملی گرایان ایرانی(قوم گرایان فارس ) بودند , برای آماده سازی اذهان عمومی وافکار جمعی ایرانیان , علیه لرها و همچنین بعد از قتل عام لرها ,برای توجیه این فجایع توسط ارتش ایران به رهبری سپهبد امیر احمدی (قصاب لرستان ) به پخش و نشر اکاذیب و شایعات علیه مردم لر و تخریب شخصیت و وجهه قومی آنان دست زدند .اینکه لرها مردمی شرور , راهزن ,وحشی ,ضد نظم و انتظامات حکومتی و ( تروریست ) اند و اینکه جهت نظم و انتظامات و توسعه ؟! نیاز به مداخله نیروی نظامی حکومت مرکزی است !
آنان با بدنام کردن لرها و تبلیغات سو در جراید و نشریات با اتهام ایجاد نا امنی و همدستی با دول بیگانه و سد راه عمران و توسعه و مدرنیته , سرانجام با طرح ریزی وقایع خود ساخته ای چون واقعه «شلیل» و یا به بهانه قتل جنرال طهماسبی به دست چند لر (که بعدها لو رفت و روزنامه ها نوشتند که به ضاربین لهجه تهرانی غلیظ صحبت می کردند ؟!) اسباب لشکرکشی رضاخان به مناطق لرنشین و قلع و قمع و قتل عام قومی و یکسان سازی فرهنگی و محو هویت لرها را فراهم کردند!

پیشاپیش ,میرزاد عشقی , شاعر ناسیونالیست, منظومه ای پر از دشنام و توهین و تحقیر به نام “لرنامه ” در هجو لرها و فراخوان برای سرکوب لرها سرود :

ای بلهوس , تراست گر بسر هوای لُر 
یا آنکه گشته دلت تنگ , از برای لُر 
روکن دمی به شهر بروجرد از صفا 
………………………………..
بنگر به کوه و دشت و بیابان جفای لُر
من خود شدم به شهر بروجرد دربهار 
وقتی که بود موسم نشو و نمای لُر 
یکدم نشد که بی سر خر زندگی کنم 
در بوستان از سر شب از صدای لُر
پشم تمام گله ایران و هند و چین 
مشکل کند کفاف کلاه و قبای لُر 
……………………………
کُرد, ار هزار مرتبه غارتگری کند 
خواهد در آورد کمکی از ادای لُر
دزد عراقی و عرب و کُرد و بختیار 
باید بدیده سرمه کند خاک پای لُر 
مشکل که خلق زنده ز لر جان بدر برند 
رحمی مگر به خلق کند خدای لُر
می نشنوند ناله این ملت فقیر 
یارب بگوششان برسان پس صدای لُر 
…………………………….
شاید که ز خوان تنعم برآورند 
بدهند بلکه خاتمه بر پرده های لُر
شاید که نظر به خاک لرستان کنند باز 
بینند حال مردم زار از جفای لُر

بالاخره کودتای سوم اسفند ١٢٩٩ و خلع احمدشاه و به تبع ان مخالفت صریح با این کودتا , توسط سران لر بختیاری .لرستان فیلی و شیخ خزعل حاکم عربستان (بخش غربی خوزستان امروزی که عرب نشین بود .بخش شرقی خوزستان که لرنشین بود” گرمه سئر بختیاری ” نامیده میشد ان روزها ) و اقدامات بعدی لرها و عرب ها ،بهانه لشکرکشی را به رضاخان داد.

