بی بی کوکب بختیار؛ بانویی لُر؛ نخستین سفرنامه نویس زن ,در ایران!

نورعلی مرادی بئوار الیما

بانویی لُر؛ بی بی کوکب بختیار نخستین سفرنامه نویس زن در ایران

بی بی کوکب دختر نصیرخان سردارجنگ ایلخانی بختیاری و همسر فتحعلی خان سردارمعظم ، در سال۱۲۷۱خورشیدی خاک بختیاری متولد شد و تحصیلات خود را به راه و رسم قدیم زیر نظر معلمهای سرخانه برگزیده می شدند ، (با توجه و مراقبت خاص پدر) انجام داد و بعد با مطالعه مستمر آثار ادبی و متون تاریخی و دینی و مراوده با علما و اهل ادب تکمیل نمود. بی بی کوکب از بانوان فرهیخته و کتاب دوست عصر به شمار می رفت . این بانوی لر نخستین زن در تاریخ ایران است که به نگارش سفرنامه فرنگستان پرداخته است که نمودار وسعت اطلاع و دقت نظر و قدرت و قریحه ادبی و نگارش و انشاء استوار و ادیبانه اوست.
بی بی کوکب شاید نخستین بی وی ( زنان بزرگان و خوانین بختیاری را به لری بی وی می گفته اند ) نیز هست که به اهتمام و مراقبتی که در انجام فرائض مذهبی داشت در سال ۱۳۲۷ خورشیدی به مکه مشرف گردید.

حاج بی بی کوکب معمولا زمستان را در اصفهان و تهران و بقیه سال را در روستای « دِزک و گلینک » در خاک بختیاری بسر می برد. پس از بزرگ شدن فرزندان و واگذاری « دِزک » به پسران ، خود بیشتر اوقات در ملک شخصی خود « خـُشـو لنجان » که بسیار به اصفهان نزدیک بود اقامت داشت. هنگامی که حاج بی بی کوکب در دزک بختیاری ساکن بود ، عمارت دزک پدیرای شخصیتهای مشهور ادبی و رجال فراری و پناهنده از دکتر محمد مصدق تا علامه دهخدا و برخی از شخصیتهای خارج بود.

به تفصیلی که در احوال دهخدا آمده ، تالیف لغتنامه و امثال و حکم دهخدا در دزک با استفاده از همین کتابخانه مجهز عمارت آغاز شد. عمارت یا به اصطلاح محلی قلعه دزک از آثار ممتاز معماری و هنری حکمرانان بختیاری است که نظر به ارزش هنری آن جزو آثار درجه یک حفاظت شده ملی به ثبت رسیده است. ایجاد اولین کارگاههای قالی بافی و قلاب دوزی به منظور تولید انبوه و ایجاد اشتغال برای زنان دزک در ساعات فراغت ، از اقدامات دیگر بی بی کوکب است.

«سر آرنولد ویلسون» (Sir A. Wilson ) انگلیسی از ایران شناسان و کارشناسان بزرگ خاور میانه و ریاست شرکت نفت ایران به هنگام عبور از اصفهان به خوزستان یک شب در ناغان مهمان این بی بی بزرگوار بود، درباره وی می نویسد: « در اینجا باید گفت که من در بین مردم ایران از هر طبقه اعم از ذکور و اناث ، حتی در میان رجال سیاسی این کشور کمتر کسی را دیده ام که به اندازۀ این بی بی وسعت اطلاعات داشته باشد”!

