سیر تطور و تحول اصطلاح “روستایی” در زبان لری

نورعلی مرادی بئوار الیما

بدون اتیمولوژی(ریشه شناسی زبانی )هیچ علمی , چه جامعه شناسی چه مردم نگاری چه تاریخ نگاری, ناممکن است !

“…آمدیم برای ییلاق .رسیدیم به خرم آباد .تمام مردمش لر می باشند .کمتر مردم روستایی دارد …”
دست نوشته های ؛سردار بی بی مریم بختیاری


درسفرنامه سرداربی بی مریم بختیاری در گذرش به لرستان فیلی و شهر خرم آباد , می خوانیم که :”… آمدیم برای ییلاق .رسیدیم به خرم آباد .تمام مردمش لر می باشند .کمتر مردم روستایی دارد …”
بی شک کمتر کسی مفهوم دقیق این جمله سردار مریم و مفهوم اصطلاح “روستایی “را درمی یابد مگر اینکه لربختیاری باشد .
این اصطلاح یک سیر تحول و تطوری تاریخی در زبان لری داشته که توضیح میدهم .
روستایی در زبان لری گویش بختیاری , اصلا به معنی لرزبان اما غیرایلیاتی بوده است یعنی مردمان یکجانشین ده نشین و شهری که لری صحبت می کرده ولی کوچرو نبوده , و وابستگی به هیچ رده بندی طایفه ایی نداشته اند .مردمان لرزبان شهری و روستایی که طی هزاران سال , از جامعه ایلیاتی بریده و ده نشین و شهرنشین شده اند و خود را نه با نام طایفه خویش که با نام روستا یا شهر خود معرفی می کنند واز آنجا که مشخصه لربودن در جامعه ایلیاتی منتسب بودن به یک تیره از طوایف لرهست , از همین رو در روندی اتوماتیک آنکه از طایفه خود و جامعه ایلیاتی لر گسسته و جدا شده و به جامعه روستایی و شهری می پیوست ,خود بخود از تعلقات ایلی و بالتبع و طبعا,از تعلقات لری خود , جدا می شد .چرا که به جهت همچنان قوی بودن هویت لری در ساختارجامعه ایلی لری , هویت لری ,به هویت ایلی بازشناخته میشد نه به هویت ان ده نشین یا شهرنشین, هرچند که زبان گفتاری اش همان زبان گفتاری ایلیاتی لر بود یا یکی از گونه های گفتاری زبان لری بود .
در منطقه چارمال از بختیاری,که زادگاه من آنجاست عملا ایلیاتی لر , عنوان لر را مختص خود می دانست و اکثریت روستاها و شهرهای چهارمحال را روستایی و غیرلر می خواند , هرچند که در زبان و گویش, ایلیاتی و روستایی یا همسان بودند یا تفاوت اندک بود . منجمله تبارپدری من که روستایی بودند و تبارمادری من که لر یعنی ایلیاتی بودند هردو به یک گویش صحبت می کردند بااندک تفاوت .با اینهمه طنز و لطیفه ها و نیش و کنایه ها درباره لر و روستایی از هردو خانواده من ,درباره همدیگر , همیشه نقل مجلس بود .
اختلاف شیوه زندگانی دو طبقه از جامعه هم زبان در طول حداقل سده ها ,سبب شده بود که کم کم مفهوم روستایی یعنی یکجانشین لر, ابتدا در تقابل با ایلیاتی لر و سپس اساسا خود لر قرار بگیرد !

لایارد ,نقل میکند هنگامی که ایلخان لربزرگ محمدتقی خان چالنگ , , فرزند دلیرش را ,به اجبار حکومت ایران ,به عنوان گروگان , به تهران گسیل می کرد , مردم لر قلعه تل ,هنگام بدرقه او, اشک می ریختند و به روستایی ها (غیرلرها , قشون حکومت مرکزی )دشنام میدادند (البته در ترجمه به چه علت این چند پاراگراف , حذف شده است )