داستان آن بود که وقتی محمدحسن میرزا ولیعهد، تزلزل در حکومت قاجاریه احساس کرد، متوسل به شیخ خزعل شد و مدرس نیز این فکر را تقویت نمود. پس سردار اسعد بختیاری همراه گروهی از سران لرهای لرستان فیلی و شیخ خزعل ، کمیته ای به نام* قیام سعادت * تشکیل دادند و ریاست شاخه نظامی آن نیز بر عهده سرهنگ رضا قلی خان ارغون گذاشته شد. در تابستان ۱۳۰۳ ه.ش کمیته قیام سعادت ,,تلگراف هایی مبنی بر عصیان سردار سپه بر ضد قانون اساسی و مخالفت با شاه مشروطه و غیره به اصفهان و بعضی شهرها ارسال کردند . همچنین مذاکراتی در این زمینه انجام گرفت و حتی قرار شد احمدشاه از طریق جنوب به ایران بازگردد .غافل از آنکه سیاست انگلیس و منافع دیگر دول قدرتمند منطقه در این برهه اززمان در منطقه تغیر کرده و آنان از پروژه دولت-ملت های مقتدر و مرکز گرا پشتیبانی و بالتبع از رضاخان حمایت می کردند .
رضاخان که برای رسیدن به آبهای گرم جنوب و ثروت سرشار نفت بختیاری لحظه شماری می کرد , مقدمات را مهیا دید که ابتدا در قدم اول لرهای شمالی (لرستان فیلی ) را از سد بر بردارد .اما جرقه اول را لرهای جنوبی زدند .

*شورش لرهای ممسنی(لربزرگ -لرستان جنوبی )
جنگ ممسنی (دو رگ مدو). در سال ١٣٠٠ یعنی یک سال بعد کودتا ،لرهای ممسنی بر علیه مالکیت حاج معین التجار بوشهر طغیان کرده و نمایندگان او را با خفت از ممسنی بیرون می رانند..معین التجار که از طرفداران رضاشاه محسوب و یکی از بازرگانان عمده ایران محسوب و نماینده مجلس مشروطه در دور اول بود، ارتش قزاق رضاخانی را تحریک و رضاخان نیز از خدا خواسته به منطقه لشکر کشید …

*.فتح لرستان (لرکوچک- لرستان شمالی )
در سال ۱۳۰۲ ارتش قزاق رضاخانی و مردم لر در فاصله بین شهرهای بروجرد و خرم‌آباد وارد نبرد شدند. درگیری‌ها در مهر سال ۱۳۰۲ آغاز شد اما تا پایان آذر همان سال نیروهای دولتی با بمباران شهر ها و اطراف آن و ورود لشکر شرق و هنگ آهن که دست به قتل عام همگی اعم از مردان و زنان و کودکان و سالمندان زدند توانستند خرم‌آباد را محاصره و آن را به کنترل و موفق به ورود به شهر خرم‌آباد شدند از لرها خواسته شد سلاح‌‌های خود را تحویل دهند. سران لر که اسیر یا تسلیم شدند اعدام شدند. ودر نهایت و در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۳۰۳ مقاومت مردم لر توسط ارتش ایران در هم شکسته شد !

قساوت و قتل عام لرستان به سرکردگی قصاب لرستان , سپهبد امیراحمدی , عملا اسباب شکست هم پیمانان کمیته اتحاد یه سعادت شد و کمیته قیام سعادت که دردر برابر خلع احمد شاه و نقض قانون اساسی ایجاد گشته و مدت کوتاهی توانسته بود شمار بسیاری از لرهای بزرگ (بختیاری )و کوچک (لرستان ) و همچنین اعراب را مسلح کند، بالتبع شکست خورد و سران اش قلع و قمع گردیدند و قزاق های رضاخان به سرکردگی *زاهدی * نامی مقرارت زیر را لازم اجرا کرد :
۱- وزارت جنگ از تجزیه ایالت بختیاری و لرستان فیلی و الحاق مناطق لرنشین گرمئسر بختیاری و الوار گرمسیری به اتفاق مناطق عرب نشین عربستان به مرکزیت محمره ( خرمشهر ), استانی جدیدی با مرکزیت شهر ناصری ترتیب داده شد . به پیشنهاد وزارت جنگ نام استان جدید خوزستان برگزیده شد و نام مرکز این استان جدید از ناصری به اهواز تغییر داده یافت !
۲- خلع سلاح همگانی لرها ی بختیاری و عرب ها و تحویل به قزاق ها
۳- اجبار به پوشش پوشاک پهلوی به جای پوشاک قومی
۴-مصادره همه زمینها و املاک مالکین و خوانین(لرها ی بختیاری ) و شیوخ (اعراب ) و به نفع دولت (خالصه )