سفرنامه فرنگستان بی بی کوکب چنانکه پیشتر نیز گفته شد ، نخستین خاطرات و سفرنامه شناخته شده ای است که تا کنون از یک بانو در ایران به نگارش در آمده است . بی بی کوکب آن را در شرح سفر به فرنگستان که همراه با همسر خود ” فتحعلی خان سردار معظم ” که در اواخر سده گذشته به ضرورتی پیش آمد نوشته است. در این سفر نامه علاوه بر اعتبار و ارزش ادبی و وسعت اطلاعات و آگاهی و تیز بینی این بانوی لر؛ کوشش وی در حفظ شعائر و آداب و سنن ملی و مذهبی ، بسیار قابل توجه است که از خبر از عقاید و گرایشات و تمایلات نو ظهور دین گرایانه و ملی گرایانه ایی می دهد که آن روزها , نه در بین توده مردم لر و ایلیاتی , بلکه در بین قشر خوانین و خواتین و بزرگان بختیاری رایج شده بود چرا که که با مرکز و دربار و جامعه فارس زبان و و نخبگان فارس رابطه تنگاتنگ داشتند .

اما سفرنامه بی بی کوکب ، به نثری پخته و استوار و انشائی ادیبانه به نگارش درآمده است. اشاره به آیات و احادیث و امثال فارسی و عربی ، تضمین ابیات مختلفی از شعرایی چون مولانا و حافظ ، کاربرد ترکیبات ، اصطلاحات و کنایات ادبی و استفاده از انواع سجع و موازنه نمودار وسعت اطلاع و ذوق و قریحه و همچنین تتبع نویسنده در متون ادب فارسی است. خصوصن تاثیر پذیری نویسنده از کلیله و دمنه و انوار سهیلی که از کتابهای متداول ادبی در آن زمان بود ، مشهود است.

بخشی از متن سفر نامه بی بی کوکب بختیاری
هو
رب یسّر و تمّم بالخیر
الهى عاقبت محمود گردان

روزنامه سفر فرنگستان کمینه کوکب بختیار است
همتم بدرقه راه کن اى طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نوسفرم

فحمداً ثم حمداً ثم حمدا که محول احوال بندگان و سببساز کار عالمیاناسباب و ساز سفر خیریّتْ اثر فرنگ را که اطبا جهت معالجه و صیانت نفس واجبدانسته و اقربا بر انجام آن اصرار مؤکّد دارند در مرافقت زوج معظّم مهیّا فرمود. تادو سه ماه قبل از این از همه اسباب سفر فقط عزم سفر در سر بود و خیال خام درنظر مىنمود ولى بحمدالله به فضل و توفیق الهى وسایل ازهر جهت تدارک وتکمیل گردید و حالیا خود را نه فقط عازم و جازم بل مسافر روبهراه و راهى پا دررکاب مىبینم «جرس فریاد مىدارد که بر بندید محملها»
در سبب سازیش سرگردان شدم

وز سبب سوزیش هم حیران شدم

در ابتداء آهنگ سفر خیالى که هراز گاهى قوت گرفته باعث بر اضطراب وتشویش و احیاناً فسخ رأى عزیمت مىگردید چگونگى حفظ ملبوس و خارجنگشتن از زىّ معهود و مراقبت در حلیّت طعام بود که آنهم بحمداللّه با معلوماتبیشترى که از فرنگ رفتگان و فرنگستان دیدگان با بصیرت و خوداهل فرنگ از امثالمادام کوپلویچ و مادام آرماناک که غالباً به منزل آمده ملاقات حاصل مىشود،استفسار شد مرتفع گردیده. خوراک که فىالجمله نقلى ندارد اگر لقمه پرهیزى واحتیاط از مکروه و شبههناک واجب آید و لَحْمِ طَیْرٍ مِّمَّا یَشْتَهُون میسر نشودهمانقدر که آب و آشى پاکیزه و حلال بهم رسد به امساک و قوت لایموت قانعیم«قوّت جبریل از مطبخ نبود.»

در باب ملبوس هم خواتین ترکستان( و عثمانى و نسوان مسلمان هندوستان ومصر و سایر زنان قبلهشناس با ملابس مستور در بلاد فرنگ آیند و روند دارند وکسوت ایرانى و هیأت مستورى، پرنا آشنا و انگشت نمادر بین خلق نیست به قولآقاى مستوفى الممالک اصولاً فرنگى جماعت، عادت از خود به غیرپردازى وخصلت غمازى و فضولى ندارد بلکه بالمرّه خالى از استعداد آنست.

