*سرتال- وردار*: دیباچه‌ای بر موسیقی قومی لُرهای بختیاری

نورعلی مرادی (بئوار الیما )

فرهنگ لُری، تحلیل و پژوهش و استنتاج در آن مثل بازی پازل است که در آن قطعات شکسته وصل و کنار هم چیده می‌شوند و پس از آن نقاط و قطعات مفقوده با حدس و گمان پر می‌شود و که این عمل نوعی باستان‌کاوی است. به نظر می‌رسد یکی از علل ضعف و رنگ باختن فرهنگ قوم لُر و ابعاد و اشکال آن چون زبان، ادبیات، شعر، موسیقی، رقص، لباس و … باز می‌گردد به گذشته‌ی پر فراز و نشیب این قوم در طول تاریخ، اعمال فشار، تبعید و کوچاندن اجباری طوایفی از لرها به دیگر نقاط کشور، تبعیض و تضعیف زمامداران محلی لُرنشین از صفویه به بعد و از بین رفتن حکام محلی به ویژه در عهد قاجار و عداوت‌ پایه‌گذاران حکومت قاجاریه با حکومت زندیه و کریم‌خان لُرتبار و جانشینانش و به تبع آن تداوم بی‌اعتمادی و دشمنی دیگر شاهان قاجار با قوم لر و این عوامل در دوران پهلوی به اوج خود رسیده بود.

می‌توان گفت همه‌ی این عوامل به نوعی از علل مهم نابودی، اضمحلال و نخ‌نما شدن نمادهای فرهنگی و هنری با ارزش این قوم است.علاوه بر این، دیگر عوامل نیز در برهه‌های تاریخی به تدریج برخی اصناف و مشاغل سنتی را تحت تأثیر خود قرار داده و در طول زمان مضمحل و محو یا متغیر و متحول شدند و به دنبال آن کارکردشان، نقش‌شان، جایگاه اعتبار و اهمیت آن‌ها تغییر یافته‌اند و اینجاست که احتمالاً باید به دنبال چگونگی نامیدن و وجه تسمیه‌ی صاحب پیشه‌هایی چون تشمال‌ها، میشکال‌ها، مهترها، خطیرها و … بود؛ پیشه‌هایی که هر چند نام فاخر داشته‌اند، اما اینک حقیر شمرده می‌شوند.

لرهای بختیاری نیز در سیر تحولات زمان، به تدریج بسیاری از نمادهای فرهنگی و هنری فاخر خود را در طول تاریخ از دست داده و یا فراموش کرده‌اند که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به اصطلاحات و آلات موسیقی و مقام‌های موسیقی آنان اشاره کرد، که در اینجا برای آشنایی بیشتر با این اصطلاحات موارد زیر همراه با توضیحات ارائه می‌شود:

بختیاری‌ها نام‌ها، اصطلاحات و آلات موسیقی قومی خویش را به سرعت از یاد برده است، مثلاً اصطلاح و آلات موسیقی «تال»(کمانچه) را با این که هنوز در میان بقیه لُرزبانان شهره است و ساز خاص قوم لُر محسوب می‌شود،ولی اکنون بختیاری‌ها آن را نمی‌شناسند. هر چند نام «تال» در ترکیب «سرتال» (سر ساز) هنوز باقی است و به معنی درآمد سخن است. برای مثال آنجا که می‌گویند :«سرتال ورداری کرد» یعنی آغاز سخن کرد و جالب آن که اصطلاح «وردار» نیز بی‌جهت دنبال سرتال نیامده است؛ چرا که دو اصطلاح «وردار» و «ورداشت» در موسیقی بختیاری سرآغاز و درآمد موسیقی است و از الحان اعلام و آگاه‌سازی جهت جمع‌آوری مردم است. یا ساز طنبور که در لرستان هنوز رایج است و بختیاری‌ها اکنون با آن بیگانه‌اند، لایارد سیاح انگلیسی در سفرنامه‌ی خود روایت مستدلی دارد که وقتی مهمان جعفرقلی‌خان بهداروند بوده، خان خود با طنبور، ترانه‌ای لُری برای او نواخته و خوانده است. همچنین ساز بلور(نوعی نی) نیز که هنوز در لرستان رایج است، اما در بختیاری این نام تغییر زیادی یافته و برای ابزار دیگری و استفاده‌ای نه درخور آن کاربرد دارد! هرچند که در اشعار پیشینیان هنوز رد پای آن را می‌توان یافت، مخصوصاً که به کرات اشاره‌ به «تشنی بلوری» (حنجره‌ای چون نی) شده است. اما اکنون به اشتباه گمان می‌کنند که تشنی بلوری یعنی گردن مثل بلور و شفاف، اما در این بیت معنی معلوم و به طور مشخص نی است:

