نورعلی مرادی بئوار الیما
۱
حکایتی هست که مسافری غریبه , در یک روز تعطیل و فراغت, مهمان اهالی یک روستا در دامنه های زاگرس یا البرز می شود . روزی که مردم کشاورز و دامپرور در میدانگاهی مسابقه ” ورزو جنگ ” یا جنگ گاوهای نر , تدارک دیده بوده اند .
بازی شروع می شود. گاو نری وارد میدان میشود , و سپس گاو نر رقیب اش وارد میدان می شود ..بلافاصله ” ورزو ” ی اولی , فی الفور , “ورزو ” ی دومی را نقش زمین میکند …مردم متحیر ..فریاد اعتراض از هرسو .. مردمی که نتیجه مسابقه را نمی پذیرند مدام فریاد می زنند : وطن! وطن.!.دوپینگ ! دوپینگ ! و جدال و دعوا ..
غریبه میپرسد : چه شده؟ وطن وطن !دوپینگ ! دوپینگ یعنی چه ؟ قضیه چیست؟ ..کسی توضیح میدهد ..صاحب گاو نر اول که پیروز شده , دغل و تقلب کرده ..او برخلاف رسم گاو بازی , که باید هردو گاو , همزمان , وارد زمین شوند , گاو نر ش را زودتر وارد ,میدان کرده و گاو” وطن” کرد در زمین ..به همین خاطر پیروز شد ..این تقلب است! ..
غریبه که چیزی نفهمیده می پرسد : خوب این چه ربطی به پیروزی و دوپینگ ورزوی اولی دارد ؟..قضیه این وطن گفتن ها و دوپینگ گفتن ها چیست ؟ مرد بومی توضیح میدهد : خیلی هم ربط دارد ..وقتی که گاو نری , زودتر به میدان وارد شود , به میدان احسان وطن پیدا می کند ..یعنی احساس مالکیت شدید به “ورزو” دست میدهد و زورش دوچندان میشود و به آن ورزوی دیگری که بعد وارد میدان میشود , زورش می چربد . یعنی دوپینگ کرده …به همین خاطر .باید هردو ورزو , باهم به میدان بیایند تا دیگری احساس داشتن سابقه در زمین و مالکیت مطلق و وطن نکند , و قوه و نیروی دو طرف باید برابر باشد ..
به زبان لری´ ساده , از آنجا که صد سالی هست که فارس و عرب و ترک و کرد, ورزوی ناسیونالیسم شان را در میدان بی رقیب خاورمیانه جولان داده اند و قدرت و اعتبار کسب کرده اند ! در ابتدای عصری که عصر بیداری قومیت ها ست , یک شبه ره صدساله را رفتن برای قومیت های تازه خودآگاهی یافته ,,البته که مشکل است چرا که این ملی گرایی ها ی تمامیت خواه که عموما دولتی اند ( فارس و عرب و ترک ) یا فرمانبردار قدرت های بزرگ اند ( ملی گرایی کردی ) , تاب بیداری قومیت یا همان اکثریت خاموش را نخواهند داشت !
۲
یک قرن پیش در خاورمیانه , به تاثیر از اروپا , با ظهور پدیده ناسیونالیسم و ملیت گرایی( قومگرایی ) و طلیعه ملت دولت های فارس و عرب و ترک در خاورمیانه عملا از خاکستر سه امپراطوری” صفوی قاجار” و “عثمانی” و “ممالیک عربی ” , فقط همین ۳ قومیت فارس و عرب و ترک , که عقبه تاریخی,سیاسی و سابقه امپریالی (امپراطوری )کشوری ,لشکری , حقوقی و البته پشتوانه منطقه ای , جهانی , خارجی داشتند , قومیت , زبان و هویت خود را زیر نام ملیت و تحت لوای دولت _ملت های ایران ترکیه , عراق , سوریه , در حقیقت بر پایه همان امپراطوری ها بر افراشتند و به بقیه قومیت های سابقا متحد و یا خراجگزار آن امپراطوری ها , هویت قومی و زبان خود را دیگر تحمیل کردند
آن روزگار دنیا, شناختی سطحی , کلی , فله ای از هژمونی ,جمعیت و تنوع قومی مذهبی خاورمیانه داشت و ,مستشرقین , باستانشناسان و قوم شناسان, هم تازه کار بودند و هم در تعاریف جامعه شناختی , قومی شناختی , ملت و قوم , در تردید , درگیر تناقض و نامتفق بودند. اما بی شک دول اروپایی و قدرتمند منطقه ای و ذی نفوذ ,بیش از آنکه درصد شناخت جغرافیا , هویت قومی , زبانی مناطق باشند , جویای , منابع زیرزمینی , منافع تجاری و نقاط ژو پولوتیکی منطقه بودند , از همین رو , منفعت را در آن میدیدند که به جای گفتگو با ده , بیست واحد واحد جغرافیایی و تشکل قومی و … با یک یا چند دولت مقتدر مرکزی اقتدار گرا دوست خویش , به توافق حسابگرانه تری برسند .. از این رو از همان آغاز سده ۱۹ , و فروپاشی ممالک محروسه قاجار و امپراطوری عثمانی ,از پروژه تک دولت , تک ملیت , تک زبان سرسختانه دفاع و پشتیبانی کردند ..