* سرکوب دوباره لرهای بختیاری
سال ۱۳۰۰ ه ش که (حزب ستاره ایالت بختیاری )اولین حزب قومی در ایران و شاید اولین حزب با تمایلات چپ در آسیا,که با همت خانباباخان اسعد و تنی چند از خانزادگان تحصیلکرده و رفرم خواه تشکیل شده بود همگی سران و بنیان این تشکل قومی , در سال ۱۳۰۷ بازخواست , سرکوب و اعدام شدند.

*….شورش چند باره لرهای بختیاری
در سال ۱۳۰۸ (جمعیت اجتماعیه بختیاری )به دست علیمردان خان بختیاری تاسیس و برای مطالبات منته ای و قومی علیه حکومت مرکزی وارد جنگ شد . در این سال ۱۲ تن از نخبگان و سران لر بختیاری منجمله علیمردان خان (شیرعلی مردان ) اعدام شدند

*….شورش لرهای بویراحمدی
در اواخر سال ۱۳۰۸ و اوایل سال ۱۳۰۹جنگ تنگ (دره) تامرادی جنگ بزرگی بود که بین نیروی شاهنشاهی ارتش ایران به فرماندهی امیر لشکر حبیب الله شیبانی از یک سو و لرهای بویراحمد به فرماندهی لهراسب باطولی- میر غلام شاه قاسمی – سرتیپ خان، شکرالله خان و غلام حسین خان (هر سه از خوانین بویراحمد)..قوای دولتی متشکل از سه فوج پیاده تقویت شده با سه گروهان مسلسل سنگی، یک فوج توپخانه کوهستانی (جمعاً ۱۶ عراده توپ)، یک گردان سوار از فوج فاتح و یک گروهان مهندسی، دو دستگاه زره پوش و چهار فروند هواپیما و چریکهایی از ایلات غیر لر جمعاً متشکل از ۱۰۰۰۰

