تاریخچه عدم خودآگاهی قومی در بین لُر ها !!

نورعلی مرادی بئوار الیما

با شروع تحولات قرن بیستم و جنبش ها و گرایش های ناسیونالیستی در خاورمیانه، ایران نیز دستخوش تحولاتی شد که از منظر نظر مطالعات قوم شناسی شاید روی کار آمدن رضاخان و تأسیس سلسله پهلوی نقطه اوج این تحولات باشد. رضاشاه که فردی دانش آموخته و تحصیل کرده هم نبود، بر آن شد که همچون همتای ترک خود، در آنسوی مرزها، کشوری بنا نهد که تمام مردمش بدون توجه به شخصیت قومی و پیشینه تاریخی خویش در راستای تشکیل یک کشور به اصطلاح متحد و یکپارچه و یک دست گرد هم آیند و به زعم ایشان با گسستن بند اسارت قوم و قبیله و عقب ماندگی، بال پرواز به سوی کعبه آمال ایشان یعنی ناسیونالیسم ملی بگشایند و در این راستا چنان کردند که در ترکیه آثار منفی تلاش در راستای خشکاندن ریشه های فرهنگ کرد و زازا و لاز و چرکس و عرب، چیزی کمتر از نسل کشی ارامنه نداشت و مصطفی کمال پاشا حتی در تحریف و تضعیف فرهنگ اصیل ترکی نیزبا بنا کردن فرهنگ ترکی مورد نظر خودش، تلاش بسیار کرد و در ایران هم رضاشاه به پندار آنکه ایران سرزمین قوم فارس است و سایر اقوام و فرهنگ ها، خرده فرهنگ های ناچیز و دست و پاگیری بیش نیستند، پایه های حکومت شوونیستی خود بر مبنای پان فارسیسم را بنیان نهاد و بدین سان تمام اقوام غیرفارس ایرانی به یکباره مطرود گردیده و مجبور شدند تا رنگ و بوی فارسی به خود گرفته تا راه زوال در پیش گیرند. در این میان عکس العمل سایر اقوام نیز، بر حسب میزان خودآگاهی ملی-قومی تفاوت می کرد. چنانکه ترک ها و کردها که چنین سیاستی را بر نمی تاختند، راه مخالفت در پیش گرفتند و تعارض آنها با این سیاست در زمان پهلوی دوم با تأسیس حمهوری های آذربایجان و مهاباد به اوج خود رسید و پس از پایان این دو دولت مستعجل، باز هم به صور و اشکال گوناگون بر مخالفت خویش پای فشردند.

اما سایر اقوام ایرانی نیز هر یک به فراخور حال خویش با این مسئله برخورد کردند. گیلک ها و مازندرانی ها، گویا بر این باور بودند که جزء لاینفک قوم فارس هستند!؟ ترکمن ها و اعراب هم جمعیتشان بسیار کمتر از آن بود که جز در موارد معدودی چون قیام شیخ خزعل خطری را متوجه دولت رضاشاه کنند. بلوچ ها نیز در گوشه جنوب شرق کشور آمادگی و فرصت و شاید انگیزه آن را نداشتند که سر بر آورند و اما قوم لُر بنا به دلایل مختلف که در اینجا به برخی از آنها اشاره می کنیم در ابزار و اظهار حفظ صیعه های قومی خویش ناکار آمد و ناتوان عمل کرد، طوری که از آن زمان به بعد، روند حل و جذب لُرزبان ها در قومیت فارس ها آغاز شد، شدت یافت و هنوز هم ادامه دارد.
با اینکه اولین حزب قومی ایران ” حزب ستاره بختیاری “, به سال ١٣٠٣ و اولین تشکل های قومی و فرا قومی تحت نام : “هیات اجتمایی ” ,”اتحادیه سعادت ” از سوی نخبگان لر تشکیل و اولین قیام ها, علیه قرائت جدید از ناسیونالیسم ایرانی , دولت _ملت ایران و حکومت مرکزی, پس از کودتای رضاشاه , از سوی لرها(بختیاری , ممسنی بویراحمد, فیلی ) صورت گرفت , اما , پا از قلع و قمع و سرکوب این قیام ها , لرها , اولین قربانی سیاست فارسی سازی و آسیمیله , و هویت زدایی شدند .

