منظومه لری بختیاری ” موه و بز ” جدل بین نخل و بز ! جدال گله و غله ! تقابل زندگی کوچ نشینی( عشایر لر ) و زندگی یکجانشینی( روستاییان لر )

نورعلی مرادی بئوار الیما

تا پیش از سال ۱۳۱۰-۱۳۱۱ و برچیدن حکومت خوانین بختیاری و بالتبع برچیدن نظام آموزشی سنتی در آن دیار , به توسط کلانتران،‌کدخدایان،‌ و میرزاها ی محلی , هم در مناطق روستایی و هم عشایری یک مکاتب بومی تحت نام ” ملا ” در منطقه بختیاری دایر بود که برخی کتب فارسی و همچنین برخی متون لری/فارسی را تدریس می کردند که یکی از آنها منظومه شعر کودکانه لری ” موه و بز “مناظره و مباحسه بین یک درخت موه ( نخل ) و یک بود .

این منظومه در افواه و بین عموم و در برگردان به فارسی به غلط به ” رز و میش” ترجمه و مشهور شده بود چرا که موه( نخل ) لری را مو ( انگور ) فارسی پنداشته و انگاشته بودند و رز ( درخت تاک و انگور ) برگردان کرده بودند ..شاید هم علت این بود که اغلب این مکتب لری در سرحد و سردسیرات یعنی چارمال بختیاری یا الیگودرز و ازنا , تدریس می شد که این این درخت و این اصطلاح معمول نبود ! این منظومه موه و معش بز یا رز و بز , که مناظره درخت نخل از یک سو و و بز از سوی دیگر است و هرکدام برتری خود و فواید شان را بر دیگری بر می شمارند از ان جهت اهمیت بسیار دارد که عملا سمبل نمادین جدال هزاران سا ل شیوه زندگی کوچ نشینی و دامپروری در لرستان جنوبی و جدال غله و گله بوده است که بز و گوسفند سمبل ان بوده است و شیوه زندگی یکجانشینی و کشاورزی که موه ( نخل ) و رز ( انگور ) سمبل آن بوده است .

جالب است بدانیم که پیشینه این گونه سنت منظومه سرایی به هزارسال پیش و منظومه پهلوی اشکانی جدل بین بز و درخت آسوریک ( درخت نخل ) است که تقابل زندگی کوچگری و در دامنه های زاگرس و درخت نخل در کوهپایه های زاگرس را نشان می ده. بنده در سال ۱۳۵۸ در شماره دوم نشریه ولات ( فصلنامه فرهنگی اجتماعی قوم بختیاری و سایر همزبانان لر) مقاله ایی در مورد این منظومه لری بختیاری یعنی ” مناظره درخت نخل و بز ” از جناب آقای حسن حسین زاده رهدار به چاپ رساندم

بنده در سال ۱۳۵۸ در شماره دوم نشریه ولات ( فصلنامه فرهنگی اجتماعی قوم بختیاری و سایر همزبانان لر) مقاله ایی در مورد این منظومه لری بختیاری یعنی ” مناظره درخت نخل و بز ” از جناب آقای حسن حسین زاده رهدار به چاپ رساندم

بخشی از متن لری بختیاری مناظره موه ( نخل ) و بز به روایت حسن حسین زاده رهدار (بختیاری ):

.بن س هشک و سرس هیل
پرس مهنه به نی جیل
به انگیره گوی بارس
شیرینه میوه دارس
ای داره ار موه خوندی
به بز دا غره لندی
که مو سرم ای تیشتر
هنر دارم زت بیشتر
به ای ولات چیم نیدک همتن درختی زیرک

چو شاهون زم خورن ناز
هدم مو میوه بهساز
تهده کشتی یونوم
دلاک باده بونم
گلالم جک جالی
به پام ایونه مالی
گلالم ای بو زرگون
تا به روز جاویدون
هو که نداره می نون
مونوم سیس شروه جون

برگردان درخت آسوریک از زبان لری:

«… تنۀ این درخت خشک نما و سری پریشان دارد برگهای آن به درخت نی و بار آن به خوشۀ انگور،میوه اش شیرین است. این درخت را اگر «موه» درخت خرما نامیدی به بز اینگونه به خشم می گوید: که من از تو برترم ای بز جوان، هنرهایم افزون و در این سرزمین همانند و همتن من درختی باهوش و زیرک یافت نمی شود. چون شاهان با ناز مرا طلب می کنند و من میوۀ بهساز و مفیدی دارم. از چوب من تخته کشتی ها می سازند و ستون بادبان، کشتی تن من است، کاکل من آشیانه ای خواهد شد و در سایۀ من کوچنده ای اتراق می کند. کاکل من زرگون است و تا روز جاوید میوه خواهم داد، آن کس که در خوان او نان خالی است،من برایش چون شراب جان لذت بخشم…»

