ناسیونالیست( نیز)ساختار شکن و برانداز نیست !

نورعلی مرادی بئوار الیما

حکایتی لری بختیاری داریم که : خانم خانه دار روستایی , به حالت قهر و به قصد طلاق , ترک خانه شوهر می کند و در حال ترک خانه , قدم به قدم توقف کرده و به اعضای خانه سفارش کرده که , : بیگل نخورن ! شیر سر چاله نوراهه ! (غروب که گله گوسفند از چرا بر می گردد , قبل از دوشیدن , بره ها و بزغاله ها شیر مادر را نخورند ! بعد شیر را رو اجاق گذاشتید , مراقب باشید , شیر سر نرود !!..)

نقل قولی هم از نویسنده معروف روسی الکساندرسولژنستین هست که می گوید : ” تاوقتی می توانید بر مردم تسلط داشته باشید که همه چیز آنها را نگرفته باشید وقتی گرفتید دیگر او از بند آزاد است”

ناسیونالیست دولتی , (فارس , ترک , عرب , ..) ,آزاد نیست چون علایقی و منافعی عرقی , قومی او را با حاکمیت پیونده زده که ناگسستنی است که مانع می شود ساختار شکنی کند. محافظه کار است و ازهمین رو رفرمجو و اصلاح طلب است و حتی اگر احساس کند که آن رفرم و اصلاحات از حاکمیت و قیمومیت مطلقه قومی اش , می کاهد , از همان رفرم و اصلاح نیز سرباز می زند !

جهانشاهی مدیر تلویزیون رها , پس از چندی که وارد گود سیاست و مخالفت نظام شد , به بهانه در خطر بودن تمامیت ارضی ایران , با چرخش ١٨٠ درجه به سوی نظام برگشت ! داریوش همایون از ناسیونالیست های قهار و سخنگوی دولت زمان شاه , زمانی در مصاحبه با فرامرز فروزنده در تلویزیون کهکهشان گفته بود : اگر قرار است با رفتن نظام اسلامی , این هویت طلب های قومی ( تجزیه طلب ) قدرت بگیرند و آموزش زبان مادری و این قر و اطوار ها باشد , من حاضرم که نظام اسلامی ۴٠ سال دیگر هم دوام بیاورد و کمک هم می کنم !


قبلا اسلامگرا اکنون ملی گرا ,اکبر گنجی ,رفته امریکا , از آنجا , از تمامیت ارضی ایران دفاع می کند ! عبدالکریم سروش آمده خارج و رگ ناسیونالیستی اش اینجا جنبیده و تازه یادش افتاده که : من اول ایرانی ام بعد مسلمان !؟ جنش ملی ,اینجا در خارجه تازه یادش افتاده و بیانیه داده که : مذهب شیعه بخشی جدایی ناپذیر از ناسیونالیسم ایرانی است !

حقیقت آنکه ایرانیان گریخته به خارج , که اکثریت طبقه متوسط به بالا ایرانی و پروده مکتب آموزش و پرورش آریامهری , فارغ التحصیلان و دانشگاهیان و مطبوعات چی ها و قلم بدست های همان سیستم اند که آبشخور شون ناسیونالیسم آریایی پارسی است . ,سلطنت طلب , چپ , ملی مذهبی , جنبشس ملی , جنبش سبزی …همه در یک چیز اتفاق نظر دارند و آن قومگرایی فارسی یا به زعم آنها * ملی گرایی ایرانی * است و وقتی صحبت از اعاده حقوق قومی, تدریس زبان مادری , تعریفی دوباره و نو از ایران و ایرانیت در چارچوب حقوق بشر و دمکراسی می شود , به سرعت , با فریاد : وا تمامیت ارضی ایرانا! وا ایرانا ! وا تجزیه ایرانا !…چرخش ١٨٠ درجه به سوی حاکمیت می کنند …

جای سؤال است که اینها اگر هدفشان از مبارزه تمامیت ارضی بود و نه دمکراسی و حقوق بشر, چرا از مملکت خارج شدند ؟ می ماندند و همانجا از تمامیت ش دفاع می کردند ! ؟

سال ها پیش در ایران , در فصلنامه °ولات ° نشریه قوم بختیاری و دیگر همزبانان لر , تحت عنوان ” روشنفکر قومی و استعمار آسیایی” حسب الحال ناسیونالیست های فراری ایرانی نوشته بودم :”
…سوی سخن ما با نخبگان ناسیونالیست هموطن فارس زبان اعم از ملی گرا و سلطنت طلب و مصدقی ملی، مذهبی و اصلاح طلب و … است که از یک سو خود از تنگنای وطن, اختناق جامعه و سرکوب اندیشه از سوی اکثریت عوام ( به زغم خودشان ) کرور کرور جلای وطن کرده یا هر یک چمدان بسته و مترصد که فرصتی پیش آید تا از این غرقاب خویش را رهایی بخشند و در همان حال روی به گریز و پشت به وطن پیغام و سفارش که : من تحصیل کرده لر و تالش و بلوچ و و گیلک دو دستی به مرده ریگ اندیشه های پوسیده او همچنان متعهد باشم !
سلطنت را رکن وحدت ملی بدانم و صلاح میهن و ملت را به رفاه امروز و فردا نفروشم و بقای سنت و صلاح مملکت را بر سلامت جان و آزادی و اندیشه ام مقدم شمارم !این قوم گرایان ملی نما همچنان که نخبگان قومی را به کهنه پرستی تعصب و واپس نگهداری قوم خویش متهم می کنند ,مذبوحانه تلاش و تشویق می کنند که ما جامه قومی بر کنیم و زبان یا به زغم آنان لهجه مهجور خویش را وانهیم و از لاک ولایت ایل و قبیله(!) به در آئیم و ملی و جهانی(؟) بیندیشیم و عمل کنیم. اما معذالک آنان خود رندانه همچنان بر ماندگاری سنن و آداب و شعایر قومی خویش که به زغم ایشان ملی است سخت پا می فشارند و یک قدم هم عقب نمی نشیند! اینان که نگرانی ها ی من و تالش و بلوچ و و گیلک و لر را از اینکه میبینم هر روز زبان, موسیقی ,فرهنگ و ادبیات قومی مان چون پیکر عزیزی رو به مرگ, نحیف می شود و تحلیل می رود و در پیش چشمان ما می میرد ,دغدغه هایی بی مورد می بینند و مرگ عزیز مارا روندی طبیعی می انگارند !و نصیحت گویان و توصیه کنان : که گرانجانی نکنیم و دل به تقدیر بسپاریم لیک همینان هر گاه مثلا” از لزوم تغییر خط فارسی به جهت صعویت ودشواری و غیر علمی بودنش چه در نوشتن زبان فارسی و چه دیگر زبان های ایرانی سخن به میان می آید, چنان متعصبانه کف به دهان آورده و مشت بر دهان گوینده می کوبند و گوینده را به تضعیف یکی از اساسی ترین ارکان ملیت ایرانی (؟) متهم می کنند که آدمی حیران می ماند که اینان که خود اینچنین استخوان پوسیده اجدادشان را همچنان بر دوش می کشند چگونه است که مرده ریگ نیاکان ما را اینگونه به باد کاه می دهند ؟!..””

ناسیونالیست( نیز)ساختار شکن و برانداز نیست !

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top