ابتداء و بناى سفر نسوان را به خارجه ناصرالدین شاه مرحوم گذاشت و اولدفعه از زوجات سلطنت عظمى انیس الدوله را که منقطعه ملکه مقام و دربار مداربود از فرط تعلق خاطر در سفر فرنگ تا روسیه و حدود پطربورغ برد و بنابرملاحظات و احتیاطاتى از آنجا عودت داد و مصلحت دید مُلک بانى بر هواى دلسلطانى غالب آمد.

در ثانى زبیده خانم امین اقدس را، عمه عزیز السلطان ملیجک، ازصیغههاى مجلّله و محترمه که از فرط عقل و کیاست و موقعشناسى و انتهاز فرصتاز انتساب به عزیز السلطان در نهایت استقلال نبض شاه را در دست کفایت خودداشت، بنابر تجویز اطبا و کحالان جهت علاج تارى و کم سوئى چشم با دستگاهلایق و ناظر و خواجه و خدم و حشم به وینه فرستاد اما:

هرچه کردند از علاج و از دوا

رنج افزون گشت و حاجت ناروا

از اطباء مسیحا دم اروپ کارى از پیش نرفت و کحل الجواهر دواخانههاىفرنگ چارهساز نشد و بیچاره مأیوس و مکفوف و تیره چشم و تیره روز برگشت وبعد از آن هم دوامى نیاورد.

البته اینها اشخاص و اُناثیهاى بودند که به اسم و رسم سفر و سیاحت بهفرنگستان رفته بودند، جماعت نفى بلد شده یا متوارى رفته و گریخته امثال خدیجهخانم والده ملک آرا عباس میرزا زوجه محبوبه محمدشاه و محسود و فرارى دادهمهدعلیا و بعضى از شاهزادگان محمد شاهى و فتحعلیشاهى که در مواقعاغتشاشات شاه مرگى و مواضع اتهام، جان و عائله و عیال را برداشته به فرنگپناه مىبردند باب علىحده است.

خود ناصرالدین شاه در اسفار فرنگ متعهاى اختیار کرد و عیال فرنگى دخترىزرگیس و سبز چشم بر پایه سریر سلطنت عظمى یادگار تلک الآثار گذاشت. کهموى بور و چشم زاغ و صورت قشنگ و قامت خدنگ و آب و رنگ را از طایفه فرنگرگ برده بود. حضرتعلیه بىبى این کریمه را در بعضى اعیاد مولود حضرتفاطمه زهرا سلام الله علیها به حرف دیده مىفرمودند وجاهت و اعتدال اندام وحسن و کمال دختر شیرین کلام خوش حرکات شاه در جمع پریرویان ماه پیکر زیادهجلوهنما بود و چشم ربا مىنمود. عید مولود حضرت صدیقه کبرى را منیرالسلطنه والده آقاى کامران میرزا مرسوم نمود و بعد از او تا مدتى هم به همت وغیرت اولادش هر ساله در روز موعود با تجمل تام و سلیقه تمام بطور زنانه گرفتهمىشد. اناثیه معتبر از شاهزادگان و اعیان درجه اول را با ستره و لباس سر تا پا سبزکه به احترام سیادت ام الائمه رسم و شگون مجلس نهاده شده بود با رقعه دعوتمىگرفتند و ضمن ذکر مناقب اهل بیت اطهار و مداحى و مولود خوانى زنانه وکسب فیوضات روحانى و ذخائر اخروى، موقع و مکانى بود براى خوشباش و بهمرساندن آشنائى و انشاد اشعار خواتین شاعرات و توران آغافخر الدوله مرحوم وفتح باب مراودات نسوان و مغایبه و دیک و داستان و محل همچشمى و خودنمائىهاى معلوم و معهود مجالس زنان.