و چنین شد که فقط این ۳ عنصر قومی , ترک فارس و عرب در خاورمیانه , از بی شمار قومیت ها ,فقط شانس ان را یافتند که زبان قومیت و هویت خود را رسمی کرده ملی بنامند و به دیگر اقوام بقبولانند ..
بدبختانه طی این یک قرن ناسیونالیسم های خودکامه و توسعه طلب و فارس و عرب و ترک و البته کرد در خاورمیانه و در منطقه همواره یکه تازی کرده اند , آنچنانکه هیچ قومیتی دیگر از میان ده ها هویت زنده به گورشده چون لر و لاز و آشوری, زازا , بربر , مندایی و گیلک و تالش و هورامی و مازنی و کلدانی , آذربایجانی .. یارای مقابله با این خودکامگی و برپاخاستن و بازسازی هویت خود را نیافته است ..چرا که نه تنها قرنی در سایه سنگین این ناسیونال امپریالیست ها ( ترک فارس کرد , عرب ) ضعیف و ناتوان گشته اند , بلکه از امکانات بی حصر و حد اقتصادی ,سیاسی رسانه ای و جهانی که این ناسیونال امپریال ها , , از آن بهره مند اند , برخوردار نبوده و نیستند ..
سایه سنگین این چهار ناسیونالیسم , , چون سایه درخت نارونی , بر سر قومیت های نگونبخت دیگر , قدرت و جسارت رشد و بالندگی را از آن سلب کرده و آن هویت ها را زنده به گور کرده است ..قومیت ها یا می بایست به یاری نخبگانشان قوم مدار خود از همان آغاز به مبارزه با ناسیونالیسم توسعه طلب حاکم بر میخاستند که لرها برخاستند و به جز عرب ها,از سوی بقیه اقوام کمکی ندیدند و قتل عام شدند و یا مثل ترک آذربایجانی و قشقایی و گیلک و مازنی و تات و برخی لرها , به ناچار خودرا فارس و پارس بپندارند و هویت مستقل خود را انکار کنند .
.نه تنها در دل ملت ایران که در ترکیه , عراق , سوریه ,همه جا به همین صورت.. چنانچه همچنانکه برخی لرهای ایران جذب ناسیونالیسم فارس شدند , لرهای عراق نیز برخی جذب ناسیونالیسم کرد و بیشتر جذب ناسیونالیسم عراقی عربی شیعی شدند . در ایران ,به ناچار گلیک ها و ترک ها و تالش و تات …جذب و حل و ذوب ناسیونالیسم فارس گشتند و در ترکیه , لاز و عرب و کرد و چرکس و آلبانیای و بوسنی و تراکمه و رومان , جذب و حل و ذوب ناسیونالیسم ترک و یا در عراق , لر فیلی ( بخش بیشماری ) و آشوری و صابی(مندایی ) و کلدانی جذب و حل و ذوب ناسیونالیسم عربی البته همه ” به ناچار ” شدند …
ناسیونالیسم کرد نیز که نوزاد توامان و دوقلو ناسیونالیسم ترک بوده و همانجا در اواخر عهد و قلمرو عثمانی شکل گرفت و از همان ابتدا هم از سوی دولت های رقیب خاورمیانه ای , جهت تضیف یکدیگر حمایت و بکار گرفته شد و هم از سوی دولت های غربی جهت کنترل ناسیونالیسم های لجام گسیخته ملی خاورمیانه ,حمایت مالی/ نظامی/ سیاسی شد و و نه از جهات دمکراسی خواهی بلکه همچون اهرم فشاری از سوی دول غربی بر روی دولت های خاورمیانه تا کنون بکار گرفته شده است .ناسیونالیسم کردی که از آغاز تا کنون هم از حمایت دولت های رقیب و هم دول ذی نفوذ قدرتمند غربی برخوردار و مقتدر گشته بود از همان آغاز, سر تمکین به این ۳ ناسیونالیسم خودکامه و توسعه طلب خاورمیانه (فارس و عرب و ترک ) فرود نیاورد , چرا که خود مدعی بود و البته نیات نه تنها هویت طلبانه که بعدها تمامیت طلبانه خود را اعیان ساخت . آنچنانکه بر خلاف شعار های چپ , انقلابی و آزادیخواهی و امپریالیست ستیزانه اش , خود داعیه امپراطوری کردستان بزرگ داشته و هویت مستقل دیگر اقوام , همسایه در زاگرس را ( زازا و هورامی و شبک و لر) را بر نمی تابد و قصد مصادره همه این قومییت ها را به اسم ملت کرد دارد !