در تحول بعدی, اندک اندک با توسعه روند یکجانشینی در مابقی طبقه ایلیاتی که مشخصا خود را لر می خواندند , عملا روستایی , مفهوم بدوی اش را که لر یکجانشین بود ازدست داد و به هر گروه قومی غیرلر یکجانشینی ,مثلا یک اصفهانی یاجتی یکی ازاهالی تهران نیز اطلاق می شد و اصطلاح لر نیز صرفا نه ایلیاتی که هر لرشهری و روستایی را هم دربر می گرفت. آنچنانکه پژمان بختیاری شاعر مشهور ,که از مادری تهرانی (شاعره ژاله قائم مقامی ) و پدری لر بود و زادگاه پدری اش ” دشتک”, همسایه دیوار به دیوار زادگاه من روستای آلیکوه در چارمال بختیاری است در خاطراتش نوشته که :..من وقتی از تهران به دشتک می رفتم فامیل و اهالی ده من را بچه روستایی (بچه فارس ) خطاب می کردند !
یا همچنانکه در متن بالا در خاطرات سردار مریم خواندیم ایشان همه اهالی شهر را لر می خواند و سپس می افزاید که روستایی (یعنی غیرلر و مشخصا فارس) ندارد .
سکنه جغرفیای لرستانات از دیرباز تاریخی که هالتامتی (ایلام )نام داشت متشکل بوده از دو اقلیم سردسیری کوهستانی(زاگرس ) و گرمسیری جلگه های خوزستان و فارس و بوشهر و .. )که به جهت دوگانگی آب ی هوا , مستعد رشد جامعه ایی دو زیستی در کنارهم و به موازات هم بوده و هم جامعه نیمه کوچرو و هم جامعه یکجانشین روستایی و شهری . که این دوشیوه زندگانی تاعصر معاصر دوام یافت هرچند که گاه بر اثر عوامل اقلیمی ,اجتماعی ,سیاسی , گاه به گاه لایه هایی از جامعه کوچرو, روبه یکجانشینی می آوردند و گاه حتی گاه لایه هایی از جامعه یکجانشین , به عللی به جامعه کوچرو می پیوستند .(از نمونه های مشابه زندگانی نیمه کوچ نشینی در اقلیم زاگرس و حتی البرز , می توان به اورامی ها درزاگرس و تالش ها در البرز اشاره کرد که زمستان ها ساکن روستا و تابستان ها برای تعلیف دام به ییلاقات “وارگه به لری بختیاری و هاوارگه به زبان اورامی “کوچ کوتاهی میکردند ).
اصطلاح روستایی , اصطلاحی بسیار تاریخی و چند هزارساله کهن هست که دیرینگی به قدمت اصطلاح لر دارد یعنی از هنگامی که بخش ها و لایه هایی از جامعه لر (حال چه در عهد ایلامی چه پس از مهاجرت آریایی ها ) از بدنه جامعه کوچرو جدا شده , یکجانشین گردیده و روستاها و شهرها برای خویش آباد کردند , این دوگانگی و دو لایه گی جامعه , ابتدا شاید محتملا تحت نام ایلامی(سکنه نیمه کوچ نشین کوهستان ) و شوشی(سکنه شهری دشت )؟ و سپس به یقین تحت عنوان لر و روستایی (حداقل از دوران اسلامی به اینسو )شکل گرفت .