دلایل چندی برای این امر میتوان برشمرد از جمله اینکه قوم لُر به ویژه بختیاری ها از نظر جغرافیایی، ساکن سرزمینی است که در همسایگی مردمان فارس وپارسیان قرار دارد و هم از اینرو تأثیرپذیری زیاد آنها از فارس ها دلیلی محیطی پیدا می کند. از سوی دیگر سطح سواد و آگاهی از سابقه تاریخی در بین لُر زبان ها، همانند بسیاری دیگر از اقوام ایرانی بسیار پایین تر از آن بود که بتواند شخصیت و هویت قومی آنها را تعیین و تحدید و تعریف کند و ماهیت فئودال سالارانه و بافت اجتماعی جوامع مناطق لُرنشین، زمینه را برای اختلافات و کشمکش های درون قومی فراهم کرده بود و مواردی هم که درگیری هایی با دولت مرکزی پیدا می شد، در نتیجه تعرض دولت و مقاومت لُرها در برابر روند تغییرات اجتماعی و فرهنگی بود. به عنوان مثال تلاش دولت مرکزی در تخته قاپو کردن عشایر به بهانه تأمین امنیت و تسریع پیشرفت به سوی تمدن!؟ و کاستن از قدرت و نفوذ خوانین و رؤسای ایلات و عشایر، جزو اصلی ترین محرک های درگیری نظامی بین دولتیان و قوم لُر می گردید اما برخلاف مبارزات اقوام ترک و کرد که ته مایه کم رنگی از ناسیونالیسم و خودآگاهی قومی در آن دیده می شد، در بین لُرها خودآگاهی قومی رشد نکرد شوربختانه ..

پیشتر اشاره کردیم که پهلوی اول مانند همتای ترکش آتاتورک، بهترین راه حل مسئله قومیت ها را در پاک کردن صورت مسئله جستجو می کرد، اما عملاً در درازمدت راهکارهایی که دولتمردان ایران و ترکیه نوین در پیش گرفتند از هم متفاوت بود و نتایج آن هم یکی نبود. در ترکیه تمام تلاش دولت در انکار هویت و حذف و نابودی فیزیکی تمام ویژگی های فرهنگ غیرترکی بود و دولتمردان ترک با تغییر و تحریف تاریخ و فرهنگ تمام اقوام و حتی خود ترک ها‌ (با تغییر الفبا و بی اعتنایی به فرهنگ گذشته ترکی و تلاش در راستای ارائه هویتی جدید از عنصر ترکی) به زعم خود بر خرابه های امپراتوری عثمانی و بر خاکستر خلافت عظمای اسلامی کشوری مدرن و دمکراتیک با دولت- ملتی یک دست و براساس اصول لائیک و ملیت ترک بنا نهادند و اعضای اقوام غیرترک نیز شامل این افتخار شدند که به عنوان یک ترک یک دنیا بیارزند….

اما کمی این سوتر و در ایران عصر پهلوی، دولتمردان راهکارهایی دیگر را نیز از نظر دور نداشتند. اینان به جای تحریف و تغییر تاریخ فرهنگی اقوام و حذف فیزیکی آنها، با لطایف الحیلی به جای تلاش مستقیم در راستای نابودی و حذف اقوام، زمینه را برای کم رنگ کردن و بی اهمیت جلوه دادن مسائل قومی (البته به جز قوم فارس) فراهم کردند و چنان شد که بسیاری از ایرانیان نه تنها در راستای حفظ و اشاعه ارزش های قومی خویش قدم برندارند بلکه از آنجا که اعتبار خویش را در انتساب به قوم برتر می یافتند، فرار از خویشتنی خویش را پیشه ساخته و تیشه بر ریشه فرهنگ خویش زدند و بدین سان در ایران با هزینه مادی و معنوی بسیار کمتر از جمهوری ترکیه، مسائل قومی دستخوش نوعی فراموشی گردید و در این میان متأسفانه چنانچه پیشتر اشاره کردیم قوم لُر، به ویژه درس خواندگان و نخبگان این قوم در این راه گوی سبقت از دیگران ربوده و نشسته بر سر شاخ و بن بریدند!!