آنگاه بز در پاسخ به موگ به بر شمردن امتیازات خود اشاره ها دارد:

…اُرسی به وقت کارُم
پا مردم بسیارُم
انگُستینه سی خسرو
کلکَ م سَرِ برف اَو
چَرمُم جُوه لِوینه
به شونِ شهریارُم
خالَکی نُفتِ دارُم
به نُهنگِ دُستار خون
وقت کِل و کِل ریزون
مَیلسِ خشی جامه
جُم زَر به هُمرامِه
مُشکو میر شکارُم
به ترکِ شهر یارُم
یا که به ساک دارُم
به شُونِ کهیارُم

,. در سروده های بالا اشاره ای به امتیاز گوست خود داشته و در جای دیگر می گوید:

…یکی زِایما سُمینه
بِهیگِ دشتِ چینه
الوس و تی مَسته
تن خشبو و گلدسته
دَه بِلستی گُم سر
بِرازنه هم چی اَفسر
گُمب اِزنم گَر به گَر
رِیِ انهُم شهر به شهر
ز هِند بِگِر تا دِریا
ز مردُمِ قد کوتاه
سُر و تیا پُفینه
تیاسون مِنه سینه
اِگوی سَی به سراسون
ئی مردمون دیدُم
جون سونِ خریدم
شیر مُنه اِنوشن
برپ اخورِن و پوشن

در جایی دیگر بز خواهد چنین از خود می گوید:

خدا پِرِسنن پادیآو
گِره به مَشکِ پُرآو
دُهُل و چنگ و تمبور
به پاوَنم شوق و شور
بُز که رَوهِ به بازار
هُنه هِدک خریدار
هر که دِرُم نداره
مازه سه نی وِراره
الخ…

برگردان گفتار بز در پاسخ درخت خرما:

… کفشی خواهم شد در وقت کار که به پای مردم بسیاری جای اختیار کردم و دستکش شکار «انگستینه» خواهم شد که در دست خسروان و بزرگان آرمیده ام، گاهی کلک خواهم شد و در روی برفاب ها شناورم، از پوست من مشک ها می سازند و چرم من لباس کار آسیابان تا پیشه ور است.مُشکی شدم بر دوش شهر یاران و کوهیاران که به هنگام شکار و سفر جای خواهم داشت و چون مرا آویزان کنند بر زمین نگذارند و زیوری خواهم شد بر بینیِ هر درختی «خاک به نفتِ داری». همیار خوان شدن به هنگام شادی ها و دیگر مجالس شادی جایگاه من است که جامی زرین در پی ام می گردد و بر دوش رئیس شکارچیان بودن و بر ترک کهیاران سوار شدن شیوۀ من است. یکی از همنوعان ما عروس دشتهای چین است (آهوی ختن) که بسیار زیبا با دیدگانی مست که تنی خوشبو دارد چون گل دسته ای. بر سر آن ده وجب شاخ که چون افسری برازنده می درخشد، من کوه به کوه می پَرم و شهرها به شهرها می جهم، از سرزمین هند گرفته تا فراسوی دریاها پر از همنوعان من است، از سرزمین مردمان قد کوتاه (شاید مراد گوینده درخت آسوریک کشورهای جنوب شرقی آسیا باشد) که دارای چشمانی باد کرده که گویی چشمانشان در سینه جای دارد و به سرزمین مردمانی که سر آنها به سر سگان و ابروان آنها به آدمیان می ماند. من این همه مردم را دیده ام و جان آنها به من وابسته است، آنها شیر مرا می نوشند و از برگ درختان تن پوش کرده و تغذیه می کنند.خداپرستان هنگام وضو (پادیآب) از مشک های پرآب من دست نماز خواهند گرفت، گاه در شادیها دُهُل و چنگ و تمبور شده و شور و شوقی به پا می کنم و هنگامی که جهت عرضه به بازار می روم مرا خریدارانی است و آنکس که او را درهمی نیست دست خریداری بر کمر من نخواهد سایید.

در مطلب بعدی همین منظومه را اما به شعر فارسی تحت نام ” رز و میش “که در مکاتب لری در چارمال بختیاری و ازنا و الیگودرز تدریس می شد نشر می کنم

منظومه لری بختیاری ” موه و بز ” جدل بین نخل و بز ! جدال گله و غله ! تقابل زندگی کوچ نشینی( عشایر لر ) و زندگی یکجانشینی( روستاییان لر )

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top