«تِشنی بلوری، صدات اوریشُم لالا کردنت وِیدهِ وِ گوشُم»

حنجره‌ات چون نی، صدایت ابریشم لالایی‌هایت در گوشم مانده است.

علاوه بر موارد ذکر شده نام و ساز «پیشه»(نی کوچک) که هرچند در میان لُرهای کهگیلویه رایج است، اما در میان بختیاری، تغییر مفهوم داده و اینک به یکی از چوب‌های نگهدارنده سیاه چادر «پیشه» می‌گویند. یا «دلی»ها و «گردو»ها که دوره‌گردانی بوده‌اند که هنگام جمع‌آوری غله و خرمن‌کوبی با ساز آوازهای لری می‌خواندند که الان کمتر بختیاری هست که این اصطلاحات و این اشخاص را به یاد بیاورد که البته نگارنده خوشبختانه کسانی را دیده ‌است که تأیید کرده‌اند این اشخاص و این نام و اصطلاحات در گذشته وجود داشته است.

«گردوها»: گردوها خوانندگان و شاعرانی لُر بوده‌اند که دوره می‌گشته‌اند و کمک مالی جمع‌آوری می‌کردند که وجه اولیه کار آنها یعنی خوانندگی و شاعری، فراموش شده ولی جنبه‌ی دوم کار آن‌ها که خیرگردی و گرفتن اعانه است در اذهان بختیاری‌ها زنده است!

«دلی»ها: دلی‌ها در خاطر لُرهای لرستان هنوز ماندگار است. آنان شاعران و نوازندگانی بوده‌اند که به مناسبت مجلس، گاه اشعار و الحان غمگینانه و گاه حماسی و فکاهی می‌خواندند. اینان اصولاً لباس سرخ می‌پوشیده‌اند. جالب اینجا است که بختیاری‌ها سرخ جامه بودن‌ِ این نوازندگان را به یاد نمی‌آورند، اما ناخودآگاه هر گاه کسی لباسی با رنگ خیلی تند و زننده مخصوصاً قرمز بپوشند، به او نهیب می‌زنند که «یو چِنه کردیِه وَر؟ مَر تُشمالی؟» این چیست که پوشیده‌ای؟ مگر مطرب و نوازنده‌ای؟

«تُشمال» (خوان سالار – خان آقا) و میشکال(میر شکار- مسئول شکار) نامیدن نوازندگان جدا از وظایف چندگانه نوازندگان و خوانندگان در دستگاه‌ ایلخانان بختیاری از سابقه پر احترام و پر اعتبار آنان خبر نیز می‌دهد؛ چنان‌که لُرهای کهگیلویه نوازندگان خود را مهتر(کلانتر، بزرگ‌تر) و دلاکان و عمله طرب را خطیر (بزرگ) می‌نامیده‌اند.

سازنه، سازنده و هندی: از دیگر عناوین نوازندگان در زبان لُری بختیاری است که هندی خواندن آن‌ها، گوشزد کردن به تبار هندی آن‌ها است که داستان بهرام گور و فرا خواندن جماعت نوازندگان از هند به ایران است که البته پوست تیره اکثر تشمال‌ها شاید مؤید این ادعا باشد.