فراموش نکنیم که فلسفه بنیاد و بقای شهرهایی چون :شوشتر , دزفول , نهاوند , شاپورخواست( خرم اباد ),بروجرد , کنگاور ,کرمانشاه , دهکرد ,بهبهان,کازرون ,دهلران ,دهدشت ,… فقط و فقط به جهت بودن در جوار جغرافیای آمدو شد و آیند وروند ایلات لر,و تبادل و تجارت و دادوستد با ایلات لربوده است .آنان محصولات خام لبنی گوشتی پشم چارپا را ازایلات خریده صادر میکردند و در عوض همه مایحتاج ایلات لباس و پوشاک و ابزار آلات مورد نیاز ایلات را پیشه وران این شهرها تامین می کردند.به یقین دزفول بدون بازار و راسته چوقابافان وراسته نمدمالان و راسته آهنگران خیش و داس و کلنگ , و بدون خریداران ایلیاتی لرش , دزفول نبود .. شوشتر , , نهاوند , شاپورخواست( خرم اباد ),بروجرد , کنگاور ,کرمانشاه , دهکرد ,بهبهان,کازرون ,دهلران ,دهدشت و ..به همین شکل …سکنه این شهرها همگی همتباران ایلیاتی های لر بودند که شاید هزارسال یا سده ها پیشتر , مقیم شهرها و قصبات شده بودند , بسیاری از محلات این شهرها عملا بنام طوایف لری نامیده میشد که گروهی محله ایی را در شهر بنا کرده بودند
و یکی از مهمترین مشخصه های تاریخی جامعه لر , و لرستانات که آن را از جوامع قبیله ایی دیگر چون ترک و عرب و کرد جدا می کرده , همین خصیصه دو لایه گی بودن آن و تقسیم شدنش هم به روستایی ها و شهری های لر زبان و هم به ایلیاتی های لرزبان است . چیزی که ما در سیر تاریخی جوامع ترک و عرب و کرد نمی بینیم .آنگونه که تا یک همین قرن پیش در جغرافیایی که امروز به نادرست کردستان اش می خوانند , ایلیاتی ها همه کرمانج یا سوران بوده اند و روستاییان و شهری ها همگی یا ارمنی یا آسوری /کلدانی وهیچ روستا یا شهری کرمانجی یا سورانی زبانی نمی یافتید ,همچنین در عثمانی , تا مدت ها ساکنین شهرها ارمنی و آشوری و یونانی و ..بودند و ایلات و قبایل گرداگرد آنها ایلات ترک (درحقیقت ترکمن ). در اوان و ابتدای ورود قبایل عرب به عراق و شام و مصر و نیز وضع به همین منوال بود .شهرها و قصبات غیرعرب زبان و نبطی و قبطی و آرامی و زبان بودند اما قبایل گرد آنها عرب زبان .یعنی هیچ قرابت زبانی بین یکجانشین و کوچ نشین نبود -مردمانی بومی عمدتا نبطی و آرامی و قبطی و ارمنی و یونانی و سریانی زبان بودند و قبایل گرد و اطراف شان قبایل مهاجر ترکمن (ترک) و کرد (کرمانج و سوران ) بودند .که کم کم باگذشت زمان و مسلمان شدن مردمان مسیحی و بومی ارمنی و آشوری و نبطی و قبطی به دست عرب ها و ترک ها و کردها , آنها آسیمیله و دچار دگرگشت زبانی و مذهبی شده و زبان و مذهب مهاجمان مسلمان را که عربی کردی ترکی بود را پذیرفتند و عرب شدند , کرد شدند و ترک شدند و هم اکنون ما شهرهای اربیل و کرکوک قبلا آشوری زبان و سپس ترکمن زبان و هم اکنون کرد زبان را می بینیم به عنوان مثال .درحالی که در لرستانات , برطبق شواهد تاریخی حد اقل از اوایل دوره اسلامی ,مردمان ایلی و شهری ,همه به یک گونه زبانی خویشاوند (گویش های لری )صحبت کرده و می کنند .
در روایات اولیه صدراسلام ما روایتی از عمر خطاب خلیفه عرب داریم که به خوبی مبین خصیصه یک جامعه قبیله ایی و کوچرو ویک جامعه یکجانشین و روستایی و شهری است ,
وی که قبایل عرب را برای فتح عراق م یفرستاد به قبایل عرب پیش از هجوم شان به شهرها و قصبات نبطی نشین عراق گفت : پس از فتح این شهرها , در مردمان بی هویت این شهرها حل نشوید و پیوستگی و وابستگی طایفه و قبیله ایی خود را ازدست ندهید و از هم نگسلیید! چراکه اعراب, به قبایل شان و تک تک طایفه هایشان شناخته می شوند و نه همچون نبطی ها (بومی های عراق و شام ) که خود را نه با نام قبیله و طایفه هایشان ;بلکه با نام روستا یا شهرشان می شناسانند !

این مثال به خوبی روشنگر آن هست که چرا در یک جامعه روستایی یا شهری هرچند لرزبان دزفولی یاشوشتری ,هویت محلی و شهری ممتاز هست و هویت قومی (اینکه آنها امروز به زبانی صحبت می کنند که صددرصد گویشی از زبان لری است ) مبهم و ناروشن هست یا تاجیک ها (بعد فارس ) چرا هویت قومی خویش را هزاران سال هست که گم کرده اند و هنوز هم در قرن معاصر و با وجود داشتن ناسیونالیسم خودی ,هویت آنها هنوز محدود به محدوده شهر و محل جغرافیایی و حد اکثردایره هم مذهبان آنهاست و به سختی می توان یک فارس زبان افغان سنی هراتی را و شیعه هزاره بامیانی را با یک اصفهانی و کرمانی و تهرانی فارس زبان در زیر یک سقف قومی مشترک گرد آورد .( و به همین سبب هست که , در مقایسه با بقیه ملیت های خاورمیانه مثلا ترک و عرب ,اما فارس ها (تاجیکان ایرانی ), دردوره معاصر از نازلترین شعور قومی و همبستگی و وحدت, نسبت به همزبانان فارسی زبان خود در افغانستان و تاجیکستان برخوردارند یا حتی کمترین همدردی و احساس اشتراک منافع دارند نسبت به خویشا وندان کمی دورترشان مثلا لرها و بلوچ ها و ,,آ

