شهری تن پرور و روستایی رنجبر ! تقابل مرکز و حومه !

نورعلی مرادی بئوار الیما

عبید زاکانی , طنزپرداز قزوینی قرن هشتم , طنزی دارد در حکایت فتح بغداد بدست هلاکو خان مغول ؛ که هلاکوخان چون بغداد را تسخیر کرد، جمعی از اهالی شهر بغداد را که از شمشیر بازمانده بودند، بفرمود تا حاضر کردند. چون بر احوال مجموع واقف گشت، امر فرمود که : جمله اهالی شهر از بازاریان و قضات و مشایخ و صوفیان و حاجیان و واعظان و معرفان و گدایان و قلندران و کشتی‌گیران و شاعران و قصه‌خوانان را جدا کرد و فرمود: اینان در آفرینش زیادی هستند و نعمت خدای را حرام می‌کنند! حکم فرمود تا همه را در شط غرق کردند و روی زمین را از وجود ایشان پاک کرد. هم از این رو نزدیک نود سال پادشاهی در خاندان او باقی ماند و هر روز دولت ایشان در افزایش بود!

هفتصد سال بعد در سال ۱۹۷۵, هزاران رعیت زاده حومه و حاشیه شهرهائ کامبوج در پی یک ” انتقام جویی دهقانی ” و تحت نام ارتش خمرهای سرخ، به رهبری پُل پات، که خود یک دهقان زاده بود , پایتخت پنوم پن را تسخیر و دستور تخلیه و خروج به تعبیر خودشان ,اهالی” مفتخور ” سه و نیم میلیونی پایتخت و همچنین دیگر شهرها ی مفتخور را از زن و مرد و کودک و پیر و اعزام آنها به روستا ها برای کار مفید در مزرعه را صادر کردند !رهبری خمرها را پل بوت بر عهده داشت که تحصیلکرده فرانسه بود و افکار مارکسیستی/مائوئیستی داشت.وی با اعلام سال صفر ایدئولوژیک، اعلام کرد که کامبوج در سال صفر قرار دارد، به این معنا که باید کل آگاهی و خاطرات مربوط به گذشته را پاک کرد و زمان را در کامبوج از نو آغازید. برای ایجاد این آرمان‌شهر جدید، تمام ابعاد جامعه کامبوج می‌بایست تصفیه و ناب می‌شد.در همین راستا، کاپیتالیسیم و تمامی عناصر زندگی و فرهنگ مصرفی شهری، مذهب و مصادیق دیگر فرهنگ‌ شهری می‌بایست محو و نابود می‌شدند. تا در کامبوج جامعه‌ای” بدون طبقه” پدید آید !از همین رو بازاریان , واسطه گران , سرمایه داران , دانشجویان، استادان، .. ، را مخالف انقلاب و خلق می دانستند و با تخلیه شهر ها از آن ها و فرستادنشان به مزارع و روستاها در پی ساخت کامبوج جدید بودند.رعیت زاد گان آزرده خاطر شورشی ، اهالی پایتخت و دیگر شهرها را به روستا ها راندند تا بتوانند یه مدینۀ فاضله کمونیستی محلی تقریبا” همانند انقلاب فرهنگی چین به رهبری مائو تسونگ تشکیل دهند تا بتوانند یه مدینۀ فاضله کمونیستی محلی تقریبا” همانند انقلاب فرهنگی چین به رهبری مائو تسونگ تشکیل دهند ! سرانجام آن انقلاب و انتقام جویی دهقانی , که به هلاکت بیش از یک و نیم میلیون اهالی شهرها انجامید , هیچی در پی نداشت و چندی بعد دوباره همان دور باطل نظام بردگی و استعماری شهرنشینی مصرفگرا , انگلی و واسطه گر و چپاول گر و بهره کش در مقابل روستایی حومه و حاشیه نشین رنجکش تولید گر اما محروم !