ایضاً از اقارب و محارم میرزا یوسف صدراعظم شنیده شد با وجود نفرت وکراهت باطنى جناب آقا از جماعت فرنگى و مستفرنگ و خارجه باب، خود آقاعقیلهاى از طایفه فرنگ در اندرون داشت که محض بعضى ملاحظات مادامفرنگى را به اسم اغلوطه انداز «خانم مصرى» اشتهار داده بودند و زیاده طرفالتفات و مورد مهر و الفت آقا بود و مصداق:

دیدى دلا که آخر پیرى و زهد و علم

با من چه کرد دیده معشوقه باز من

بحکم اَلنّاس على دین مُلوکهم تعشّق به دلبران فرنگى تا به قسمى دل دوز وعافیت سوز شد که اگر خواجه حافظ در ساحه خیالات باریک و اوهام و اغراقاتشاعرانه سمرقند و بخارا را به خط و خال دلارام موهوم مىبخشید(، یحیىخانمشیرالدوله شوهر عزت الدوله بیوه میرزا تقىخان امیرکبیر در قضیه ترکمانثروت و خاک وطن را در عالم واقع ارث پدر و پشت قباله مادر فرض کرده پیرانهسرپا انداز مقدم و نثار لعل لب زوجه ایلچى روس نمود. البته از فرط رعیت دارى ودولتخواهى معکوس امناء دولت بازخواستى هم از وزیر با تمکین نشد و با آنهمهایل و اُبّه و خاک که از وطن با آبروى ملک و ملت بر باد رفت آب از آب تکاننخورد؛

خوش دولتى است خرم و خوش خسروى کریم

یارب زچشم زخم زمانش نگاه دار

بالجمله حالیه اوضاع بکلى تغییر کرده و تردد نسوان از نوّابان و طبقات اعیانبه فرنگستان متوالى و متواتر گشته و منع صدور تذکره سفر براى نسوان به مثابههمه قوانین و یاساهاى این ملک با مفاتیح تحفه پیچ و اتّحاف ساعت قاب طلا و بند ثبت مرصّع( و انواع خدمتانه و نقدینه و اختراع بهانه که مفتحالأبواب واقعى و مشکل گشاى حقیقى و عله العلل همه بىقاعدگىها وبىچارگىهاى ملک و ملت است بلا اثر ماند. و تیپ و توپ و زجر و منع همجلودار و جلوگیر امثال ملکه زوجه مرشد دراویش ظهیرالدوله علیخان نشد.حتى گفته مىشود بعضى مخدرات قاصرات الطرف در خاک وطن، در بلاد فرنگکشف حجاب نموده زلف بر باد داده، فرنگى مآب راه مىروند. بر خلاف سابق کهاختیار عیال فرنگى در خفا سر مىگرفت و آشکار نمىشد و باعث وهن مىبودامروزه اسباب امتیاز و موجبات اعتبار و فخر اشخاص شده. دختران مستفرنگاعیان هم احدى را به دماغ نمىگیرند و سیاه بختى صبایاى فرنگ پرورده و شیرپلنگ خورده نریمان خان قوام و محسنخان مشیر و امثالهم عبرت افزا وبصیرت گشا نمىشود.

به هر جهت، حال که به تفضّل و توفیق الهى محظورات مرتفع گردیده و اسبابسفر اولاً محض تشرف به زیارت و دستبوس خدایگان مقامى حضرت ابوى و درثانى به نیت استعلاج و استقامت مزاج از هر حیث مهیا و آماده شده توکل بهدرگاه بنده نواز و کارساز حقیقى و التجاء به شفاخانه غیبى دارم ذرهاى چشم امید بهحکیم جسمانى و اسباب و وسائط دنیوى ندوختهام بر آنچه بر قلم تقدیر و رقممشیت و رضاى احدیت رفته باشد خشنود و راضىام به رضاى او:

دردم نهفته به زطبیبان مدعى

باشد که از خزانه غیبم دوا کنند

*منابع :
ایبنا نیوز
کیارش ؟
مجله بخارا
یحیی حسن پور بختیاری
originality of the bakhtiari

بی بی کوکب بختیار؛ بانویی لُر؛ نخستین سفرنامه نویس زن ,در ایران!

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top