فراموش نکنیم که اینگونه نبوده است که از ابتدا همه ملیت های داخل ایران واجد و صاحب شعور و آگاهی و شعور قومی و سیاسی بوده اند …این امر کم کم حاصل آمده است و فقط شامل نخبگانی چند و درصد اندک از هر قومیت بوده است که از همان آغاز سخت پیگیر مطالبات قومی خود بوده اند ..این موهبت نیز شامل آن دسته از قومیت هایی در ایران شد که بخشی از آنان در آن سوی مرز ,با جهان بیبی و ایدئولوژی دیگری بزرگ شدند و از ایدئولوژی شیعی /فارسی /ایرانی به دور ماندند .,چرا که مردم لر و کرد و گیلک و آذربایجانی و بلوچ و تالش در ایران از اواسط عهد قاجار که ملی گرایی ایرانی ( آریایی پارسی شیعی ) نشو و نما و بالید و آغاز ایجاد دولت ملت در عهد رضاخان که این ایده ولوژی (ناسیونالیسم ایرانی ) حکم بلامنازع شد ,تا چشم باز کردند از رادیو تلویزیون ,کتب درسی, آموزش و پرورش و ججاندارم و امنیه و نخبه و نوسنده و شاعر و مغنی و تصنیف خوان و …فقط این ایدئولوژی را مشق شدند و آنرا از بر شدند ..اما ان عده از قومیت های در ایران که بخشی از آنان در آنطرف مرز ماندند ,هرگز تحت تاثیر این تبلیغات و ایدئولوژی قرار نگرفتند ..اصولا که کرد ها و بلوچ و ترکمن ها در ایران به جهت آنکه سنی بودند , از آغاز از عهد صفوی هرگز زیر بار رکن شیعی هویت ملی گرایی ایرانی نرفته بودند این بار نیز قرائت کردی /ایرانی یا بلوچی/ ایرانی را نپذیرفتند ..اما بقیه قومیت های شیعه همچون لرها , گیلک ها , ترکان آذری ( مخصوصا ) وفادارترین پیروان ایدئولوژی دولت_ ملت ایران و ملی گرایی ایرانی قرائت ایرانی شیعی بوده اند … از آنجا که رقابت دیرینه و تاریخی ترک و عراقی (آذری و فارس ) چون آتشی زیر خاکستر , معطل یک فوت است ! نسیم های آگاهی قومی از ان سوی خزر , جوانان ترک را هم به حرکت واداشته است همچنین نسیم های آگاهی عربی که از کانل ها و تلویزیون های دنیاه عرب .اعراب ایران را قلقلک داده …ترکمن ها و بلوچ ها همینطور ,,و حتی تالش ها ,که بخشی از آنان ان سوی مرز هستند ,منبع و منشا این شور قومی اند که امروز ما در قومیت ها در ایران میبینیم …

در این بحبوحه ,بی شک اگر قوم لر یا مثلا گیلک , که از ان سوی مرز نوا و آواز دیگری نمی شنود , بخود بجنبد , بی گمان خودجوش است و شایان توجه !! از یاد نبریم که اولین قیام ها علیه پروژه دولت_ ملت مدرن رضاخانی و قرائت یک دولت یک ملت(قومیت ) یک زبان حکومت مرکزی وی . از سوی لرها و به کرات صورت گرفت ..در ان روز ها خبری از یاری دیگر قومیت های غیر فارس (ترک ,کرد .بلوچ .)به این قیام نبود متاسفانه …همینطور اولین جمهوری شاید در آسیا بشود گفت :جمهوری گیلان و میرزا کوچک خان بود ا. لرهای بختیاری و جنگلی های گیلانی از اولین قیام کننده ها ی حق طلبانه با مطالبات منطقه ای قومی بر علیه پروژه رضاخان بودند . بعدها بود که در عهد پهلوی دوم آذربایجانی ها و کردها مطالبات به حق قومی و منطقه ای شان را , روشنتر و آشکارتر طرح کردندو البته با حمایت قدرت های گسترده تر و آشکارتر منطقه ای..

