ژئوپلوتیک و جغرافیای « لر» در آینده سیاسی ایران

سامان فرجی بیرگانی

سامان فرجی بیرگانی
همه می دانیم که اصالت خاستگاه و تمایلات قومی از آن رو که «هویت» جزو دغدغه های قدیمی بشر بوده است قابل انکار نیست. هویت جزوی جدا ناپذیر از شخصیت هر انسانی است که مولفه هایی چون زادبوم، زبان، فرهنگ، خاطرات جمعی و… را در شمول خود دارد. این مولفه ها اگرچه مانند آب و غذا و اکسیژن، نیازهای ضروری انسان نیستند، اما نیاز و وابستگی بشر به آنها حیاتی است. تمایلات معنوی همواره با بشر همراه است و مروری بر سیر تاریخ نشان می دهد که «هویت خواهی» ریشه بسیاری از تحولات و تحرکات اجتماعی است.

اصالت این تمایلات مانند سایر منویات انسان، حقوقی را ایجاد می کند که رعایت و حمایت از آنها به مثابه رعایت همان «حقوق بشر»ی است، که تحقق آن همواره دغدغه و آرمان عدالت خواهان جهان بوده. حقوقی که چه بر آن نام «حقوق معنوی» ، «حقوق بشر» یا «حقوق قومی» یا هر نام دیگری را بگذارند، در وجود و ماهیت آن تفاوتی نخواهد داشت.

به رغم همه سوء استفاده ها و وجه المصالحه قرار گرفتن های گروه های قومی توسط بیگانگان هنوز هم در میان نخبگان اقوام هستند کسانی که ناگزیر دلخوش و چشم به دست کمک های بیرونی برای برون رفت از وضعیت و تنگنا های درونی اند و البته با این همه نمی توان و نباید از انصاف به دور بود که همه تلاشهای صورت گرفته در جهت مطالبات قومی را ناشی از حمایت قدرت های بیرونی دانست، زیرا با اینهمه تعقیب و مطالبه «حقوق قومی» از خواست های مهم همه انسان هاست.

با بررسی تاریخچه مطالبات قومی در می یابیم که روشنفکران اقلیتهای قومی و مذهبی، که به وعده ی حمایت دول بیگانه حرکات قومی را دنبال می کردند، یکسره افرادی سر سپرده و بیگانه پرست نبوده اند. ورود بسیاری از نخبگان اقوام به صحنه مطالبات قومی و سپس یارگیریهای بین المللی در ابتدا با نیت خیرخواهانه و از سر ناچاری و فشار درونی شکل گرفت. اما ناتوانی از به سر بردن بازی سیاست با شرکای قدرتمند بین المللی ناگزیر آنها را قربانی مطامع استعمارگران می کرد. البته در میان این نخبگان هم بسیار کسانی بودند که به طمع نان و نامی حرکتهای سیاسی خود را به نام مطالبات اصیل قومی جا زده و می زنند.

۲

اگر کمی از مصلحت جویی های رسانه ای فاصله بگیریم، با این واقعیت مواجه ایم که تمایلات قومیت خواهانه و مطالبات قومی در ایران از ۷۰سال پیش به این سو رنگ و رویی جدی تر به خود گرفته و حرکتهای سیاسی و گاه نظامی را درپی داشته است که انکار و نفی آنها گزینه مناسبی برای تعامل با این واقعیات نمی باشد.

قانون اساسی هم در خصوص حقوق قومیتهای ایرانی مباحثی دارد و فرصت هایی را در نظر گرفته است.

اما موضوع این نوشتار مشخصا در خصوص قوم «لر» می باشد که در یکصد سال گذشته خونبار ترین و پر فراز و نشیب ترین دوران حیات اجتماعی خود را از سر گذرانده و هم اکنون نیز متاثر از آن حوادث ورویدادها در آغاز هزاره سوم با مشکلات بزرگ تاریخی و اجتماعی روبرو است.