از دیگر اصطلاحات فراموش شده در موسیقی بختیاری واژه‌ی «دَنگ» است. این واژه به معنای داستان و دقیق‌تر داستان حماسی است که به آواز و ساز بخوانند، بوده است. این واژه تا این اواخر زنده و رایج بود و در اشعار شاعرانی چون پژمان بختیاری و در متون بختیاری که لوریمر انگلیسی جمع‌آوری کرده، به همین مفهوم آمده است. از این رو داستان‌های منظوم ابوالقاسم‌خان و علی‌مردان‌خان به دَنگ ابوالقاسم و دَنگ علی‌مردان‌خان شهرت داشته است. این اصطلاح هم اکنون در میان بختیاری‌ها به ویژه طوایف چهارلنگ بختیاری کاربرد دارد. ترکیب «دَنگ نَدِرار» به معنی فیلم درنیار یا «تیارت بازی مکن» نیز بازمانده‌ی این مفهوم است، با اصطلاح «یو چه دَنگی‌یه»: این چه تیارتی است؟ و این چه داستانی است؟ در اشعار حماسی فراوان آمده است که قهرمان داستان به بازماندگان خود در آخرین وداع سفارش می‌کند: «بُگوین زِ دَنگُم»: از حماسه‌ام بگویید و بسرایید. قطعه‌ای که این پازل مبهم را کامل و ارتباط واژه «دَنگ» را با موسیقی گوشزد می‌کند، اصطلاح رایج «دَنگچی» در بین مناطق غربی لرستان و همین طور مناطق بختیاری چهارلنگ نشین غرب لرستان است که به خوانندگان دوره‌گردی که «دَنگ» (داستان حماسی) می‌خوانده‌اند، به آنان «دَنگچی» می‌گفته‌اند. این عنوان یادگار روزگاری نه چندان دور است که به یقین در همه‌ی بختیاری این واژه و این حرفه و پیشه رایج بوده و همه آن را می‌شناختند؛ هرچند که الان نسبت به آن بی‌خبرند. شاید دور از ذهن نباشد که واژه‌ی بختیاری «دُنگ» (صدا – آواز) را نیز صورتی دیگر از این اصطلاح بدانیم؛

از دیگر واژگان اصطلاح «بیت» است که از شاه بیت‌های اصطلاحات موسیقی بختیاری است. بختیاری‌ها مجموع اشعار خود را یعنی هر داستان و بیت منظوم را بیت می‌خوانند . بر خلاف دنگ که بیشتر حماسی بوده، بیت منظومه‌های عاشقانه است مثل: بیتِ داینی داینی، بیتِ دی بلال، بیت شیرین شیرین و … به آن‌هایی که این اشعار را می‌سروده‌اند یا می‌شناختند، «بیت‌بند» می‌گفتند و این کار را «بیت بستن، بیت گِل یَک وَندَن»(بیت به هم وصل کردن و بیت جفت کردن) می‌گفته‌اند؛ چنان‌که در مراسم تفأل «چل بیت» می‌خواندند:

«هفت دَدو تا شَو نِشَسدِن ما شالا زی هفت ددو، که ای بیتِ بستِن»

(هفت خواهر تا آخر شب نشستند مرحبا به این هفت خواهر که این منظومه را ساختند).

جالب است بدانیم که کُردها نیز مجموع اشعار و داستان‌های منظوم خود را «بیت» می‌خوانند و شاید هم اصطلاح «بایاتی» آذری، یعنی اشعار فولکلور آذربایجانی نیز ریشه اشتراک با اصطلاح بیتِ لری و کردی داشته باشد.