ابن خلدون البته قرن ها پیش برای نخستین بآر خاطرنشان کرده است که عصبیت قومی (نوعی ناسیونالیسم بدوی ) وغیرت نسبت به هم تباران را فقط در جوامع ایلی و طایفه ایی می توان یافت و جوامع شهری فاقد آن هستند و یکی از دلایلی که ناسیونالیسم فراگیری و قوی ای در فارس ها و همچنین در لرها (بخش شهری و روستایی آن (به عکس ترک ها , عرب ها , و کردها , ) شکل نگرفته تا کنون از این این ساختار تاریخی منشا می گیرد .


نخستین اشاره ها به اصطلاح روستایی و لر در متون جغرافیای نویسان و سیاحان اسلامی حکایت از سیرتاریخی این اصطلاح و دو پارچگی جامعه ایلیاتی و شهری لر می کند
نخستین اشاره صریح از حمدالله مستوفی ؛ جغرافی‌دان، قرن هشتم است که می نویسد :
.”… و از شعب” لر” این اقوام اند: کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی …
اما قوم ساهی آرسان ارکی بیهی و دیگر دیهاء مارود اگر” چه زبان لری دارند اما لر اصلی نیستند”، بلکه ” روستایی” اند …

نخستین اشاره صریح از حمدالله مستوفی ؛ جغرافی‌دان، قرن هشتم است که می نویسد :
.”… و از شعب” لر” این اقوام اند: کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی …
اما قوم ساهی آرسان ارکی بیهی و دیگر دیهاء مارود اگر” چه زبان لری دارند اما لر اصلی نیستند”، بلکه ” روستایی” اند ..


متن بالا به روشنی مبین و مبرهن و موید گفته های ماست بر اینکه” روستایی ” ها , آن بخش از جامعه لر بوده اند”همچون دزفول ,شوشتر , شاید روزگاری همدان و شیراز, ) که با اینکه لری صحبت می کرده اند لر محسوب نمی شده اند چرا که محتملا پس از یکجانشینی (از همین رو روستایی خوانده شده اند ) همگی آنچه تعلقات قومی لری بود یعنی یعنی تعلقات و پیوستگی های طایفگی , که با آن بازشناخته می شدند را گم کرده از یادبرده بوده اند از همین رو ,از نگاه لرهای ایلیاتی, آنان ,در شمار لر به حساب نمی آمدند .
رد این اصطلاح را در واژه نامه لغات لری نهاوندی هم می بینیم که ذیل کلمه “روستایی ” می نویسد :مردمان اطراف نهاوند به اهالی نهاوند روستایی می گویند .
که مبین این نکته هست که از دیدگاه ایلیاتی لر که بار عظیم فرهنگی زبانی زبان و فرهنگ لری را به دوش می کشد هر طبقه ای و لایه ایی از جامعه لر که روستایی یا شهری شد , عملا از هویت متحد تحت نام لری , بریده و زیر هویت جدیدی تحت نام شهر خود (نهاوندی, خرم آبادی , دزفولی , شوشتری , کنگاوری .همدانی , کرمانشاهی , دهکردی , بروجنی گناوه ایی , برازجانی ..) خویشتن خویش را معرفی می کند .
البته این سیری تاریخی است که همه جوامعی که ابتدا کوچرو و سپس یکجانشین شده اند پشت سر نهاده و سپری می کنند . روزگاری این خصیصه شیوه زندگی و تقابل “غله ” و “گله” چنان پر اهمیت بوده که آریایی ها هم زبان و هم تبار, رویاروی همدیگر قرارگرفته به به دوشاخه ایرانی (کشاورز) و تورانی(گله دار ) و دشمن هم تقسیم شدند !
پارسی ها ,ماد ها, پارتی ها سکا ها , و مشخصا تاجیک ها یا فارس های امروزی از قبایل آریایی بوده اند که طی هزاران سال بالاخره یکجانشین وروستانشین و شهرنشین شدند و ناگزیر هویت قومی خودرا اندک اندک گم کردند آنگونه که امروز خودرا با نام شهرهاشان و روستا هایشان می شناسانند و نه نام قومی ..این روند بیش از هزارسال پیش رخ داد آنچنانکه فردوسی در کنار عنصر قومی- قبیله ایی ترک و تازی (عرب ) بنام “دهقان” از خود و همتباران خود یاد می کند .
یعنی مردم ساکن ده و روستا یا مردمانی که حرفه شان بروی زمین و کشاورزی است .تقریبا چیزی معادل اصطلاح روستایی ..: نه دهقان , نه ترک , نه تازی بود