روشنفکران قوم لر با تاسیس نخستین حزب قومی ایران(حزب ستاره بختیاری) در سال۱۳۰۰ آغازگر طرح مطالبات اقوام ایرانی بوده اند. این حزب که توسعه مناطق بختیاری و حقوق قومی آنها را در چهارچوب تمامیت ارضی و هویت ملی و در قالبی مدرن و دموکراتیک دنبال می کرد، در بخش تئوریک و مرامنامه خود اکثر مشخصه های اصلی یک جنبش روشنفکری قومی را لحاظ کرده بود و با شرکت رهبران آن در عملیات مسلحانه بر علیه اشغالگران ایران در خلال سال های جنگ جهانی اول نشان دادند که در میدان عمل نیز به نگرش خود، در باقی ماندن در ظرف هویت ملی پایبندند.

اما دیری نپایید که آن همه آن جانفشانی ملی با نسل کشی قومی و سرکوب خونین لرها توسط حکومت مرکزی رضا خان پاسخ گفته شد . ایلات مختلف «لرکوچک» و «لربزرگ» یکی پس از دیگری تحت پوشش و عنوان « اسکان دادن به عشایر» و « احداث راه آهن سراسری» با شدت هرچه تمامتر سرکوب شدند، تا هم نیروی های مسلح بازدارنده و تهدید کننده دیکتاتوری رضا خان محو گردد و هم منابع عظیم نفت، و موقعیت جغرافیایی استراتژیک زاگرس میانی که امکان اشراف بر را ههای مواصلاتی جنوب و مرکز کشور را در انحصار قومی منسجم می نهاد، از آنها ستانده شود.

سران حزب «ستاره بختیاری» با آن همه سوابق روشن در انقلاب مشروطه و استعمار ستیزی در جنگ جهانی اول دستگیر و تیرباران شدند و آن عده از رهبران قومی و باقی مانده نسل فاتحان تهران که نتوانستند یا نخواستند از کشور بگریزند، پیش از کشته شدن در زندان های رضاشاه تحت شکنجه سهام «شرکت نفت بختیاری» را به نام حکومت جدید قباله کردند. دیکتاتوری رضا شاه در برخورد با بدنه قوم لر نیز با کوچ اجباری برخی ایلات(کربگیری) به مناطق مختلف کشور و ممانعت از ادامه معیشت عشایری و استقرار نیروهای نظامی خود در ایلراه ها(تخت قاپو کردن) و فشارهای اقتصادی(غصب سهام نفت و اجبار کردن ملاکین لر به فروش یا معاوضه املاک خود)، گسست رابطه اقتصادی طبقه حاکم و رعیت و تضعیف نظام منسجم جامعه آنان را پی گیری کرد و نظام سیاسی ـ اداری جدید در این جغرافیا به تسلط و کنترل فرمانداری های نظامی شیراز، اصفهان و اهواز وانهاده شد .

تبلیغات فرهنگی دستگاه رضا شاه هم با بدنام کردن لرها و تبلیغات سوئ در روزنامه های سراسری اتهام ایجاد نا امنی و همدستی با دولت انگلستان و همچنین طراحی وقایع خود ساخته ای چون واقعه «شلیل» از یک سو ، و با طرح متحد الشکل کردن لباس و ممانعت از بر گزاری برخی آیین های قومی از دیگر سو به یکسان سازی فرهنگی و محو هویت لر ها پرداخت.

از همان دوره تحقیر و انکار هویت و فرهنگ «لر» درسطحی وسیع به عنوان نماد و آموزه ی توسعه و گذر جامعه روستایی و سنتی ایران به سمت جامعه مدرن و مترقی معرفی تبلیغ و تجویز شد . آموزه ای غلط که جهش یکباره کشور را به سمت توسعه و همپایی با دول غرب بدون در نظر گرفتن ضرورتها و شرایط منطقه ای و بومی مردم هدف قرار داده بود . رفته رفته در ادبیات رسمی و محاوره واژه «لر» در مقابل شهری و نشانه ای از عقب ماندگی و زندگی سنتی قرار گرفت*.

بدین سان با هجمه های مختلف حکومت پهلوی، به راس و کل هرم ایلات لر و با دستگیری و اعدام سران قوم در تهران،اصفهان،خرم آباد،اهواز و شیراز نخستین جنبش روشنفکری قومی ایران که حقوق قومی را حول محور هویت ملی دنبال می کرد در هم پیچید و نابود کرد.