از جمله اصطلاحات دیگر گوگِریو، گاگِریو، سُروو، پا چمبری، دُنگدال، دُندال و دُمدال نیز آوازها و اشعار غمگینانه و تراژیک بختیاری است. اشعار «گو گِریو» و «دُندال» یکی است. اما در «گو گِریو»(گفتن و گریستن) به طور جمعی خوانده می‌شود و در «دُنگدال» دُنگ+ دال(آواز کرکس؟) نجواهای فردی و خلوت‌گونه است. اصطلاح دُنگ‌دال به گمان نگارنده از آنجا که «چِِرِِشت» دال (ضجه‌ی کرکس) و فریاد کرکس در سوزناکی ضرب‌المثل و هم‌چون ضجه و فغان زنان است، به آن تشبیه شده است.

ـ دوالالی: دوالایی (داماد و عروس) در هفت‌لنگ بختیاری آواز و اشعار بزمی است و در میان چهارلنگ‌ها نامِ لحن غمگینانه و پر سوز گداز است! که سخت نزدیک به مقام بختیاری «دوما لیلی» (داماد و عروس) است که آن نیز مقام پر سوز و گدازی است. البته این تناقض در اسامی و عناوین به این مورد خلاصه نمی‌شود و فراوان یافت می‌شود؛ چنان‌که «سروو» که در لری بختیاری آواز و اشعار تراژیک است در لُری کهگیلویه بر خلاف آن به آواز و اشعار شاد «سروو» می‌گویند!

موسیقی بختیاری در قدیم پویا بوده و نوازندگان بختیاری با جهان اطراف و اقوام مهاجر در تبادل و تعامل بوده‌اند. البته خاک بختیاری خود سرزمین چند قومیتی است و اقلیت‌های فارس و ترک، عرب، ارمنی و گرجی در آن سکونت دیرینه دارند. برخی مقام‌های موسیقی بختیاری چون مقام «کوراوغلی» (قشقایی) مقام «هی دته» (ای دختر – لری لکی) مقام تهرانی(فارس) «سیامون» (سیمونِ ارمنی) مقام «سَر کلکی» (روی قایق- شوشتر و دزفول) و … از این جمله‌اند که منشأ گرفته از موسیقی دیگر اقوام است، هر چند که چنان تغییر کرده‌اند که بازشناخته نمی‌شوند.

در قدیم هر آواز شعر و شناسنامه‌ی خود را داشته است، یعنی آواز بدون تصنیف و بدون رقص خاص خود نبوده و این سه یعنی آواز و شعر و رقص مکمل هم بوده‌اند و در این میان رقص جایگاه ویژه‌ای داشته است. در میان بختیاری‌ها همچون دیگر همتباران لُر رقص ارزش است و هنجار، حال آن که در میان برخی اقوام از چنین جایگاهی برخوردار نیست. رقص بختیاری پس از سده‌ها همچون دیگر اشکال و ابعاد فرهنگی قومی، دچار تشتت و فراموشی شده است. رقص را قدمای بختیاری، همچون هم‌تباران دیگر لُر «دستمال بازی» و «چوپی» می‌خوانده‌اند و سرگروه رقصنده‌ها را «سر چوپی» و «سر چوپی کش» می‌گفتند.

در قدیم گویا زنان و مردان دست می‌گرفته‌اند و یک در میان می‌رقصیده‌اند که این شیوه به «جو گندم» (یک جو، یک گندم) موسوم بوده است. رقص‌ها نیز نام‌هایی داشته‌اند چون: کمندونه، لیلانه، کُجی ریزون (دکمه‌ریزان از شدت رقص) مجسمه (که با قطع مکرر آهنگ، رقصنده‌ها چون مجسمه بی‌حرکت در همان حالت رقص می‌ایستادند و دوباره با آهنگ می‌رقصیدند) جو گندم(یک زن، یک مرد) عَرَو بازی(رقصِ عربانه) سه پا، پنج پا، هفت پا، قلنگی (دُر ناوار) چپه گل(دسته گل) جیران جیران، سیوندی و یه لُمبه(اشرفی منگنا) روه روه ، کُر دَس مَنِه (پسر دست مگذار) قلنگ قلنگ سرحدی(دُرنا، دُرنای سردسیر)