یعنی نام و عنوان هویت قومی از خاطره جمعی مردمان شهری کم کم زدوده می شود !و این ناسیونالیسم در دوره معاصر و مدرنیته هست که تحت نام ملیت ,و تاسیس دولت ملت ها , جانی دوباره به مفاهیم قومی فارس , عرب , ترک ,,در جوامع شهری بخشید .

ناسیونالیسم لُری !

ناسیونالیسم لُری ,عنصری که متاسفانه جامعه لُرها ,از آن برخوردار نبوده تا هویت از هم گسیخته متشتت و چندپارچه و پراکنده هم ایلی و هم شهری لرزبان را که هرکدام ساز جدایی می زنند را زیر نام یک عنوان واحد , یعنی لر , مدون متحد و سازماندهی و رهبری کند !؟
همین سیرتاریخی را هم جامعه اعراب و عرب طی کرده است آنچنانکه طی هزارسال جامعه ایلیاتی عرب , پس از مهاجرت و اندک اندک یکجانشینی و پشت سر نهادن مرحله روستانشینی و شهرنشینی , عملا نام عرب میرفت که فقط مختص طبقه ایلیاتی و کوچرو و بیابانگرد شود و نه جامعه شهری عرب زبان.آنچنانکه “اعراب” و” اعرابی” هنوز , مفهوم بدوی , بیابانگرد و غیر شهری و غیر عرب را افاده می کند و عرب ها آن را خوش نمی دارند .با این حال این ناسیونالیسم بود که به عنوان “عرب” تشخص و رسمیت بخشید و مردمانی پراکنده از چندین تبار و جغرافیا را چه شهری و چه بیابانگرد را زیر عنوان “عرب” گرد آورد .
همچنین لازم به یادوری نیست که همین سیر تاریخی را , اصطلاح “ترک” سپری کرد آنگونه که تا همین هشتاد نودسال پیش ,در عثمانی , اصطلاح ترک, ناخوشایند و فقط به قشر ایلیاتی یا دهاتی اطلاق می شد و مردم شهری خود را فقط عثمانلی می خواندند و از ترک خواندن خود اکراه داشتند تا آنکه در واقع این ناسیونالیسم ترک در اوایل قرن بیستم بود که پشت پا به همه میراث اشرافی عثمانی زد و این نام قومی مطرود و طرد شده و تحقیر آمیز اما مردمی را که به اکثریت مردمان ایلیاتی دهاتی آناتولی مرکزی خطاب می شد را برکشید و بزرگ داشت و به حیث نام قومی و ملی همه مردمان عثمانی معرفی کرد و سپس با تغییر نام عثمانی به ترکیه عملا هویت جدید را تثبیت کرد !
یعنی عملا نام ترک که در طول چند سال حکومت عثمانی می رفت که به فراموشی سپرده شود , به توسط ناسیونالیسم ترک, در دوره معاصر ,از نو, زنده و احیا شد.

از همین رو تنها عاملی که میتواند جامعه “لُر” را , چه شهری چه روستایی , چه ایلیاتی , درزیر یک سقف مشترک , باهم متحد کند و حافظ منافع اقتصادی , اجتماعی , فرهنگی , هویتی , لُرها و لُرستان باشد , در برابر چپاولگری و تاراج منابع و ذخایر انسانی , فرهنگی و اقتصادی و آبی , معدنی , نفتی گازی ازسوی حکومت مرکزی ایران و کویرنشینان شرق و مرکز ایران و همچنین ناسییونالسم های توسعه طلب کردی /عربی همسایه , چیزی نیست مگر ناسیونالیسم لُری و هویت گرایی لُری!

سیر تطور و تحول اصطلاح “روستایی” در زبان لری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top