اما موضوع قومیتهای ایران در سه دهه اخیر، در دو مقطع سالهای نخستین انقلاب و سپس در دوران اصلاحات با تهدیدات و فرصتهای تازه ای مواجه شد

در بررسی عملکرد اقوام در می یابیم که نخبگان قوم « لر» به رغم تحمل فشارهای سنگین و پرداخت هزینه های گزاف مالی و جانی نتوانستند در دو فرصت ذکر شده حقوق خود را مطالبه و یا دستکم تعریف کنند. در واقع شدت سرکوب ایلات لر توسط حکومت پهلوی وصدمات اجتماعی ناشی از آن به حدی بود که هنوز به رغم گذشت ۳۱ سال از سقوط آن حکومت و امکان تبیین وتشریح مدل هویت خواهی لر توسط نخبگان آن قوم، جامعه لر هنوز نتوانسته است اعتماد به نفس لازم برای بازسازی و بازیابی هویت خود را دریابد.

. رفتار قوم« لر» و نقش تاریخی این قوم در تاریخ ایران خصوصا در ۵۰۰ سال گذشته نشان می دهد که نخبگان و بدنه این قوم هرگز در پی واگرایی از تمامیت ارضی و هویت ملی ایران نبوده و هیچ گونه تلاشی در جهت جدایی فرهنگی و سیاسی از کشور نداشته اند.بلکه همواره ناجی هویت ملی و یکپارچه گی سرزمینی ایران بوده اند.و جالب آنکه این موضوع بزرگترین گناه این قوم بوده است تا از سوی تئورسین های حرکات واگرایانه که تمامیت ارضی ایران را نشانه رفته اند. لرها از شمول اقوام ایرانی بیرون گذارده شده و به تضعیف هویت لر بپردازند. علم به این خصوصیت ذاتی« لر» مهمترین دلیلی بوده است تا از سوی هدایتگران حرکات تجزیه طلبانه که با نگرش جدایی سرزمینی و جدایی اقوام در سه دهه گذشته دنبال نموده اند،لرها را از دایره اقوام ایرانی بیرون نگه داشته و این قوم در زیر مجموعه ی هویت «فارس» معرفی نمایند.

۳

برخلاف چند دهه پیش که قدرتهای بزرگ ابزار قومیت را برای دنبال کردن اهداف خود پی گیری می نمودند امروز مدعیان حقوق اقوام ایرانی را نه در میان قدرتهای بزرگ بین المللی که باید در کشورهای کوچک جست. امارات، ترکیه، قطر و آذربایجان و پاکستان مدعیان جدید حقوق قومیتهای ایران شده اند و اگر به انتهای این فهرست نام پان کردیستها وتعریف جغرافیای کرد و خود مختاری نیم بند«اربیل» را هم اضافه کنیم (که موضوع آنها بیشتر به ما مربوط می شود) به بیراهه نرفته ایم .

متاسفانه کم کاری نخبگان لر نیز در حفظ هویت خود به حدی بوده است که شاخصه های قومی آنها نظیر زبان لری در حال فراموشی و نابودی کامل قرارگرفته است و در بحث سرزمینی هنوز هم هیچ نقشه جغرافیایی که حدود پراکندگی قوم لر رانشان دهد تهیه نشده است.

هم اکنون در نقشه های ترسیم شده از پراکندگی اقوام ایران، جغرافیای« لر» گاه جزوی از هویت «فارس» و گاه جزوی از هویت«کرد» و گاه جزوی از حدود جغرافیایی «عرب» آورده می شود.

اگرچه با دقت در این نقشه ها و انطباق آنها با ترکیب قومی شهرهای ایران به غیر واقعی بودن آنها پی می بریم. اما با حجم کم کاری و غفلت لرها عجیب نیست که امروز کل جمعیت خوزستان بدون توجه به آمار ۷۰درصدی لرها در این استان عرب معرفی شود و یا حدود جغرافیای سرزمینی «کرد» در ایران شامل کل مناطق لر نشین غرب و جنوب کشور تا کرانه های خلیج فارس شناسانیده شود و متاسفانه (همین نقشه ها و آمارهای غیر واقعی همواره در چانه زنی های سیاسی فعلی در سطح ملی و بین المللی مورد استناد واقع شده و در بسیاری مواقع به نتیجه گیری هم می رسد به طوریکه اگر هم اکنون از هموطنان مان در سایر شهرهای کشور در مورد ترکیب قومی خوزستان پرسیده شود بسیاری از مردم این استان را استانی عرب نشین می دانند و مشابه آن وضعیت استان ایلام که استانی کردنشین شناخته می شود و یا اصفهان، بوشهر و کهگیلویه و بویر احمد که استان های فارس نشین شناخته می شونداین موضوع در مقیاسی کوچکتر در مورد بسیاری از شهرها و مناطق لر نشین در نقاط دیگر نیز صدق می کند که در هرکدام به فراخور وضعیت خود هویت اکثریتی یا اقلیتی «لر» در آنها انکار یا نادیده انگاشته می شود) .