۴
در خلال سالهای ١٣٠٠ تا ١٣۰٨که ارتش شاهنشاهی ایران پیاپی دست به کشتار لرها زد مرتکب فجایع بیشمارو باورنکردنی شد که در تاریخ ایران و منطقه نادر است چرا ارتشی نوین و مجهز به سلاح های کشتار جمعی با ایده ولوژی ملی به جنگ مردمانی نه متجاوز بلکه مستقل در سرزمین خودشان میرفت تا آنان را خلع سلاح و خلع لباس و خلع زبان و فرهنگ کند و تحت لوای یک پرچم یک دولت یک زبان یک فرهنگ , یک لباس ،مقیدشان کند !
داستان هزاران خانوار لر،زن کودک ،پیر که *لشکر شرق ارتش شاهنشاهی و *هنگ آهن * مجبور به کوچ شان به شرق ایران کرد …کودکان، زنان و سالمندانی که در راه تلف و جان و مال و ناموس بسیاری که در راه مورد تعدی وتجاوز نظامیان و درازدستی مردمان بین راه شد..شرطبندی بر سر مسافت دویدن اجساد بیسرجوانان لر !…افسران ارتش شاهنشاهی ایران که سگهای اصیل بیسرپرست خود را توسط سربازان گماشته، به اجبار، از شیر مادران ایلاتی شیر میدادند …اینها همه را در مقاله ای از اینجانب *قتل عام قوم لُر؛ اسناد هلوکاستی که مورخان ایرانی کتمان و انکارش کرده اند !؟* می توانید مطالعه فرمایید.
این همه وحشیگری و ددمنشی در روزگاری رقم خورد که خبری از رسانه های جمعی و رادیو و تلویزیون و روزنامه و سازمان های حقوق بشر نبود و اگر بود روزنامه یا جریده و روشنفکر و اهل قلمی همه یا مسخ و حیران و مفتون ایده ولوژی *آریایی پارسی* رضاشاهی بودند یا خود نظریه پردازان این اندیشه .نخبگان فارس گرا (ناسیونالیست ایرانی ) از ناسیونالیسم همچون ابزاری جهت خط دادن به احساس عواطف و تعصبات عوام استفاده می برد و راه حکومت رضاشاه را جهت نیل به منافع توسعه طلبانه سیاسی هموار می کردند . چرا که ناسیونالیسم یکی از آن ابزارهایی است که حکومت های استبدادی توسط آن می توانند با استفاده از احساس و عاطفه و تعصب عوام , استفاده برده و اذهان و افکار عمومی را به هرکجا که بخواهند سوق دهند تا به اهداف و منافع خود برسند .
در این دوره در جراید رسمی کشور و اسناد دولتی سرکوب و قتل عام لرها با سکونت و بی اعتنایی تامل انگیزی روبرو گردید و یا وقایع با تحریف و تخطعه درج گردید.و دوم آنکه . در جراید و نشریات , اشعار شعرا و تحلیل مورخین و منطق ضیاء یون و منورالفکران این دوره که غربگرایی و ملی گرایی از صفات بارز آنان بود , همه مقاومت های مردمی و قیام های قومی را درزمره تبلور مقاومت مرتجعین , واپسگرایان و سنگرایان و عشایر و قبایل در برابر مدرنیته و پیشرفت و دمکراسی وانمود کردند , نشان دادند و قبولاندند .
سیاسیون یا روشنفکران مورخان و شاعران که عمدتا ملی گرا بودند ، فجایعی چنین علیه قوم لُر را یا با سکوت خود از تاریخ معاصر حذف کردند و یا اینکه مذبوحانه سعی در وارونه نمایی آن کردند. در چنان بلبشویی از قهقرای انسانیت و شرف و آزادگی ،کسی در پایتخت دولت -ملت جدید ایران شاهنشاهی ،به لر جماعت، نه چون بخشی از ملت ایران و واجد حقوق شهروندی ،که بیگانه و فاقد حقوق یک ایرانی می نگریست !از این رو تسخیر سرزمین لران و کشتار مردم لر از سوی شاعران و مورخان ایرانی *فتح لرستان *نام گرفت .
دقت کنید ملک الشعرا بهار (خراسانی الاصل ) آن قومکشی و آن همه فجایع را، چگونه چنین در مدیحه ای به رضاشاه ، وقیحانه وارونه جلوه میدهد:
به عهد پهلوی شاه جوان بخت
که بادش دولت و اقبال همراه
بیامد لشکری تا قوم لُر را
به آداب تمدن سازد آگاه
هم از مرز لرستان شاهراهی
کشد تا خاک خوزستان به دلخواه
به ره در پافشاری کرد این کوه
گرفت از فرط نادانی سرراه
به امر خسروش در هم شکستند
و از آن پیدا شد این عالی گذر گاه
به تاریخش بهار از حق مدد خواست
بگفتندش زنام شه مدد خواه
چو شد ز امر رضاشه کنده این کوه
بجو تاریخش از لطف «رضاشاه»
۱۳۰۷ شمسی