اما چاره چیست ؟ و راه بقا و دوام و استقلال هویت و زبان و فرهنگ همه شاخه های قوم لر اعم لک و بویراحمد و بختیاری و ممسنی و لیراوی ..چست ؟
.در لری مثلی هست که میگه : مالته بپا , همساته دز مکو ! اموالت و خانه زندگی ات را مراقبت کن , تا همسایه ات تحریک به دزدی نشود ..به قول فارس گفتنی : دختر همسایه مستی کنه , پسر همسایه چرا سستی کنه !
وقتی فردی , قومی , مردمی در پاسداشت هویت و فرهنگ و موسیقی و منابع و آب و خاک و ..خود , کاهلی کنند , همسایه بی شک به خاک و آب و نفت و گاز و جان و مال و هویت اش , دست درازی می کند چرا که بیشه را از شیر خالی می بیند..پس بر نسل جوان و تحصیلکرده لر فرض است که به جای دشنام بر فارس و نفرین بر کرد , به سرعت عقب ماندگی این یک قرن را , جبران کند و هویت مستقل خود را بازسازی کند..
این حقیر عقیده داشته و دارم تکیه بر یک زبان و یک نوشتار و یک فرهنگ و یک جغرافیا و یک ایده ولوژی برای همه شاخه های لر خطاست !این بلیه ای است که پان فارسیسم و کردیسیم در دامش افتاده اند ..هرگز نباید یکسان سازی شود و از بلیه ملی گرایی الگو برداری شود.. .می باید زبان , گویش ها و فرهنگ و موسیقی اصیل شاخه های مردم لر تحت هر نامی لک یا بختیاری یا …باید به بقای خود ادامه دهد …تاکید زیاد بر نام چنانچه به جدال همتباران بینجامد , خطاست ..
من همیشه به دوستان ایلامی و فیلی و .. به شوخی گفته ام که روایت است که امام سوم شیعیان به لشکر یزید , ندا داد که : مسلمان اگر نیستید , نبا شید, لااقل آزاده بمانید ! شما , کلهر ها , فیلی ها , ایلامی ها هم نمی خواهید لر باشید , نباشید , لاقل لک و فیلی و کلهر بمانید! نروید کرد بشوید ! موسیقی و زبان اقلیم ات را پاسداری کن ! از موسیقی و گویش و لباس کردی تقلید نکن !
توی بختیاری اگر لر نمیخواهی باشی , شیک نیست , مد نیست , ملوس نیس ملنگ نیست ! خوب نباش ! ولی بختیاری بمان ! نرو پارس و مارس شو ! حداقل بختیاری بمون و زبان مادری ت را حرف بزن به بچه ات و به نوه ات هم یاد بده این زبان مادری ات را !!
بنده اگر در همه نوشته ها همه اش تاکید میکنم و می نویسم لر بختیاری! لر بختیاری ! و بر لر بودن بختیاری , تاکید دارم بدان جهت است که میدانم این لر میشه بختیاری , بختیاری هم میشه پارس , پارس هم فارس ,,,بعد هیچی!! زبان و فرهنگ چند هزارساله تعطیل و ما بختیاری ها باید بشویم ابواب جمعی کویرنشینان یزد و کرمون و اصفون و بلانسبت شما فارس کوهی! ..
به هر اسمی , لر , بختیاری , لک , مینجایی ممسنی فیلی , ایلامی …به هر اسمی این زبان را نباید فراموش کرد که کلید آزادی هر ملتی , زبان مادری است ..بقیه لباس و موسیقی و چه و چه روبناست همه..
هرچند که جای نه تنها نگرانی نیست که بسی امیدواری است ازآنجاکه این ملی گرایی ها و ناسیونال امپریالیسم های منطقه , بسی فرسوده اند و تشت شان لب بام است و هرروز یک دولت ملت ساختگی , از هم می پاشد ..( عراق , سوریه , افغانستان )و دیگر عصر عصر قومیت هاست بخواهی نخواهی …
والکرکونور در مقاله ی خود به نام « ملت سازی یا ملت پاشی؟ » در توضیح مفهوم “قومیت” و “ملیت ” بیان می کند که اصلا پدیده ای به نام ملت و ملیت وجود خارجی ندارد و درواقع ملت واقعی همان گروه قومی است.و از کسانی که ناسیونالیسم را برحسب میزان وفاداری به دولت تعریف می کردند ، انتقاد می نماید. از نظر او خطای عمده,برابر دانستن ناسیونالیسم با احساس وفاداری به دولت به جای وفاداری به ملت است بنابراین به عقیده ی کونور، واژه ی واقعی نه ناسیونالیسم، بلکه « ناسیونالیسم قومی » یا وفاداری به گروه قومی است…