کم کاری در مشخص نمودن جغرافیا و عدم تعریف مطالبات و حقوق قومی «لر» توسط نخبگان آن ها موجب تضعیف و فقر یکی از صادقترین اقوام ایرانی به هویت و تمامیت ارضی و فراهم شدن امکان همنوایی این قوم با تمایلات واگرایانه را ایجاد کرده است. غفلت و نادیده گرفتن مطالبات این قوم نه تنها می تواند تهدیدی بر آینده ی وفادارترین هویت قومی ایرانی بلکه تهدیدی ژئوپلوتیک برای تمامیت ارضی کشور محسوب شود .

توجه و در نظر داشتن نوع و تفاوت اندک مطالبات قوم لر که توسعه اقتصادی ، فقر زدایی و احترام به هویت و فرهنگ و تصریح سهم آن ها در افتخارات تاریخی و اقتضائات جغرافیای سیاسی آنان است ، چیزی نیست که برآوردن آن خارج از توان دولتهای هشیار و مسئولین دلسوز نظام جمهوری اسلامی ایران باشد.

افسوس که غافل شدن از اندک مطالبات «لر» دست دلسوزان این قوم را در استناد به وجوه مشترک هویت قومی خود با هویت ملی خالی نگه می دارد و عجیب نیست اگر امروز روشنفکران این قوم از آینده سیاسی و هویتی خود نگران بوده و در پی چاره جویی بر آیند .

اگرچه این چاره جویی ها هنوز در چه کُنم های اولیه نخبگان از یک سو و اتهام زنی های فراوان دیگران از سوی دیگر نگه داشته شده، اما پاسخ ندادن به مطالبات بر حق آنها از درایت و حزم چاره اندیشان نظام جمهوری اسلامی به عنوان نظامی که پاسخ دادن به حقوق مردم را بر ذمه خود می داند به دور است.

*محمدرضا خان سردار فاتح «رهبر» وخان بابا خان اسعد تئوریسین اصلی این حزب و اکثر اعضای اصلی این جنبش در فاصله سالهای ۱۳۱۲-۱۳۱۸دستگیر و تیر باران شدند.(بختیاری میان دو انقلاب-دکترغفار پوربختیار)

** امروزه ریشه اصلی این نگرش به لر فراموش شده، اما آن آموزه غلط هنوز به طور جدی مورد استفاده قرار گرفته و دنبال می شود و رفته رفته به یک نگرش اجتماعی تثبیت شده از سوی جامعه ایرانی به هویت لر تبدیل کرده است. نگاهی اجمالی به فیلمفارسی های قبل از انقلاب، تاملی در جکهای ساخته شده و حتی برخی برنامه های تلوزیونی موید وجود و تثبیت چنین دیدگاهی در جامعه است.متاسفانه آثار همین نگرش است که همچنان تاریخ، هویت و زبان و همه آنچه به این هویت مربوط می شود را با انکار و تحقیر مواجه می کند.

*** بر اساس نظریه رهیافت دو بعدی تکثر گرایی، پذیرش هویت قومی الزاماً بر رابطه‌ی ضعیف با هویت ملی دلالت ندارد. این رهیافت به توجه و دلبستگی فرد هم به فرهنگ قومی و هم به فرهنگ ملی دلالت دارد. وتقویت این دو را درطول هم می داند همچنین طبق نظریه‌ی “بری”، فرد می‌تواند هم دارای همانندی قومی قوی باشد و هم با هویت ملی ( فرهنگ مسلط) روابط قوی برقرار سازد


ژئوپلوتیک و جغرافیای « لر» در آینده سیاسی ایران

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top