نزدیک به صد سال پیش کشف نفت در سرزمین لرها , سرزمین فقیر و حکومت ضعیف ایران را به مسیر باورنکردنی راند ! در سال ۱۹۴۶ ارزش واقعی نفت خام از ۲۰ دلار در هر بشکه در یک جهش ناگهانی به ۲۸ دلار رسید . از سال ۱۹۷۴ این رقم به‌سرعت از ۴۰ دلار فراتر رفته و تا ۱۲۰ دلار در هر بشکه افزایش پیدا کرد ! ضمن اینکه در دوره مذکور به‌دلیل اندک بودن جمعیت کشور ایران ، ناچیز بودن تعداد وسایل نقلیه و اندک بودن ضریب نفوذ انرژی‌های فسیلی در بخش‌های اقتصادی و خانگی و استفاده بیش از ۶۰ درصد جمعیت کشور که در روستاها زندگی می‌کردند و از فضولات حیوانی و هیزم برای تأمین نیازهای انرژی؛ در کنار صادرات ۶ میلیون بشکه نفت خام؛ درآمد هنگفتی در اختیار حکومت مرکزی قرار می‌گرفت تا خرج شهرهای سوگلی عموما فارس نشین خودش بکند ! آنچنانکه زنجیره ایی از شهرهای فربه کارخانه باره و سینما باره , دیسکو باره و پارک باره و پر از کاباره ,اشباح از زندگی مصرفی در کنار زنجیره ایی از روستاهای فقرزده و کشاورزان و دامداران محروم به صف شد . سپس سیل روستایی های محروم که کار زراعت و دامداری را رها و به کار در کارخانجات مونتاژی شهری و زندگی در حاشیه آن شهرها می پرداختند , به راه افتاد .. بطوری که در اوایل سال ۵۷ دیگر اکثریت جمعیت ایران نه در روستا ها بلکه بالعکس ساکن حاشیه شهرهای بزرگ و شهرک ها بودند !نتیجه اش عصیان و طغیان روستایی تباران حومه و حاشیه علیه مراکز حاکمیت شهری و بالاخره انقلاب اسلامی سال ۵۷..

عظیم ترین نوید و مژده یک انقلاب به محرومین , زحمتکشان و مستضعفین , عدالت قومی , زبانی , اقتصادی , اجتماعی است که انقلاب ۵۷ ایران نیز از عطای آن به محرومین مخصوصا لرها ناتوان ماند . چرا که عدالت قومی , اقتصادی اجتماعی , مرگ این شهرهای فربه و غارتگر و چپاولچی و انگلی حاشیه کویر را به دنبال می داشت که قرن هاست وزرا و سیاسیون و روحانیون و تجار و شاعران و مورخان قلم به مزد اینجور شهرها در سایه خوشخدمتی به دربار ها, حکام جابر بیگانه , جان و مال و کار آن کشاورز و ایلیاتی و کارگر لر شهرستانی و روستایی را غارت و تاراج کرده است..اساسا این تیپ شهرها نه تنها شیر و پنیر و ماست وروغن وسبزیجات و میوه جات و تره بار و خاوروبار و همه محصولات مصرفی خودشون رو از روستاهای اطراف تامین می کنند بلکه محصولات فرهنگی و ادبی و موسیقایی و نیروی انسانی و عمله و اکره و عالم و فاضل و دکتر و مهندس و..هست و نیست شون از روستا ها و اطراف و حواشی است که بعد به اسم محصول هنری و موسیقایی و خوراکی و علمی شیرازی و اصفهانی و تهرانی سمرقندی وبغدادی واستانبولی و …به دنیا معرفی می شود!کافی است که به هویت همگی افتخارات و اشخاصی که به کنیه شیرازی و اصفهانی هراتی و سمرقندی و تهرانی و بغدادی و .. مشهورند دقیق شوید همگی نه از این شهرها که اصالتا از حومه و حاشیه این شهرهایند !

بدبختانه خوانش تاریخی مورخان و پژوهشگران ما در ایران چون مبنی بر ایده ولوژی مرکزگرای حکومتی دربار و درگاهی هست , از همین رو همیشه از پنجره ” دارالاماره ” شهریگری و شهری مداری به تحولات تاریخی و معاصر نگریسته و آنالیز کرده ست چرا که بر حسب این نگرش و جهان بینی شهری ,” شهر” همیشه حق مدار و روستایی و دهقان و ایلیاتی نا حق و بدون حقوق و غیر خودی است ..هم از همین روست که در بحث و تحیلی های جامعه شناسی مرکزگرای ایرانی , همیشه تاثیرات منفی شیوه عشایری و روستایی بر روند شهرنشینی آسیب شناسی شده ولی بالعکس از دست اندازی مالک شهری و روستایی بر مراتع و ایلراه های عشایری و آسیب های زیستی محیطی , اجتماعی فرهنگی ناشی از توسعه شهریگری مصرفی ,هیچگاه صحبت نمی شود که قرن هاست محدوده علفچر و مراتع و ایل راه های عشایر به تصرف مالکان روستایی حریص افتاده یا اراضی زراعی روستایی با تغییر کاربری آن به توسط سیستم شهری چپاولگر تسخیر شده که عملابحران های زیست محیطی و آبی معاصر پیامد این روند تاریخی نادیده شده است!