در اینجا اسامی مقام‌ها و الحان بختیاری که با کرنا، سرنا، دهل یا نی، اجرا و به چهار نوع چوب‌بازی، دستمال‌بازی، مجلسی و سوگینه‌خوانی قسمت می‌شود، آورده می‌شود. لازم به ذکر است عناوین الحان آمده در ذیل برگرفته از تحقیق حمیدرضا اردلان، آلبوم شماره ۱۶ موسیقی نواحی ایران از انتشارات انجمن موسیقی ایران است که البته شاید ضبط برخی اسامی مقام‌ها قابل تأمل و بازنگری است:

۱. یا الله یا الله ۲. گل صحرا ۳. عرب‌بازی ۴. چپی(وارونه‌نوازی)۵. سه پا ۶. کمندونه ۷. مجسمه ۸. مقام‌های اعلام و جمع‌آوری مردم ۹. شاهنامه ۱۰. برداشت ۱۱. هوو داری ۱۲. سیامون ۱۳. حیدر آقا ۱۴. عاشق غریب ۱۵. عرب نظر ۱۶. قشقایی ۱۷. تهرانی ۱۸. جنگ‌نامه چهرازی ۱۹. سیاه چادر ۲۰. داد فلک ۲۱. شیر بهایی ۲۲. جمع‌آوری شترها ۲۳. درویش فرامرز ۲۴. مندلی ۲۵. زنگ شتر ۲۶. سر کوهی چهرازی ۲۷. سه پای چوب‌بازی ۲۸. باقرخان ۲۹. سهراب‌خان ۳۰. ابوالقاسم‌خان ۳۱. کوراغلی ۳۲. علی‌داد ۳۳. فقیری ۳۴. حیدربک۳۵. یه لُمبِه ۳۶. سکندر ۳۷. سرکوهی ۳۸. ولی‌خان ۳۹. گرایلی ۴۰. شهرکردی ۴۱. شرف‌نسا ۴۲. شهناز ۴۳. المان ۴۴. دیمه دیمه ۴۵. تی به ره ۴۶. دی گل بلال ۴۷. دونیه دونیه ۴۸. دی بلال ۴۹. عزیزم ۵۰. لچک‌ریالی ۵۱. داینی داینی ۵۲. ناصرخانی ۵۳. لالایی خف ۵۴. لالایی چهرازی ۵۵. مینا بنوش ۵۶. شیرعلی مردون ۵۷. ای وای ۵۸. زبیده ۵۹. درو وا کن۶۰. سر چوپی ۶۱. گل بادام ۶۲. گلی‌جون ۶۳. سکینه شهناز ۶۴. سحرناز ۶۵. عقیلی ۶۶. ورشو گلالی ۶۷. نارناری تی بلال ۶۸. پنج پا (باغ نو) ۶۹. هی دته ۷۰. گل صحراگرد ۷۱. حنا حنا ۷۲. سر تاشون داماد ۷۳. گم گشته ۷۴. شال قبا سبز ۷۵. دختر بویراحمدی ۷۶. خرم‌آبادی ۷۷. شیرین‌ناز ۷۸. شیرین شمایل ۷۹. گوگِریو ۸۰ . دوما لیلی ۸۱. هوره ۸۲. مصیبت بویراحمدی ۸۳. سواربازی قدیم ۸۴. نغمه ورود داماد ۸۵. ناری ناری ۸۶. هومه علی ۸۷. گلم ای وای۸۸. بلال آوای ۸۹. برو برگرد ۹۰. سی وره رو کن ۹۱. تی‌کال برنو ۹۲. هی نای، هی نای.

*سرتال- وردار*: دیباچه‌ای بر موسیقی قومی لُرهای بختیاری

پاسخی بگذارید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

Scroll to top