. موضعگیری شاعر فارس زبان مشهدی الاصل , ملک الشعرا بهار که ناسیونالیست ایرانی تندرویی بود و در احزاب و مجلس عهد رضاشاهی سخت فعال بود, مسبوق به سابقه بوده است .بعد از قرداد ۱۹۱۹ ایران و انگلیس و اعتراضات ایالتی ۱۲۹۸ تا ۱۳۰۰، جمع وسیعی از روشنکفران در برابر سیاست تمرکز زدایی قرار گرفتند. “بهار”، شاعر معروف، دلیل خود از پیوستن به جناح “تشکل های نگران فروپاشی ملی” را در کتاب تالیفی خویش بنام تاریخ معاصر احزاب چنین توضیح می دهد: “با درک این مساله که عدم تمرکز ایالتی به آسانی منجر به از هم گسیختگی ملی می شود، من از دولت مرکزی و حتی وثوق الدوله حمایت کردم و با کوچک خان، خیابانی و تقی زاده مخالفت دارم.. به همین دلیل من به حمایت خود به طرفداری از ایجاد دولت مرکزی قدرتمند ادامه داده و بر علیه تشکیل خودمختاری های ایالتی هشدار دادم” (بهار، تاریخ معاصر احزاب).

فراموش نباید کرد که نخبگان ملی گرای ایرانی چون بهار وحسین کاظم زاده ایرانشهر، میرزا حسن خان مشیرالدوله (پیرنیا)، عبدالرحمن سیف آزاد، ذبیح الله صفا، محمد قزوینی، عباس اقبال آشتیانی، مشفق کاظمی، صادق رضازاده شفق، مجتبی مینوی، رشید یاسمی وعلی‌اکبر سیاسی,ابراهیم پورداوود صادق هدایت و فروغی، داور، تیمورتاش، تقی‌زاده , سید احمدآقا تبریزی،، میرزاحسین‌خان مهیمن، دکتر مشرف نفیسی (مشرف الدوله)، احمد کسروی، رشید یاسمی، الله‌‌یار صالح.که همگی ناسیونالیست های تندرویی بودند , در شکلگیری ایده ولوژی نظام مطلقه رضاشاهی , وملت سازی آمرانه که بر سه محور ناسیونالیسـم آریایی /پارسی با محوریت قوم فارس و زبان فارسی , تجـددگرایی ومذهبزدایی نقش کلیدی و راهبردی داشتند!

۵
اما فجایع عملیات فتح لرستان و لشکر کشی قشون رضاشاه به جنوب در نشریات خارجی, بازتابی هرچندنامحسوس یافت و اخبار این حوادث کم و بیش آنهم البته مبهم و ناروشن نشر و دنبال شد .
مثلا نشریه” پاریس تایمز “, که حتی شناخت درستی از مناطق درگیری نداشته و غافل بوده از آنکه که اکثریت حوزه های نفتی و گازی در ان سالها همگی در خاک لرها قرار داشته , اوضاء آن سالها( ۱۳۰۶)و آن آن وقایع را چنین تحلیل می کند که:
” چون در اختیار گرفتن نواحی ثروتمند و نفت‌ خیز جنوب برای کشوری فقیری چون ایران , مسله ای حیاتی است , جدایی و استقلال آن نواحی تحمل نخواهد شد , از این رو نواحی جنوب غربی ایران فعلاً محکومند که برای مدت طولانی، متحد اجباری ایران باشند» .
نشریه” دیلی تلگراف” در ان سالها علل و عوامل «اغتشاشات دوباره در لرستان در سال ۱۳۰۷» را دلایلی مالیاتی و اقتصادی خواند و علت فروکش کردن مقاومت لرها را نه برتری نظامی نیروهای دولت ایران که دلیل آن را اتخاذ سیاست مدارا و نرمش اقتصادی دانسته، می‌نویسد: 
«بالاخره پس از کشته شدن مأمورین وصول مالیات بدست لرها و بی‌اعتنایی به رؤسای جدید اعزامی، دولت ایران راه دیگری پیش گرفت و مالیات‌ها را تقلیل داد و مدت پرداخت آنها را نیز تمدید نمود؛ بنابراین احتمال می‌رود که گذشت‌های دیگری نسبت به عشیره های لر معمول گردد.»

خبرگزاری” رویتر از” شورش کشاورزان عرب در قصبه عبادان (آبادان ) در ۱۸ دی ۱۳۰۶ در اعتراض به «دو برابر شدن مالیات‌ها» گزارش می‌نماید که منجر به کشته شدن «شصت نفر از شورشیان» شد.