مالک روستایی علفچر و مراتع ایلیاتی را می بلعد ! غاصب شهری اراضی زراعی را غصب و تغییر کاربری می دهد ! سیلی از دامدار و مزرعه دار ورشکسته , راهی و حاشیه نشین شهرهای مرفه ایی می شوند که کاری و سرمایه ایی برای عرضه به آنها ندارد که این روستاها و حومه ها و حاشیه ها و محلات حاشیه نشین محروم در کنار شهر ها و مراکز و محلات مرفه الحال چون انبار باروتی در کنار آتش , هر ازگاهی , از اصطکاک این نابرابری ها و تبیض ها جرقه می زنند و شعله ور می شوند همچون اعتراضات دی ماه سال گذشته محلات لر نشین همچون محله جوی آباد در حومه اصفهان یا محله ولی آباد در حاشیه شهر دزفول یا محلات فقیر عرب نشین حاشیه شهر اهواز چون لشکر آباد و شیلنگ آباد( که ناسیونالیست عرب فر صت طلبانه کوشیدند به آن رنگ و لعاب قومی سیاسی بدهند !).

شما ببینید برخورد تحقیر آمیز مرکز نشین رشتی و رفتار نابرابر رشت مرکز گیلان را با تالش ها که قومیت دوم این استان اند که در شمار نمی آیند یا رفتار فرعونی و پر نخوت و تحقیر رشت و فومنات و لاهیجان را با مردمان” گالش” که با این جنگل نشینان زحمت کش چنان کرده اند که گالش بودن خود را دیگر انکار می کنند چرا گالش که دامدار جنگل نشین زحمت کش روستایی در فرهنگ بازاری منش آن شهری تن پرور واسطه گر , مترادف با احمق قلمداد شده در آن خطه!

یا اهالی خود فارس پندار کازرون مرکز که آن حومه نشین لر چنار شاهیجانی و کوهمره ایی اش و قشقایی اش را همیشه تحقیر کرده و به هیچ انگاشته و بودجه عمرانی اش را هم همیشه هپلی هپو کرده است ؛ آنچنانکه ان حومه نشین , جدایی و شهرستان خودش را می خواهد چرا که به ستوه آمده از بی عدالتی !

اساسا از آنجا که ذات شهرنشینی آسیایی/ایرانی , استعماری است و مبنی است بر سیستم استعمار حکومت داری آسیایی که آبادانی و تاسیس و توسعه این جور شهرها بر چپاول و تاراج منابع حومه و حاشیه است که آنها را با تحقیر شهرستانی, دهاتی , ایلیاتی , لر . ترک , بلوچ . عرب, تالش و گالش , خطاب می کنند از همین خاطر اینجور شهرها بالتبع چون پایگاهی در حومه و حاشیه و پیرامون خود ندارند , به راحتی مزدور مرکز و عمله و اکره حاکمیت می شوند تا منافع شان پایدار باشد , هم از این رو اغلب مسولین و عمال حکومتی از اینگونه شهر ها هستند . شما مثلا نگاه کنید به سهم و اشتراک دزفول و دزفولی ها در سیستم و حاکمیت و دستگاه های جمهوری اسلامی به نسبت بقیه خوزستانی ها !

.راه حل چیست ؟ بی گمان نمی شود که هلاکو وار مردمان مفتخور شهری را در شط ریخت یا به شیوه خمرهای سرخ میلیون میلیون از آنها به مزرعه های کار اجباری فرستاد ! چاره در تمرکز زدایی است و کم کردن فاصله عمیق اجتماعی بین مرکز و حومه و حاشیه است ! مبارزه با انباشت سرمایه و سرمایه گزاری در شهرهای سوگلی است و مردمان شهری که با هدیه های اقتصادی هرزگاهی از سوی حاکمیت تطمیع می شوند ! چاره مبارزه با تمرکز گرایی و توزیع عادلانه ثروت , سرمایه گزاری در همه سطوح جامعه فارغ از وابستگی قومی , زبانی ایده ولوژی آنها به مرکزیت و حاکمیت است .

زیاده خواهی وتمامیت طلبی بورژوای مرکز گرای فارس منجر به توزیع ناعادلانه سرمایه ها و صرف و انباشت آن در مراکز قدرت شهرها شده است , بدانگونه که نه تنها امروز پیامدهای منفی چون نا رضایتی و بی عدالتی منطقه ای , قومی , اقتصادی , اجتماعی در نقاط دور از مرکز را دامن زده بلکه خود این شهرها ی سوگلی دستگاه حاکمه هم با رشد نابهنجار جمعیت , کم آبی , قتل , فساد , بزهکاری و بیکاری مواجه شده اند ! درمان معضل این شهر ها که عموما فارس یا خود فارس پندار اند و از انباشت نامتوازن سرمایه و ثروت و جمعیت فربه و چاق شده اند , لاغری است یعنی پخش و توزیع عادلانه ثروت , سرمایه و جمعیت در کل مملکت ..

شهری تن پرور و روستایی رنجبر ! تقابل مرکز و حومه !

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top