هرچند اینکه همه چیز را در تحریکات خارجی ببینیم , ناچیز و پاسیو و منفعل و به هیچ انگاشتن توده مردم , جریانات فکری و عوامل داخلی و زمینه های اجتماعی سیاسی و پیشینه تاریخی این گونه رخداد های تاریخی در جوامع قومی ایران است ! با اینحال حرکت های قومی که منجر به حواد ث جمهوری آذربایجان و جمهوری مهاباد در عهد پهلوی دوم شد نشانگر آن است که در آن برهه تاریخی در جامعه آذربایجان( نه در توده مردم که آن بخش از نخبگان ترک گرای اش ) و درجامعه کردهای آذربایجان ( هم توده مردم و هم نخبگان اش به جهت اهل سنت بودن ) آمادگی جهت مطالبات قومی و منطقه ایی را داشت .

تاریخچه عدم خودآگاهی قومی در بین لُر ها !!

6 thoughts on “تاریخچه عدم خودآگاهی قومی در بین لُر ها !!

  1. من ترک اردبیلی هستم . متاسفانه اکثر ملت های غیرفارس در ایران خوابیده اند ، همشون شدن الت دست رژیم نژادپرست فارس . یعنی اگه کسی از ترک حرف بزنه ،مردم جوری بهش حمله میکنند که اگه کسی نعوذ به الله به دین و پیامبر توهین کنه ، شاید چیزی نگند .
    بیداری و اگاهی و ناسیونالیسم ، کمی در میان ترکان اذربایجان وجود دارد ، ولی متاسفانه گیلک ها و مازندرانی ها و لرها جوری اسمیله شده اند که دیگه امیدی بهشون نیست .
    فقط چهار ملت در ایران به اگاهی نسبی رسیده و قدم در راه مبارزه با پان فارسیسم گذاشته اند . ملت ترک ، کرد ،عرب و بلوچ .
    ولی اینو مطمئن باشید ، بعد از این حکومت ،دیگر خبری از پان فارسیسم نخواهد بود . بهتان قول میدهم بعد از این حکومت ، کشوری به نام ایران وجود نخواهد داشت . چون روز به روز اگاهی در میان این چهار ملت غیرفارس زیادتر میشود و روزی از ایران استقلال پیدا خواهد کرد .
    اما متاسفانه باید بگم ، قوم لر و گیلک و مازنی و تالش ،هیچ وقت به خوداگاهی نخواهند رسید ،و در قوم فارش حل خواهند شد . و جزو فارسستان خواهند بود . چون اولا نود درصدشان اسمیله شده و به زبان فارسی حرف میزنند ، دوما بیشترشان از فرهنگشان بیگانه شده ،و سوما در ان سوی مرز ها هیچ نماینده ای ندارند .
    انشالله ملت ای غیرفارس به استقلال برسند .

  2. تمام ملت های غیرفارس باید متحد گردیدع ، علیه رژیم نژادپرست فارس ،و علیه فارس ها قیام کنند‌ ‌ مخصوصا الان که وضعیت اقتصادی بد است ،کوچکترین اعترضاتی میتواند تبدیل به قیام هایی خونین شود. مردم تنها به دنبال اعتراض هستند ،پس خطاب به تمامی ملت های غیرفارس ،، با کوچکترین تحرکی میتوانید قیام کنید . الان که شرایط اقتصادی وخیم است ، بهترین زمان مبارزه با پان فارسیسم است ، بعدا دیگر هیچ فرصتی نخواهید داشت . و دیگر کسی برای مبارزه نمیماند چون در اینده هم فارس خواهند شد
    پس به پا خیزید .

  3. با این روندی که میره ،احتمالا لر ها تو جماعت فارس حل گردیده ،و جزو فارسستان شوند .
    تنها ملت های ترک ،کرد ، بلوچ ، و عرب اماده استقلال از ایران هستند ، بقیه متاسفانه اسمیله خواهند شد . همین الان هم نود درصد لر ها ،نود درصد گیلک ها و مازنی ها فارس شده اند . دیگر امیدی به شما نیست .

  4. به عنوان بک کرد مکریانی بر این باورم
    ملیت‌هایی با جمعیت کمتر از صدهزار نفر هم همانند ملیت‌های بزرگ در هر کشوری حق تعیین سرنوشت سیاسی خود را دارند پس این نخبگان این ملت هستند که حقوق معوقه خود را میدانند و بایستی نسبت به تعریف و تکثیر آن گام بردارند و بستر جامعه خود را متوجه حقیقت کنند

پاسخ دادن به طاهر احمدی‌زاد لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top