نشریه” تایمز” شورش عشایر لر و عرب‌ را نیز اینگونه تحلیل می کند که:
«مردم آن حدود با دولت مرکزی مخالفند و شاید این شورش، دولت را به وجود بسیاری از مظالم و بی‌عدالتی‌ها در دستگاه ادارات خود واقف سازد».

اینکه چرا آن حواد ث و آن وقایع هولناک کشتار جمعی و کوچ اجباری و بمباران مردمان غیرنظامی یعنی لرها بدست ارتش ایران در آن سالها با واکنش سرد و بی اعتنایی دولتهای اروپایی , افکار جهانی و جراید , نشریات روشنفکران غربی مواجه شد و بازتاب نیافت دو علت داشت ؛

نخست آنکه جنگ جهانی دوم در پیش بود و دول اروپایی خود, چند ی بعد با الگوبرداری از همین دول مستبد شرقی , دست به کشتار جمعی پاکسازی یهودی ها , کولی ها , و سایر اقلیت های نژادی قومی در اروپا زدند و اصطلاح هلوکاست و پاکسازی قومی ازان پس مفهوم پیدا کرد و متداول شد !!

و دوم آنکه دول غربی و مورخین و پژوهشگران و جراید غربی دربحبوحه آن حواد ث و آن وقایع در آن سالها , همه هم و غم شان اهمیت دادن به سیاست های مدرن , غربگرایانه , سکولار و غیر دینی و غیراسلامی این دو دولتمرد غربگرا ( مصطفی کمال و رضاخان )و اعطای حقوق اقلیت های دینی (و نه قومی ) مخصوصا مسیحیان تحت حمایت دول غربی بود, و لاغیر و چشمانشان بر روی کشتار قومی بستند ! از این رو, از نگاه جراید غربی همه مقاومت ها و قیام های قومی و مردمی در آن سالها در برابر دولت مطلقه غربگرا در این دو کشور, در زمره تبلور مقاومت سنت در برابر مدرنیته و غربگرایی وانمود شد و یا آن را جدال کهنه گرایی مذهبی در مقابل سکولاریسم (و نه دمکراسی ) دیدند و تفسیر کردند !

در آخر هدف رضاخان ازعملیات فتح لرستان و سرکوب لرها را ,از زبان خودش, در سفرنامه خوزستان اش بشنوید !

“…حقیقتاً هم ، نقشه را ماهرانه کشیده اند زیرا به خیال خود راه ورود مرا به خوزستان از هر طرف مسدود کرده اند و غیرممکن به نظر میآید که قوای نظامی قادر باشد با وجود رؤسای متمرد عشایر لر و بختیاری و پشتکوهی با آنهمه طغیان و گردنکشی و ضمناً با وجود تمایل صریح شاه (احمد شاه )خود را به مرکز ایالت خوزستان برساند.
مقصود از این نقشه چیست ؟
خیلی مختصر و مفید:
“استقلال معادن نفت جنوب وکوتاه کردن دست ایرانی از منافع آتیه آن”
( رییس الوزرا و فرمانده کل قوا -رضا )

  • سفرنامه خوزستان رضاشاه,به دیکته رضاخان و نگارش فرج اله بهرامی
بین سال های ۱۳۰۹ – ۱۳۰۰ ه ش چه بر سر قوم لُر گذشت ؟

2 thoughts on “بین سال های ۱۳۰۹ – ۱۳۰۰ ه ش چه بر سر قوم لُر گذشت ؟

  1. این درسته که شیخ خزعل رو لر ها دستگیر و تحویل رضا شاه دادند؟
    دیدگاه مردم بختیاری درباره حزب ستاره بختیاری چه بود؟ بالاخره تصور استقبال از یک ایدءولوژی چپ در جامعه ای عشایر سخته
    حمایت مردم لر از خان های نسل جدید و ترقی خواه چگونه بود؟

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top